تحلیل

«دولت‌یار» و ردپای دوبارۀ طالبان

هزاره‌ها با تاجیک‌ها یا ایماق‌های غور در سه منطقه همسایۀ هستند. در ولسوالی دولت‌یار، کنار شاهراه عمومی کابل-غور، در ولسوالی پسابند و در ولسوالی مرغاب. رابطۀ مناطق مرزی میان هزاره و غیر هزاره نه‌تنها که هیچ وقت، به‌صورت عمومی، رابطۀ خصمانه و ستیزنده میان دو قوم نبوده، بل با دوستی‌ها، برادرخواندگی‌ها و صمیمیت‌های فردی بسیاری نیز همراه بوده است.

مناطق شرقی مرغاب و پسابند که با هزاره‌ها هم‌جوار هستند، مناطق مهم و استراتیژیکی نبودند و چندان حادثۀ مهمی هم در ارتباط با دو اجتماع قومی، رخ نداده است و یا لااقل نگارنده در جریان جزییات حوادث آن مناطق قرار ندارد.

در دولت‌یار اولین بازاری که قبل از انقلاب تاسیس شد، دکان‌داران، بیشتر از مردم هزاره بودند که برخی‌های‌شان تا سال‌های پسین در منطقه، کاروبار می‌کردند. پیش از انقلاب، مردم چه هزاره، چه تاجیک، نقش چندانی در مناسبات کلان نداشتند و همه قضایا در کنترول حکومت و نظام پادشاهی بود؛ اما نقش مردم و اقوام، بعد انقلاب، پررنگ و تاثیرگذار شد که در این مختصر به دوره‌های مختلف این نقش و این رابطه، اشاره می‌شود:

اوایل انقلاب

قیام علیه حکومت چپی در شرق غور، درواقع با انقلاب هزاره‌ها آغاز شد. تعدادی از مردم دولت‌یار مانند اقوام خان‌زاده ظاهرا زودتر از دیگران به این قیام پیوستند. وقتی هزاره‌ها از لعل‌وسرجنگل به دولت‌یار لشکر کشیدند، مکتب دولت‌یار را گرفتند و هیات‌های حکومتی توزیع زمین را با خود بردند، بیشتر مردم دولت‌یار هنوز هوادار حکومت بودند و حتا در این لشکرکشی تعدادی از مردم موقتا از قریه‌های خود کوچیدند و به مناطق امن رفتند. اوایل انقلاب، جبهۀ کوچکی از هزاره‌ها در دولت‌یار قرارگاه داشتند و این قرارگاه تا آمدن مجاهدینی که آن وقت مشهور به «کندک سیانوف» شدند، در دولت‌یار باقی بود. بعد از قدرت گرفتن مجاهدین دولت‌یار، این قرارگاه به لعل‌وسرجنگل عقب نشست. تعدادی از مردم دولت‌یار در شورای اتفاق که توسط آقای بهشتی و صادقی نیلی و کسان دیگر در هزاره‌جات تاسیس شده بود، نیز عضو بودند و رفت‌وآمد داشتند.

دوران جهاد

دوران جهاد رابطۀ هزاره‌ وغیرهزاره در لعل و دولت‌یار رابطۀ مبتنی بر ایدیالوژی جهاد بود و هر دو قوم در سنگر واحد نشسته بودند. هرچند هم هزاره‌ها و هم غیرهزاره‌ها بعد از سال‌های اول جهاد، دیگر جنگی با حکومت چپی و مرکز ولایت نداشتند. دولت‌یار و لعل به تصرف مجاهدین بود و هرکس در منطقۀ خود حاکمیت می‌کرد. بازارهای قزل، گرماب و یمه‌گگ مردم را از طریق تجارت باهم وصل کرده بود و تقریبا اکثر مردم غور اجناس مورد نیاز خود را از بازار قزل و یمه‌گگ تهیه می‌کردند و مجاهدین چه هزاره و چه تاجیک و ایماق در تصویر کلان، در کنار هم‌دیگر بودند. در این میان جنگ‌های بسیاری هم در درون مناطق لعل و دولت‌یار در دوران جهاد به‌وقوع پیوست. در این جنگ‌ها تعدادی از هزاره‌ها و تاجیک‌ها/ایماق‌ها در یک سنگر و تعدادی از هزاره و تاجیک‌ها در سنگر دیگر بودند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف) جنجال میر محمدامیربیگ

