از سادهانگاری تا روشنگری
مروری بر «روشنگری افسون» نوشتۀ یعقوب یسنا
«روشنگری افسون» که در حقیقت، یادداشتهای متعدد نویســنده از گذشــته تا زمان چاپ کتاب است، چهار بخش دارد: نقــد ســادهانگاری معرفتی (شناختشناســی)، نقد ســادهانگاری هستیشناســانه، نقــد ســادهانگاری ادبــی )زیباییشناسی و ذوق( و نقد سادهانگاری علمی و آموزشی)
بحــث از ســادهانگاری در ایــن چهــار عرصه، که از یکســو قلمروهایــی بســیار گســتردهاند و از دیگر ســو قلمروهایی مســتقل از هم، و جمع شــدن آنها در یک کتاب و داشــتن توقع پرداختن جامع به همۀ آنها دشوار مینماید؛ کاری که نویسنده کرده است.
بخــش نخســت بــا نــام نقــد ســادهانگاری معرفتــی )شناختشناســی)، دوازده یادداشــت دارد کــه برخــی از مهمترین آنها عبارتند از: اندیشه ارتجاعی (بحث عقلانیت مدرن در مناســبات فکری و فرهنگی ما)، دشــمنانگاری و انتقام در فرهنگ قبیلهیی ما، عقدۀ رهبری و بابا در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما، استعارۀ روشنفکری) (بحثی برای گشایش مفهوم روشنفکری در افغانستان)، خطاب به «من» (چیستم؟ کیســتم؟ در نقد هویت)، شفاهیگری؛ نشانی از بدویت فکری ما، فقدان متن و خرد فلســفی در افغانســتان، انســان پســاکرونا؛ فرهیخته یا نادان؟ (در نقد برداشت ما از بیماری(.
بخــش دوم که نقــد ســادهانگاری هستیشناســانه نام گرفته اســت، این شش عنوان را با خود دارد: آنجا چیست؟ )نیستیشناسی هستی)، نســبتهای اندیشه، زبان، متن و هســتی (دانایی، معنا و حقیقت)، فرافکنی و غیبت مرگ (از نمای نزدیک ـ دور به عمران راتب)، مرگاندیشی و دانایی (به مناسبت درگذشــت محب بارش)، هواداری از جایگاه آدمی )خویشتن لودهساز)، خوشبختی، معنا و هدف زندگی.
در بخش سوم که با نقد سادهانگاری ادبی (زیباییشناسی و ذوق) روبهروایم، ۹ یادداشــت آمده اســت.
نقدی بر ســوء فهــم نقد ادبی و ســوء برداشــت از منتقد در افغانســتان، از ادبیاتزدگی تا ادبیاتفهمی و ابتذال شــیفتگی شــاعرانه تقریبا در یک راســتا میگنجند و مشــکلات مربــوط به نقد ادبی و حضور کم توشوتوان شاعران و نویسندگان جوان را در عرصه فعالیتهای ادبی نشانه گرفته است.
دیگر یادداشتها نیز بیشــتر به مباحث ادبی قدیم و جدیــد میپردازند، مانند مدارا و رواداری، مدرنیزم و پست مدرنیزم، نشانهشناسی، شعر آوانگارد، ارتباط ادبیات با نقد و فایدۀ نوشتههای ادبی و فلسفی.
بخش پایانی با عنوان نقد سادهانگاری علمی و آموزشی، یــازده یادداشــت را در خــود گنجانده اســت. نویســنده با برشــمردن اشــتباههای آموزشــی و تربیتی موجود در نظام آموزشی کشور به تهیۀ نصاب (سرفصل) درسی میپردازد. آنگاه از بدآمــوزی حکایتهای قدیمی به اصطلاح حکیمانه سخن میگوید. سپس جنســیتزدگی و ادبیات زنستیزانه را در نظام آموزشــی کشور بررســی میکند.
در دو یادداشت نزدیــک بــه هم نیــز از نقــش درس ثقافت در سلفیســازی دانشــجویان و نقش حزبالتحریر در دانشــگاههای کشــور یاد کرده اســت. همچنین از بیتوجهی به ادبیات داســتانی در دانشکدههای ادبیات دانشــگاهها بحث میکند. بررسی آسیبهای پایاننامهنویسی و مقالهنویسی در دانشگاهها نیز از دیگر مباحث مربوط به این بخش است. وی با «یادداشتی بر ناتمامی» (پایانناپذیری/ ناکرانمندی اندیشیدن) بر این کتاب نقطه پایان میگذارد.
محمد صادق دهفان