مادر کلان و تلویزیون خانۀ ما
مادر کلانم تا تمام اخبار افغانستان و جهان، سریالها، فلمها و تبصرههای سیاسی و دیگر برنامههای تلویزیونی را نبیند، دلش آرام نمیگیرد. او با نود سال سنش ریموت کنترول تلویزیون را آنچنان در دستانش محکم میگیرد که فکر کنی کنترول خاورمیانه را در دست دارد، کسی هم در خانه جرات گفتن حتی کلمهیی انتقاد یا پیشنهاد به مادر کلان را ندارد.
او هنوز فکر میکند که قوای ناتو انگریزیها هستند و هربار که خروج و ورود آنها از افغانستان را میشنود میگوید: «الا خاک دَ سر ای انگریزای جونمرگ شده شوه؛ تا حالی رنگ خوده از افغانستان گم نکده؟»
اما مادرکلان در کنار تمام این حرفها یک مشکل بزرگ دارد و آن این است که یک خبری یا حرفی که در تلویزیون گفته میشود تا دهبار پرسان نکند، دلش جمع نمیشود؛ مثلن اینکه: «چی شد؟ چی گفت؟ حالی چی میشود؟ او نفر چرا کشته شد؟ ای دختر چرا عاشق ناشده لادرک شد؟»
نام خدا در خانۀ مادرکلان هم تا چشم کار میکند تحلیلگر وجود دارد؛ یعنی از نواسۀ 5 سالهاش تا دختر پنچاه سالهاش، مانند تحلیلگران و کارشناسان مسایل مختلف همهچیز را به تفصیل قصه میکنند. حتی پنجاه قسمت آیندۀ فلم و سریال را از پیش خود پیشبینی میکنند و از تاریخچۀ کچالو گرفته تا پیدایش سازمان ملل متحد برای مادرکلان، معلومات میدهند. به طور مثال، یکی از نواسههایش آنقدر تخصص کافی پیدا کرده که اول، مابین و سرانجام فلم را با آبوتاب فراوان برای مادرکلان قصه میکند و ما هم همه مجبوریم سریال و فلم را رها کرده تحلیل این نواسه محترم را بشنویم در غیر آن، از مادر کلان قفپایی میخوریم.
مادرکلان هنوز فکر میکند که دونالد ترمپ موهایش از جواری ساخته شده است. پوتین با آن چشمان چُقرش از نورستان است. از ایشان هم سخت متنفر است؛ چون او فکر میکند که او یک بچۀ کوچۀ پهلوییاش است که با چاقو شکمبۀ ننۀ قارالدین را پاره کرده است. مادرکلان در کنار این مصروفیتها آنقدر مصروف فلم، سریال، تبصره، میزگرد، اخبار سیاسی، اقتصادی، ورزشی و بینالمللی شده است که حتا وقت ندارد ببیند که حضرت عزراییل پشت دروازۀ خانهاش رسیده است یا نی.
با تمام این تفاصیل مادرکلان در مسایل سیاسی بسیار میفهمد؛ مثلن وقتی دونالد ترمپ میگوید که افغانستان برای ما مهم است و ما به این زودیها برآمدنی نیستیم، مادرکلان عینک ذرهبینی را در چشمان ازحدقهدرآمدهاش جابهجا میکند و میگوید: «الا ترامپکِ خدازده الهی زیر موتر قیمهقیمه شوی که نمیری؛ الهی خدا تره ببره… برو خاک ده سرت شوه؛ دَ کدام گور آمدی؛ مرگ میطلبی، حالی پوتین بیایه گوش بریت نمیمانه؛ اُ جونمرگ؟
و ما هم مجبوریم به جای شنیدن ادامۀ اخبار دعاهای بد و نفرینهای مادر کلان را به مدت دو ساعت بهصورت ناخواسته بشنویم و این چنین تحلیل کنیم که ترمپ به چه صورت (خوابیده، نشسته و یا ایستاده) زیر موتر میشود.
فعلا مادرکلان خانۀ ما در مورد سریال جدید که تا حال دو قسمتاش از تلویزیون منتشر شده از تمامی اعضای خانواده نظرخواهی میکند. تا کنون 25 نفر از نواسههایش موفق شدهاند که حتا آخرین قسمت این سریال را برای مادرکلان قصه کنند و برایش بگویند که همین حالا دختر و بچۀ فلم چند ساله هستند و امشب را در کدام هوتل و چی خوردهاند.
در نتیجه اینکه ما هم افتخار میکنیم که با این همه استعداد و توانایی در میان این فرزندان و نواسههای مادرکلان، چرا خانوادۀ ما وزارت اطلاعات و فرهنگ را به تسخیر خود در نیاورده است.
گزنه/ طنز روز
مهدی ثاقب