میرمحمدامیربیگ که برخی‌ او را «بچۀ میرملنگ» هم می‌گفتند از بزرگان مشهور و نام‌دار لعل‌وسرجنگل بود و از دوران شاهی آدم مهمی به‌حساب می‌آمد. در دوران جهاد ملاهای لعل و سرجنگل مانند شیخ صابری، سیدعبدالحمید سجادی، محمدنادرشاه بحر، آقای اعتمادی و امثالهم که جناح غالب بودند، با میرها در افتادند. میان میرها و ملاها جنگ‌های شدیدی در لعل اتفاق افتاد. در این جنگ‌ها مردم تیمنی دولت‌یار و ملاهای شینیه بر اساس ایدیالوژی جهادی در کنار ملاهای لعل‌وسرجنگل قرار گرفتند و با مهمات نظامی و حمایت‌های دیگر، به کمک‌شان شتافتند. سرانجام محمدامیربیگ از لعل آواره شد و با همراهان خود که در آن وقت سید نادرشاه مجاهد و کسان دیگر نیز با او بودند به پشته نور دولت‌یار پناه گرفت. فرمانده فروتن به این مهاجرین، اجازه سکونت داد و در نتیجه میان محمدامیربیگ از یک طرف و جناح ملاهای هزاره از سوی دیگر در پشته‌نور جنگ‌های بسیاری اتفاق افتاد و فروتن و تعدادی از تیمنی‌های دولت‌یار نیز پای‌شان به حمایت از محمدامیربیگ در سنگر جنگ کشیده شد. فرمانده سرحدی از بزرگان تیمنی‌های دولت‌یار اما در طرف دیگر، در سنگر ملاها و هزاره‌های لعل بود. محمدامیر بیگ سرانجام منطقه را رها کرد و به مرکز ولایت و به کابل رفت. تعدادی از همراهانش دوباره به لعل برگشتند و با نصر و سپاه صلح کردند. محمدامیر بیگ بعد از چندی دوباره با هلی‌کوپترهای دولت داکتر نجیب، به دولت‌یار پایین شد و در منطقۀ قزل ولسوالی لعل و جاهای دیگر با آخوندها درگیر شد. او دوباره در جنگ ناچار شد لعل را ترک کند و مجددا به پشته نور و طبلک دولت‌یار برود. هزاره‌ها بازهم بالای محمدامیربیگ در پشته‌نور لشکرکشی کردند. فرمانده سرحدی از دولت‌یار بازهم در کنار هزاره‌ها قرار گرفت. سرانجام مجاهدین مرغاب به سردکرد‌گی مولوی محمد موسا، مجاهدین لعل‌وسرجنگل با حضور شخص محمد اکبری رهبر شاخۀ پاسداران و مجاهدین دولت‌یار و ملاهای شینیه و سایر مناطق، همه به‌صورت مشترک گرد آمدند و علمای شیعه و سنی مطابق درک خودشان، فتوای قتل میرمحمدامیربیگ را مشترک صادر کردند و با اعدام او به جنجال ملا و خان در لعل‌وسرجنگل پایان دادند.

ب) جنجال نصری و پاسدار

در دوران جهاد یکی از کشمکش‌های طولانی در لعل‌وسرجنگل، نزاع نصر و سپاه  بود. بعدها کم کم حضور حزب حرکت نیز در لعل‌وسرجنگل شنیده می‌شد. قبل از تشکیل حزب وحدت، نصر و سپاه، جنگ‌های مسلحانۀ فراوانی میان خود داشتند، اما این جنگ‌ها با تشکیل حزب وحدت پایان یافت، اما ریشه‌های جناحی نصر و سپاه تا همین اواخر و شاید تا امروز در لعل‌وسرجنگل هم‌چنان در موقف‌گیری‌های سیاسی نقش داشته باشد. تاجیک‌ها و ایماق‌های دولت‌یار در دوران جهاد در کشمکش میان نصر و سپاه دخیل نشدند و با هر دو جناح رابطۀ مناسب داشتند، اما در دوران طالبان برخی از دولت‌یاری‌ها در کنار نصری‌ها و برخی در کنار پاسداران قرار گرفتند.

ج) سنگر واحد، در جنگ‌های دولت‌یار

در سال‌های ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ جنگ‌های شدیدی در دولت‌یار میان اقوام تیمنی جریان داشت. در این جنگ‌ها هزاره‌ها، خان‌زاده‌های دولت‌یار و فرمانده فروتن مشترکا در کنار فرمانده سرحدی بودند. نادرشاه بحر، شیخ صابری و امثال ایشان از بزرگان لعل در این دوره بودند که نام‌شان شنیده می‌شد.

