بچه فلمهای ناکام در جنگهای حقیقی
روز دوشنبه اواسط ماه ثور وقتی جنرال جاوید باجوا، فرد شماره یک قدرت در پاکستان با طرح فرمانده نظامیان انگلیسی به کابل آمد و با رییسجمهور غنی دیدار کرد، با بیان اعلامیههای دو طرف، به نظر میرسید که قرار است فصل تازهیی در روابط آشفته دو کشور به وجود بیاید.
پیشبینی میشد که هدف از این سفر، چگونگی تداوم گفتگوی دولت افغانستان با گروه طالبان باشد. در نخستین تبعات این دیدار، تنها چند روز بعد، طالبان در اقدامی اعلام آتشبس سهروزه به مناسبت عید فطر دادند.
این آتشبس در حالی از طرف طالبان پیشنهاد شد که آنها در روز نخست ماه رمضان گفته بودند که جهاد در ماه رمضان ثواب بیشتری دارد و حملات این گروه به غزنی، هلمند و مناطق دیگر افزایش یافت. تاثیر دیگر این دیدار، کشتهشدن ملاعبدالمنان نیازی بهعنوان فرد دوم شاخه ملا رسول گروه طالبان در هرات بود.
اما چند روز از این سفر و اتفاقات نگذشته بود که در ولایت هممرز با پاکستان یعنی ننگرهار، حمدالله محب، رییس شورای امنیت ملی کشور در یک سخنرانی احساساتی، تا میتوانست به پاکستان تاخت و با واکنش مقامات پاکستانی، این جرقه دوسویه، روابط دو کشور را دوباره تیره ساخت.
محب در این سخنرانی به شیوه کارناوال انتخاباتی، یا چیزی شبیه به برخورد دو هوادار احساساتی فوتبال، به تاریخ و فرهنگ کشور پاکستان حمله کرد و بهصورت تلمیحی این کشور را سرزمینی بدون تاریخ و هویت خواند و گفت که تاریخ آن کشور «جعلی» است و چیزی برای افتخار ندارد.
سوای بحث اختلافات سیاسی و حتا نظامی، بیاحترامی و بیهویت خواندن مردم پاکستان از سوی یک مقام ارشد حکومتی، چیزی جز بیخردی و بیسوادی سیاسی نیست.
تکرار این مکررات توسط آقای محب، تا جایی پیش رفت که دولت پاکستان اعلام کرد که دیگر هیچگونه تماس و دیداری با آقای محب نخواهند داشت.
در این سو، روز یکشنبه، به نقل از اعلامیه وزارت خارجه افغانستان، از آقای اتمر وزیر خارجه کشور به پاکستان دعوت شده است. پیشنهادی که به واسطه سفیر پاکستان در کابل انجام شد و به گفته آقای اتمر میتواند در مورد تقویت هرچه بیشتر همکاریها و روابط میان دو کشور و روی استفاده از فرصت موجود برای تأمین صلح پایدار در کشور بینجامد و به روایت برخی، میتواند روابط پرتنش به وجود آمده توسط آقای محب را ترمیم کند.
البته در نوزدهم ماه حمل امسال، قرار بود رییس پارلمان پاکستان نیز سفری به کابل داشته باشد که این سفر در کمال تعجب پارلمان افغانستان، هنگامی که رییس پارلمان پاکستان در آسمان کابل به انتظار نشست طیارهاش بود، مسوولان امنیتی میدان هوایی کابل تصمیم گرفتند مهمات منفجرناشده و بهجا مانده از سالهای گذشته را کشف و خنثی کنند و در نتیجه طیاره حامل رییس پارلمان پاکستان به اسلامآباد بازگشت.
این تعلیق سفر با واکنشهای مختلف وکیلان پارلمان مواجه شد و رییس پارلمان کشور در این باره گفت که جلسه فوقالعاده امنیتی برگزار خواهد کرد و احتمال وجود عوامل دخیل و یا تعلل کاری را به بررسی خواهد گرفت. احتمالی که انگشت اتهام تعلل کاری را به سوی نهادهای امنیتی نشانه میرفت.
دوگانگی رفتارهای سیاسی در دولت ما در چند ماه گذشته را نمیتوان به بازی شطرنج دستگاه امنیتی و دیپلماسی کشور با توجه به تناقضهای موجود ارتباط داد. میان رفتارهای مقامات حکومتی و تفاوت عملکردهای واکنشی شورای امنیت ملی در این چند ماه، اختلاف نظرهای فراوانی دیده میشود.
در هفته اخیر سال ۱۳۹۹ و در روز جمعه، در حالی که آقای اندرابی وزیر قبلی وزارت امور داخله در خانهاش مشغول نوشیدن چای بود، به یک باره خبر برکناریاش از رسانهها نشر شد و فردی ملکی بهجای او بر مسند وزارت رسید.
در روز نخست سال۱۴۰۰ همزمان با بحران بهسود، مردم قرن جدید را با دلهرۀ تازهیی شروع کردند. وزیر داخله تازهآمده به میدان، ترجیح داد بهجای سخنرانی روی اصول و رویکرد تازه وزارت داخله، کلیپ فیسبوکی به نشر برساند و برای مردم بهسود خطونشان بکشد.
