«جمهوریت» در شهر، «امارت» در روستا!
از گزارشها و وقایع سیاسی چند روز اخیر استنباط میشود که دستیابی به صلح در افغانستان چندان آسان و در دسترس نیست.
استنکاف طالبان از شرکت در کنفرانس استانبول و وضع شرایط سخت، سنگاندازی طرفهای جمهوریت سر راه این روند و تأکید امریکاییها بر حمایت پایدار از قوای دفاعی- امنیتی ما، از رخدادهایی است که روند صلح با طالبان را پیچیدهتر ساخته است.
گروه طالبان دچار یک توهم بزرگ شده بودند؛ امریکا شکست خورده، گلمش را جمع کرده و میرود، دولت افغانستان سست، لرزان و بیپایه است، قوای دفاعی و امنیتیاش در برابر فشار طالبان از یکسو و اختلافهای سیاسی داخلی از سوی دیگر، از هم میپاشد و طالبان پیروزمندانه، بار دیگر بر سریر امارت تکیه میزنند!
اما چند نکته ذیل، این خوشبینی زودهنگام طالبان را کمرنگ ساخته و سبب تشویش و تردید تازهٔ آنان شده است:
– تأکید اکید کشورهای منطقه و فرامنطقه در نشستهای دوحه، مسکو و انقره مبنی بر عدم پذیرش امارت طالبانی یا ناممکن بودن بازگشت نظام امارت به افغانستان.
– تأکید ناتو و ایالات متحده مبنی بر حمایت درازمدت از نیروهای امنیتی افغانستان.
– اختلافهای درونی گروه طالبان بر سر نحوهٔ سازش یا مصالحه با دولت افغانستان.
– و فشار حداکثری کشورهای منطقه بر طالبان برای حضور بر سر میز مذاکره و پرهیز از دوام خشونت.
نکتهٔ اصلی این است که اصولا بافت وجودی طالبان قسمی است که نمیتوانند خود را با ساختار اداری مدرن و دولتداری جدید سازگار کنند.
فلسفهٔ وجودی آنان برای جنگ، مجادله و خشونت بخشی تفکیکناپذیر از ماهیت این گروه است. توقع اینکه گروه طالبان بخشی از قدرتی شوند که بهدنبال سازندگی و توسعهٔ سیاسی و اقتصادی باشند، آزادیهای اساسی را پاس دارند، حقوق زنان را تأمین و ارزشهای اساسی مدرن را تطبیق کنند، بیجا و نامعقول مینماید.
طالبان؛ از خورد و بزرگ، خود بهتر میدانند که نمیتوانند از قوانین مدنی و اصول اداری تبعیت کنند. آنان روحیات بدوی خود را در لباس شریعت مندرآوردی و به گونهٔ فردی، فرای قانون تطبیق میکنند و پروای هیچ اصول، نزاکت و پرنسیب را ندارند.
وقتی فرد شماره یک این گروه در دیدار با وزیر خارجهٔ امریکا محکم سر جای خود مینشیند و بهرغم اینکه همهٔ حاضران ایستادهاند، هیچ عرف سیاسی و دپلماتیک و حتی نزاکت و اخلاق اجتماعی را رعایت نمیکند یا نمیفهمد، چه توقعی میتوان از این گروه داشت؟ آیا فردای صلح و مصالحه، این افراد از رییس حکومتی که عضویت گروه طالبان را نداشته باشد، اطاعت خواهند کرد؟ آیا فرماندهان و رزمندگان این گروه در صورت ادغام در ساختارهای امنیتی، از فرماندهان، جنرالان و افسران مسلکی فرمان خواهند برد؟ ادغام این گروه در تمام نهادها و ساختارها چه وضعی پیش خواهد آورد؟ من واقعا نمیتوانم این وضعیت را تصور کنم!
طالبان میدانند که آنها فقط در جنگ زندهاند، با جنگ نفس میکشند و ادامه حیات میدهند. در جنگ میشکفند، میبالند و انرژی میگیرند و نام و نشان و آوازه و شهرت مییابند، اما در صلح خوار و بیمقدار میشوند.
آنها از مصالحه تنها وضعیتی را جستجو میکنند که بهتنهایی قدرت را قبضه کنند، بساط امارت را پهن و شلاق امر و نهی را به دست بگیرند و تجربهٔ امارت پیشین را دوباره تکرار کنند. ادغام این گروه در جامعهٔ متحول کنونی و پذیرش ارزشهای مدنی و قوانین عرفی از تصوراتی است که به ذهن نمینشیند!
پس چه باید کرد؟ صرف نظر از نیتهای پنهانی قدرتهای غربی و برنامههای برخی کشورهای منطقه نسبت به افغانستان، بهنظر میرسد وضعیت کنونی تا سالیان دیگر دوام کند و همچنان شاهد حوادث ناخوشایند در کشورمان باشیم.
امکان پیروزی یکجانبهٔ طالبان ناممکن است و امکان قلعوقمع این گروه توسط دولت نیز در کوتاهمدت بعید بهنظر میرسد. پس، احتمالا «جمهوریت» در شهرها و «امارت» در روستاها همچنان تا زمانهای دیگر دوام کند و برخوردها و جنگها میان هر دو طرف، هر روز از مردم ستمدیدهٔ ما قربانی بگیرد.