دوران طالبان

در گیرودارِ آمدآمد طالب دوباره در لعل‌وسرجنگل میان نصر و سپاه به سردگی آقای اعتمادی و آقای بحر و کسان دیگر کشمکش و جنگ رخ داد. این بار آقای بحر به پشته‌نور دولت‌یار پناه گرفت. دوباره فروتن دولت‌یاری با پاسداران در یک سنگر علیۀ جناح نصر قرار گرفتند. رییس عطامحمد دهقانپور از بزرگان تیمنی، این بار در کنار نصری‌ها جبهه گرفت و در مقابل فروتن و سید نادرشاه بحر ایستاد شد. سرانجام طالبان لعل را گرفتند و حاجی مودودی از بزرگان تاجیک/ایماق از سوی آنها ولسوال لعل تعیین شد. هزاره‌ها به‌ویژه نصری‌ها دوباره در اطراف لعل در مقابل طالبان جبهاتی گشودند. جناج اکبری در کنار طالب قرار گرفت و اواخر دوران طالب، پاسداران در همکاری با طالب، مرکز لعل را در اختیار گرفتند و نصری‌ها در گوشه و کنار لعل، جبهۀ مقاومت تشکیل دادند و جنرال جوهری و کسان دیگر از سوی حزب وحدت در اطراف لعل مصروف سوق و اداره بودند.

دوران کرزی و دکتورغنی

بعد از سقوط طالبان، حاکمیت دولتی در تمام مناطق غور استوار شد و دوباره نقش مردم در مناسبات سیاسی-نظامی، کم‌رنگ شد. ولسوالان و نظامیان لعل و دولت‌یار از سوی حکومت تعیین می‌شد و تمام امور از طریق دولت و نهادهای دولتی می‌چرخید. در این دوره کشمکش‌های نظامی-جنگی، جای خود را به رقابت‌های سیاسی داد. برخی قوماندانان جهادی خانه‌نشین شدند و برخی از طریق پارلمان و شوراهای ولایتی به سیاست پرداختند. مردم لعل و دولت‌یار مثل همیشه رابطۀ صمیمانه داشتند و تمام امور محوله را دولت گردانندگی می‌کرد.

دولت‌یار و ردپای دوبارۀ طالبان

چند سال پیش حکومت در مناطق سمک دولت‌یار در هماهنگی با محمدنسیم کهزاد از فرماندهان حامی حکومت، عملیات کرد و مولوی شیرعلی و هوادارانش را به اتهام طالب بودن بازداشت نمود. مناطق سمک و پشته‌نور تحت حاکمیت دولت قرار داشت تا اینکه دو سال قبل، مخالفان به سمک لشکرکشی کردند و محمدنسیم کهزاد و بستگانش سمک را ترک گفته، اول به دولت‌یار و سپس به مرکز ولایت رفتند. بعد از آن، جنگ‌های شدیدی میان فرمانده لعل بهادر فروتن و طالبان در پشته‌نور اتفاق افتاد. در این جنگ‌ها تلفات بسیاری به افراد فروتن رسید و سرانجام فروتن که شدیدا زخمی شده بود پشته‌نور را ترک کرد و تمام مناطق سمک و پشته‌نور در کنترول طالبان قرار گرفت. آنها ولسوالی دولت‌یار را در سمک تشکیل دادند و به تحرکات خود ادامه دادند. سال گذشته دولت ولسوالی جدیدالتاسیس مرغاب را به همکاری بزرگان مرغاب و سمک و پشته‌نور به منطقۀ سمک برد و سمک و پشته‌نور دوباره در کنترول حامیان دولت قرار گرفت، اما سرانجام دولت ولسوالی مرغاب را از سمک به مرکز ولایت انتقال داد و این مناطق دوباره در کنترول مخالفان قرار گرفت.

مسالۀ شاهراه کابل-هرات و شرایط امروز

شاهراه هرات-غور که از طریق منارجام وصل می‌شد، دو سال قبل با انفجار پل کمنج در ولسوالی شهرک و حملات طالبان در مناطق زی‌رضا و تلفات شدید مردم، مسدود شد و رفت‌وآمد از طریق «بندباین» فقط برای کسانی که دولتی و حامی دولت نبودند ادامه یافت. در شاهراه هرات-غور مسافران بسیاری چه هزاره و چه غیرهزاره تیرباران و اسیر گرفته شدند و بی‌گناهان بسیاری جان‌شان را از دست دادند. شاهراه غور- کابل نیز امروزه عملا در مناطق میان دولت‌یار و فیروزکوه از سوی مخالفان دولت تهدید می‌شود.

مخالفان در مناطق قاضی‌ها و سرِآب و سمک و پشته‌نور کنترول دارند. در حال حاضر دو قرارگاه خیزش مردمی و اردوی منطقه‌یی در مناطق زی‌حسین در دولت‌یار وجود دارند، ولی این قرارگاه‌ها بیرون از قرارگاه، کنترولی ندارند و عملا بسیاری راه‌ها و روستاها از سوی شمال هریرود تا خط شاهراه عمومی در کنترول مخالفان است. در جنوب هریرود مناطق بالایی تسرقی، زرتلی، صادسیاه و گری‌ها در کنترول دولت نیست. یک پوستۀ امنیتی در بادگاه و یک پوسته در کوتل مشهور به «اشترغلتان» وجود دارد که فقط در درون پوسته، سربازان حضور دارند و بیرون از آن، شاهراه در اختیار دولت نیست. مخالفان گاه‌وناگاه در «دهن‌تسرقی»، «دهن نیک» و سایر مناطق از جمله «کوتل شینیه» به سرک می‌آیند و مسافران را تهدید می‌کنند. تیرباران چهارتن مسافر در کوتل شینه در همین روزها اتفاق افتاد. خیزش‌های مردمی که در فاصلۀ میان دهن تسرقی تا کوتل شنییه وجود دارند به‌شمول پوسته‌های دولتی، تاحال نتوانسته‌اند امنیت شاهراه را به شکل مطمین تامین نمایند.

