چهکسانی از رفتن خارجیها نگرانند؟
سید آقا حسین سانچارکی
با تسریع روند خروج قوای خارجی از افغانستان، نگرانیها از تشدید حملات و خشونت طالبان به گونهٔ بیپیشینه افزایش یافته است.
این نگرانیها در میان لایههای مختلف جامعه، مخصوصا نهادهای جامعهٔ مدنی، فعالان حقوق زن و رسانهها بیشتر بهچشم میخورد.
اقشار پایینی جامعه که از آزادی و دموکراسی و از حقوق و امتیازات شهروندی در این دو دههٔ اخیر نهتنها سود نبردند؛ بل روزگار خوش و آرامی هم نداشتند و همهٔ هم و غمشان امنیت بود و یافتن یک لقمه نان برای خانواده و فرزندان خود، اینان از این چرخش و گردش و تغییر و تحول نهتنها اضطرابی ندارند، بل بعضا امیدوارند در سایهٔ نظم آهنین طالبانی و امنیت سرکها، کوچهها و راهها، فرصت مناسبی برای کار و غریبیشان پیدا شود و همراه با کراچی و ترازو و تبنگ خود شبها زنده به خانه برگردند.
اینها در بیستسال گذشته، از دموکراسی، حضور دهها کشورهای خارجی و سیل کمکها، هیچ نفعی نبردند، بل فرزندانشان در سنگرهای دفاع و خودشان در کوچه و سرک و ادارهٔ فاسد و فضای طبقاتی قربانی شدند و دسترخوانشان هر روز کوچکتر و خالیتر شد و حالا به اعتراف رییسجمهور، هفتاد درصد نفوسشان زیر خط فقر قرار دارد.
به نظر نگارنده، برخی گروهها و دستههای دیگر جامعه که از فضای مساعد بیستساله بیشترین سود را بردند و صاحب آلاف و الوف شدند، از دگرگونی اوضاع و برهم خوردن نظم سیاسی بهشدت هراسناک و مشوشاند.
یکی از این گروهها، کسانیاند که در ارتباط نزدیک با نیروهای خارجی کار کردند، از امکانات و فرصتهای بهدستآمده صاحب ثروتهای بادآورده شدند و با استفاده از این سرمایهها و روابط در ساختار قدرت نیز جایگاه یافتند و در همدستی با سایر حلقههای قدرت، به انحصار واردات و صادرات و تعیین نرخ اجناس و بلندبردن قیمتها و افزایش درآمدهای خود، دمار از روزگار تهیدستان جامعه کشیدهاند.
گروه دیگر کسانیاند که با حمایت و لطف خارجیها به کشور بازگشتند، مناصب و موقعیتهای بلند حکومتی یافتند، سرچشمههای عواید کشور را بهدست گرفته و تا توانستند بر ذخایر اسعاری خود افزودند. اینان البته بیگهای بستهیی دارند و با استشمام خطر فرار را بر قرار ترجیح میدهند، اما تشویشی که دارند آن است که هنوز کاسهٔ چشم حرصشان بهطور کامل پر نشده است و همچنان هل من مزید میطلبند!
نگرانی عمده البته از سوی نهادهای جامعهٔ مدنی، فعالان حقوق زن و رسانهها و انجمنهای صنفی ابراز میشود و این نگرانی خیلی جدی، بهجا و برجسته است.
طی بیستسال گذشته جامعهٔ تکصدایی، راکد، خموده، ایستا، گورستانی و در سکون کشور، دچار یک دگردیسی و تحول بنیادین شد، نیروهای خفته، حبسشده و پسزده با جوش و خروش تازه و پرآوا و شدت و حدت بینظیر به میدان آمد و جامعه را منقلب ساخت و آواز دگرگونی کوی و برزن را پر کرد.
کثرت و تنوع نهادهای مدنی، حقوقی و صنفی در آغاز اگرچه پراکنده و خام، اما در یک مرحله تا حدودی به انسجام و یکپارچگی نهاد و در قالب نهادهای چتری صدای قدرتمند یافت و در سیاست و پالیسیهای کشور تأثیرگذاری کرد. در این میان رسانهها نقش بارزتری یافتند و با نشر حقایق و رخدادهای کشور و انعکاس وقایع از مرکز تا دورترین نقاط کشور از گمشدن، کتمان و پوشاندن بسیاری حقایق، جرایم و ناهنجاریها جلوگیری کردند.
فعالیت رسانهها با همهٔ کمیها و کاستیها، به همان پیمانه که روشنگر و افشاگر بود، دشمنتراش نیز بود و حقد و کینهٔ ارباب زور و قدرت را در پی داشت و گروههای هراسافگن را نیز به انتقام برانگیخت.
فعالیت زنان در قالب نهادهای جامعهٔ مدنی که با هدف آگاهی زنان از حقوق انسانی و شهروندی و مشارکت در روندهای انتخاباتی و رشد و تقویهٔ برابریطلبانه صورت میگرفت، ستیز با اساسات دین و قرائت رسمی از آن تلقی گردید و بهعنوان سوغات غرب، آماج قرار داده شد.
شکی نیست که رسانهها و نهادهای جامعهٔ مدنی با ایستادگی و سرسختی جایگاه خود را در حوزهٔ عمومی کشور تثبیت کردند و در زمینههای مختلفی روشنگری و نقشآفرینی داشتند، اما شماری هم از نام جامعهٔ مدنی و رسانه، تجارت کردند و سودهای کلانی به جیب زدند. برخی نهادهای رسانهیی و مدنی رسالت و مسوولیت اصلی خود را فراموش کرده، وارد فاز رقابتهای سیاسی، قومی و زبانی شدند و تا توانستند زخمهای جامعه را تازه کردند و بر آن نمک پاشیدند. این روند همچنان ادامه دارد!
برخی رسانهها و فعالان مدنی و رسانهیی بدون توجه به ظرفیت جامعه و سطح درک و فهم عامه و شرایط فرهنگی، به تابوشکنیهای نابهجا و بازی با سنتهای ریشهدار فرهنگی جامعه پرداختند و روح لجاج و کین و عداوت دشمن را بیش از پیش تحریک کردند و نیروهای سنتی درون نظام را به همدلی با آنان واداشتند.
برخی از این نهادها و رسانهها از حضور نیروهای خارجی و حمایتهای بیدریغ آنان چنان مست و مخمور و سرشار بودند که خیلی مرزها را زیر پا کردند و از خطوط قرمز گذشتند و برخی از اینان به هیچ نهاد رسمی دولتی و حقوقی پاسخگو نبودند.
حالا که خارجیها بار و بندیل خود را بسته و در حال ترک کشورند، نگرانی وهمناکی همهٔ طیفهای مدنی، رسانهیی، فعالان حقوق زن و صاحب سرمایههای بادآورده و کلان را یکجا در برگرفته است.
گویا قرار است تر و خشک باهم یکجا بسوزند؛ چه نهادهای مدنی فعال و کوشا در عرصهٔ خدمترسانی، آموزش و آگاهیبخشی و دادخواهی و چه نهادهای پروپوزلساز و استفادهجو و حتی چه کسانی که از راههای حلال صاحب سرمایه و تجارت شدهاند.
آیا این نگرانیها بهجا و واقعی هستند یا بیپایه و نا بهجا؟ در شمارهٔ بعد میپردازیم.