والی در میدان چاروالی
عطامحمد نور كه امروزه قهرمان امید مخالفان سلطه دولتی است، در اظهاراتی كه از آن بوی كمپاین انتخاباتی میآمد به شدت دولت و پالیسیهای دولت را نقد كرد.
این در حالیست كه چند روز قبلتر، محمدحنیف اتمر، مرد قدرتمند ارگ هم یك سخنرانی انتخاباتی داشت. ظاهرا اردوكشیها و دورخیزهای انتخاباتی كم كم اوج گرفته است و هر روز رگههای تازهیی از وضعیت رقابتهای انتخابات پیش رو آشكار میشود.
رییسجمهور اقداماتی را برای دقیقه نود و به دست آوردن دل توده مردم روی دست گرفته است. ظاهرا او از روشنفكران و فضای مطبوعات مجازی كاملا بریده است. او كه خود را منتخب جامعه فرهنگی و روشنفكر میدانست و میخواست به عنوان چهرهیی آكادمیك و رییسجمهور نخبگان شناخته شود، رویهاش را برای علایق عوام پرجمعیت تغییر داده است. ساخت دو هزار و پانصد مسجد و ترمیم زیارتها و ایجاد اماكن تفریحی ولایتی به اضافه تمركز بر بهبود ترافیك و جادههای پایتخت از جمله این اقدامات است كه میتواند توده مردم را به خوبی جذب كند، اینها را با اتمام بنای دارالامان در آخر سال 2018 كه یك عمل سمبلیك تبلیغاتی است و اتمام پروژههای برق و سرك هزارهجات تا قبل از انتخابات جمع كنیم، به دل خریدن تیم او میشود نسبت داد.
با این حال مشكل بزرگ تیم رییسجمهور شكافهای عظیم در بین سران تیمش در ارگ است. اتمر، اخپلواك، سلام رحیمی، استانكزی و حكمتیار هر كدام ساز خود را میزنند. به این اگر جیلانی پوپل و احدی و ظاهر قدیر را اضافه كنیم یك جنگ تمامعیار میشود. احدی كه در عكسهای نخست رییسجمهوری، همواره بغل دست او بود حالا دشمنی تمام عیار است. جیلانی برگشتاش به كابل را منوط به اخراج اتمر دانسته و اتمر خودش اسپ پادشاهی را زین كرده است. اخپلواك امپراتوری خودش را شمشادوار آراسته. كافیست بدانیم نُه والی از طرف او منصوب شدهاند و در امنیت و ارگانهای محل هم همراهان او شمشادی میكنند.
حكمتیار، كاریزمای پشتونهای اطرافی هم بلای جان همه آنها شده است. در این طرف اردوگاه نبیل و اسپنتا با جذب جوانان شایسته، رقیبی بسیار پرقدرت و سازشناپذیر شدهاند و داوودزی و شورای ثبات و حراست هم مدتهاست برای تصاحب ارگ برنامه ریختهاند. در این حال و روز، عرض اندام والی قدرتمند بلخ معادله را میتواند جنجالی كند.
خیلی از حامیان دولت و شبكههای وابسته به دولت، این طغیان آقای نور را به معنای سركشی و عصیان او در مقابل حكومت خواندند، همان طور كه طرفداران شگفتزده اش را به شعف آورد.
اما چرا والی نباید علیه حكومت مركزی سخن بگوید. در نظامهای توتالیتر این كار به معنای خیانت است. مثل رژیم چپ در چین، كوریای شمالی، كوبا و افغانستان دو دهه قبل. یا رژیمهای عقیدتی مثل رژیم طالبان و جمهوری اسلامی ایران و امثالهم… اما در غیر آن، تفاوت عقیده بین والی و رییس حكومت غیر طبیعی نیست.
به طور مثال در لندن هر سه شهردار آن در طی دورههای گذشته مخالف برنامههای دولت بودهاند. شهردار قبلی از هوگوچاوز به طور خاص دعوت كرد، در حالی كه رابطه دو دولت انگلستان و ونزویلا مطلقا خراب و حتا خصمانه بود. والی كاتولونیا حتا اعلام استقلال كرد. والی كبك كانادا هم به همین شكل. و اتفاقا این بخشی طبیعی از قصه دموكراسی و به نفع دموكراسیست كه كارمندان ارشد حكومت به جای چاپلوسی و همراهی كوركورانه خودشان هم صاحب نظر باشند و حتا مخالف رییسجمهور اظهار نظر كنند.
این نقد به معنای دشمنی نیست؛ بل میتواند پایان یك دوره طولانی چاپلوسیگری اداری در افغانستان باشد. و چه خوب كه ظرفیت دموكراسی در یك كشور به اندازهیی باشد كه والیها هم خود را مستعد ریاستجمهوری بدانند. این میتواند انحصار مطلق ارگ و ساكنان قدرتمند آن را بشكند و چه بسا كه آنها را با هم متحد كند. وخامت اوضاع امنیتی بهخاطر ناسازگاری والی با ارگ نیست؛ بل نتیجه رقابتهای منفی در داخل ارگ است.
یما صاحبنظر