در مناطق تیمنی، امنیت شاهراه به‌دلیل اینکه ولسوالی و قوماندانی امنیه دولت‌یار نیز در همین منطقه است و اردوی مردمی و خیزش مردمی نیز وجود دارد تاحال بدون حادثه بوده است، اما این منطقه کوتاه است و عملا در امنیت راه از پوزه‌لیچ تا شینیه که منطقۀ خطر است، نقش مهمی بازی نمی‌تواند. مخالفان دولت، چند روز قبل، در قسمت مرزی دولت‌یار‌وسرجنگل نیز شاهراه را در اختیار گرفتند و تعدادی از مسافران را از موتر پایین کردند، اما صدمه‌‌یی به کسی نرساندند. همان روز، نیروهای امنتی بالای آن گروپ عملیات داشت که به کشته شدن دو تن از طالبان انجامید، اما تهدید حضورشان در منطقه، هنوز وجود دارد.

مقابله با وضعیت شاهراه

برای بهبود وضعیت شاهراه، ایجاب می‌کند که در مسیر «پشتۀ گومورک تا شیینه» به‌شمول دهنِ‌غال‌منا، پوسته‌های بیشتری ایجاد شود. از جانب دیگر دو نقطه اساسی در امنیت شاهراه از اهمیت خاص برخوردار است. یکی منطقۀ «سمک» و یکی منطقۀ «سرصادسیاه و تسرقی». دولت اگر به کمک خیزش‌های مردمی و اردوهای منطقوی می‌شود یا با همکاری مردم و یا هر شکل دیگر باید این دو نقطه استراتیژیک را در کنترول داشته باشد. این مناطق، محل  سوق و ادارۀ مخالفان هستند و از آنجا می‌توانند نقاط بسیاری را تهدید کنند. اگر دولت مناطق صادسیاه و سرتسرقی را در کنترول داشته باشد مخالفان نمی‌توانند از جنوب شاهراه را کنترول کنند و به مناطق گری‌ها و گنداب بالا، پایین شوند.

در مناطق زی‌حسین نیز منطقۀ قاضی و سرآب و جاهای اساسی دیگر نیاز به تدابیر دارد و نیروهای خیزش مردمی وهمکاری مردم مهم و حیاتی است. هزاره‌ها و غیرهزاره‌ها همان‌گونه که در دوران جهاد و دوران طالبان همکاری داشتند، باید امروزه مشترکا در مورد تامین امنیت مناطق خود، تصمیم‌گیری و چاره‌سنجی کنند.

طالب در دولت‌یار و در غور یک آوازه و یک شایعه و یک حضور پشت صحنه نیست، بل عملا در صحنه ایستاده است. مردم دولت‌یار و اطراف فیروزکوه مردم یک دست نیست. بسیاری این مناطق عملا در کنترول طالبان است و بسیاری بزرگان محلی و قوماندانان جهادی یا نقشی بازی نمی‌توانند یا به هردلیلی با وضعیت گزاره می‌کنند.

تامین امینت شاهراه امر ناشدنی نیست، اما به‌همکاری و دلسوزی و فداکاری تمام مردم نیاز دارد که در هماهنگی با دولت، امنیت شاهراه و امنیت مناطق خود را تامین کنند. اگر امنیت شاهراه تامین نشود، در آینده اتفاقاتی رخ خواهد داد که کنترول و جمع کردن آن دیگر به توان هیچ نیرویی نخواهد بود. مسالۀ شاهراه به چاره‌سنجی اساسی نیاز دارد. سرچشمه شاید گرفتن به بیل/ چوپر شد، نشاید گذشتن به پیل!

نبی ساقی؛ روزنامه‌نگار

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. جناب ساقی اطلاعات خوبی را ارائه کردید منتهی به نظر می اید که از سر مصلحت و یا از سر فقدان اطلاعات کافی و جزئیات قضایا آنطور که شاید و باید به آن پرداخته می شد حق مطلب ادا نگردیده است. ولی بازهم مطلب مفید بود مخصوصاَ برای نسل جدید که از ماجراها و کشمکش های بی حاصل آن دوران چیزی نمی داند.

دکمه بازگشت به بالا