افتخارات واهی و پسمانی ما
شبی فلم مستند میدیدم. با انسانهای بدوی از یک طایفۀ بومی در نیوزیلند مصاحبه میکردند. اکثریت شما شاید با نام زبان ماوری آشنایی ندارید، ولی یکی از سران این طایفه میگفت که زبان ماوری اصیلترین زبان دنیاست و گویا بابای ماوریها با این زبان با خدا حرف میزد. در جایی دیگر با یکی از پسماندهترین قبایل منگولیایی صحبت میکردند. یکی میگفت زبان محلى ما چنان با قدرت است که وقتی حرف میزنیم در آسمانها هم حرف ما شنیده میشود. هر دوی این دو طایفه در میان آن همه پیشرفت نیوزیلند و منگولیای امروزی در فقر عجیب به سر میبرند. هنوز هم به سان ما و شما گوسفند را با تیغ میکشند و با پوست در آتش میسوزانند و با دندان از روی استخوان میخورند.
بحث فارسی و پشتوی ما در همین حد است. زندگی ما از بدویترین زندگیهای جهان امروز است و ادعای ما این است که باد به فارسی میوزد و بحر به فارسی موج میزند و حضرت آدم با بىبى حوا و خداوند با حضرت موسی به پشتو حرف میزدند. این چسبیدن به افتخارات واهى تاریخى و هویتى، کلانترین دلیل پس مانی ماست. نه حضرت آدم با بىبى حوا و نه خداوند با حضرت موسی به پشتو حرف میزد؛ نه زبان فارسی زبان وزیدن باد پگاه و غریو دریاست.
اینها دو زبان در میان هزارها زبانی استند که یک جمع انسانهای خوب و بد و زشت با آن حرف میزنند؛ شعر و موسیقی میسازند؛ دو و دشنام میدهند؛ انسان میکشند؛ به همدیگر دروغ میگویند؛ به حق یکدیگر تجاوز میکنند؛ با هم معاشقه میکنند؛ با همدیگر رفاقت میکنند؛ با هم مراوده، مذاکره، مشاجره و مقاطعه میکنند. زبان وسیله است. انسانها با استفاده از همین زبانها هم کار خوب میکنند و هم کار بد. پس زبان خوب و زبان بد و زبان مقدس و زبان نامقدس وجود ندارد.
یک جمعیت کلان در دنیا به زبان هسپانوی حرف میزند. در هر پنج نفر در دنیا یک نفر انگلیسی بلد است. نصف فناوری دنیا با زبانهاى جرمنی و جاپانى اختراع شد. یک قسمت کلان ادبیات دنیا به زبان فرانسوی نوشته شد. دموکراسی و حکومتداری از زبان لاتین و یونانی و ایتالوی به وجود آمد. ولی من این ادعاهای کلانی که از فارسیزبانها و پشتو زبانهای افغانستان میشنوم، نصف آن را از فرانسویها، هسپانویها و ایتالویها و یونانیها نمیشنوم.
یک روز نشنیدم که یک انگلیس گفته باشد باد به انگیسی میوزد و یا خدا با حضرت عیسی به انگلیسی حرف میزده است. شما بروید تمام ادبیات انگلیسی را زیر و رو کنید. چند شعر در تکریم و تقدیس اغراقآمیز زبان انگلیسی مییابید؟ نمىیابید.
چسبیدن بیهوده به بحث زبان، قوم و نژاد در افغانستان امروز اشتباه مرگبار است؛ اشتباهی مرگبارتر از حملۀ هتلر بر روسیه در اوج زمستان.
وحید عمر؛ سفیر افغانستان در ایتالیا
درود زبان سخن گفتن آموخت
آقای عمر در این نوشته شان تنها و تنها فهم و درک خود را از زبان به ویژه زبان فارسی هویدا فرمودند
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
سعدی شیرین کلام
درود بر آنکه زبان را سخن گفتن آموخت
چه ساده!!
یک سفیر که مثل یک ملک صحبت کند، از دیگران چه گله. زبان هویت است. کسی با زبانی دشمنی می کند و کس دیگری از زبانی دفاع می کند. آن که با زبانی دشمنی دارد و آنکه از زبانی دفاع می کند، اهداف سیاسی را دنبال می کنند. به این سادگی نیست که بیایید و همۀ مشکلات را در صرفنظر کردن از ادعاهای زبانی خلاصه کنیم. دعوی روی زبان تب است. مرض اصلی و مکروب اصلی هژمونیزم و تمامیتخواهی قومی است. دوای تب را تب خانوادگی و پیره زنان خانواده هم می توانند تجویز کنند. اگر برتر از آن استید، برای از میان بردن مکروب و تداوی و وقایۀ اصلی سخنی بگویید و تدبیری بسنجید.
با چنین پیامی خود را در لباس شرفا نجبا جای دادن و ادای فرزانگی در آوردن، پوکترین کاریست که می توان کرد.
عجب است كه اقاي وحيد عمر با يك زيركي خاص اوغاني پارسي را در پهلوي پشتو قرار مي دهيد…و هر دو را بجرم كم اهميتي!!!! با شلاق اوغاني بجرم كرده و نا كرده گناهي مي كوبد.
عجب ادم خيله ي هستي…
سفير شدن حرف جدا از فهم و درك سياسي و تاريخي است اقاي تنبان كشال عمر