در پس پرده برکناری وزیر اسبق داخله نیز رد پای مسایل سیاسی امنیتی نهفته بود که به روایت منابع مختلف، پس از مخالفت او با تقرر فرمانده اسبق پولیس میدان وردک و اعتراض به عدم محاکمه وی در باب تیراندازی به مردم بهسود، استعفای بدون تاریخش، قلم خورد و به نشر رسید.
رفتارهای آقای محب، در سه ماه گذشته، بیشتر از دیدار با مقامات امنیتی همسایه، در گیرودار شاخ و شانهکشی با رقبای سیاسی داخلی و خارجی بوده است که گاهی این صحبتها، شکاف و تضادهای داخلی سیاسی را به نمایش میگذارد، اما تاوان این خط و نشانها و جملات قصار مقامات تازه امنیتی را مردم میدهند. مردمی که در بهسود، وقتی لشکر حکومت را علیه خود و در خانه خود میبینند و سپس جای خالی آنها را در جاده مرگ جلریز خالی میبینند، از حکومت دلسرد میشوند. و همین طور مردمی که مکتب دخترانه و موتر استادان دانشگاه آن، مورد حمله تروریستی قرار میگیرند.
واکنش شورای امنیت ملی کشور در مساله تحریم دیدار و رابطه با آقای محب توسط پاکستان، چیزی جز تداوم احساسات در قبال این کشور نبود. واکنشی که در خور نهاد پالیسیساز امنیتی و استراتژیک افغانستان نیست. او در این واکنش گفت که رابطه با پاکستان قطعاً تاثیر زیادی ندارد و تا حالا هم خوب نبوده!
معمولا این سخنان در سفرهای آقای محب به ولایات مشرقی صورت میگیرد. جایی که آقای محب تصمیم دارد در آنجا پایگاه مردمیاش را به وجود بیاورد. پایگاهی که احتمالا با تحریک مردم به نفرت از پاکستان به وجود خواهد آمد. نفرتی که معلوم نیست چه پیامدهایی برای افغانستان داشته باشد. آیا برای نزدیکی ملتها و کار دیپلماتیک سازنده، با ادبیات نفرت به جایی میرسیم؟
به احتمال زیاد در قبال این وضعیت، واکنش دولت پاکستان در قدم نخست، تشویق گروههای تروریستی به تشدید حملات در این جنگ نامریی است. تشدیدی که به هدف تضعیف دولت و نظام و تاوان دادن بیشتر مردم خواهد بود. اما از مجرای دیپلماتیک، پیشنهاد وزارت خارجه پاکستان به آقای اتمر از سفر به این کشور، به نوعی دعوت به یک صحبت جدی با دولت افغانستان است. صحبتی که باتدبیرتر از نمایشهای احساساتی و سخنان به ظاهر قهرمانانۀ نفرتپراکنانه به نظر میرسد.
تناقض سخنان مقامات حکومتی، به نوعی میتواند نشانگر اختلافات داخلی حکومتی نیز باشد. مشاور شورای امنیت ملی سخن از بیهویتی پاکستان میزند و وزیر خارجه صحبت از تحکیم روابط سیاسی.
ظاهرا پاکستانیها هم متوجه تضاد عناصر داخل حکومت و تقابل پنهان شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه شدهاند و میخواهند از این شکاف استفاده کنند.
در شرایط حساس کنونی خوب است که دستگاه حکومت از یکپارچگی و انسجام برخوردار باشد و مشاور شورای امنیت ملی در کار دیپلماسی و روابط خارجی کشور با همسایهها ورود نکند و دیدگاهی هم اگر دارد با وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور در میان بگذارد.
مصطفی هزاره
کار دست نا اهلان افتاده
می گویند:
کدخدای ده که مرغابی بود
بر سر آن ده چه رسوایی بود
وقتی کار دست نا اهلان بیافتد، نتیجه جز خرابی چیزی دیگری نخواهد بود. آقای محب در رشته کمپیوتر ساینس مهارت دارد نه در مسال نظامی، امنیتی و استخباراتی ، اگر ما مشاوران امنیت ملی دو کشور همسایه مان یعنی ایران و پاکستان را در نظر بگیریم، آقای محب با هیچ کدام از ین ها قابل مقایسه نیست.
گماشتن چنین کسی که از مسایل امنیتی و نظامی و استخباراتی چیزی نه می داند، جفا و خیانت در حق این کشور و شهروندان مظلوم و به گروگان گرفته شده اش می باشد.
از گفته های حمدالله خان محب بر می آید که او نه از تاریخ چیزی می داند و نه از جغرافیا و نه از سیاست و از جامعه شناسی و فاقد جهان بینی است. که برای تحقق اهداف سازمان های حامی اش کار می کند و گور پدر کشور که برباد می رود.
کسانی دیگری پیش از او نیز چنین راه و رسمی را پیمودند و ره به جایی نبردند و جز این که خود و خانواده و کشور را تباه کردند. امیدوارم دست چنین افراد نالایق و بی مدیریت و بی خبر از دانش و مهارت کشور داری کوتاه شود. و کار به اهل کار سپرده شود تا بیش ازین تاوان اشتباهات افراد احساساتی را نپردارزیم. ما به افراد معقول و مدبر و دور اندیش نیازداریم.