رهبری شورای امنیت ملی باید بازنگری شود
جسارت طالبان در پی ضعف مدیریتی در رهبری شورای امنیت
دکتور کریمی
اوضاع بحرانی و آشفته موجود که بیش از هر وقت دیگر بقای نظام جمهوری را در معرض خطر قرار داده و مردم افغانستان را پریشان کرده، عوامل داخلی نیز دارد که متاسفانه به دلایل مختلف از کنار آن بهسادگی عبور شده است.
کسی یا کسانی که با امکانات بالفعل و بالقوه دولت جمهوری اسلامی افغانستان آشنایی داشته باشند، بهدرستی میدانند که پیشرویهای دراماتیک طالبان در هفتههای اخیر و در نهایت تسلط آنها بر بنادر کشور و لنگر انداختن در پشت دروازههای بزرگشهرها از جمله پایتخت، بههیچ عنوان نشان قدرت نظامی و لوژیستیکی این گروه نیست.
توان و ظرفیت نظامی دولت، قدرت و امکانات نیروهای دفاعی و امنیتی ده برابر توان طالبان است. این برتری در قدرت نظامی اگر درست مدیریت شود، پیشروی طالبان غیرممکن میشود و شکستشان محتمل. پرسشی که در این وسط بیپاسخ میماند، این است که چرا نیروهای دفاعی ما از مقابله با طالبان عاجز آمدهاند و به چه دلایلی عقبنشینی میکنند؟ پاسخ این پرسش چندبعدی است، اما خیلی پیچیده نیست و نهتنها کارشناسان نظامی، بل شهروندان عادی نیز میتوانند به قدر استطاعت ذهنی خود به آن پاسخ بگویند.
مشکل اساسی از اینجا ناشی میشود که شورای امنیت ملی، بهویژه رهبری این نهاد اشراف کامل بر وضعیت ندارد و این مورد سبب خلق بحران شده است. جنگی که ما درگیر آن استیم، تنها بعد نظامی ندارد که در میدانهای نبرد قابل رویت باشد. خلق روایت از سوی طالبان و بازیهای استخباراتی بخش جداییناپذیر این جنگاند و به اندازه تفنگ در میدان جنگ بر شکست و پیروزی تاثیر مستقیم دارد.
شورای امنیت ملی به دلیل نگاه غیرتخصصی به این پدیده چندبعدی، نهتنها برای بسیج افکار عامه و تسلیح فیزیکی و تجهیز ذهنی و روانی سربازان و مدیریت جنگ قدم برنداشته، بل با انتصاب اشخاص و افراد غیرتخصصی برای میدان جنگ، سبب پریشانحالی سربازان و مردم شده است.
از همینرو، وضعیت موجود به سادگی قابل تغییر نیست؛ مگر اینکه ماهیت و شیوه مدیریت جنگ در ساختار شورای امنیت ملی دچار تغییر و تحول شود و چشمانداز پریشان موجود جایش را به چشمانداز استراتیژیک مبتنی بر روانشناسی جنگ بدهد و به جنبههای قوت و آسیبپذیر طالبان بپردازد.
طالبان از آهن و فولاد ساخته نشدهاند و علاوه بر این، روایتی که طالبان در بستر آن میجنگند، روایت زندگی و آرزوهای مردم افغانستان نیست. در این سوی خط اما شورای امنیت ملی بهعنوان مقام عظمای تصمیمگیری و پالیسیساز سرنوشت جنگ، تا هنوز نتوانسته روایت جمهوری اسلامی و ماهیت مردمسالار آن را بهعنوان بستر مقدس جنگ برای نیروهای دفاعی و امنیتی معرفی و استحکام ببخشد.
این مورد سبب شده سربازان ما در بسیاری از نبردهای رودررو با طالبان دچار وسوسه ذهنی بشوند و قدرت مقاومت و دفاعیشان به تحلیل برود و در نهایت فرار را بر قرار ترجیح دهند و یا تسلیم شوند.
این نقیصه با دو اقدام جدی قابل جبران است که هرگاه به آن مبادرت ورزیده نشود، روزهای دشوارتری نیز در پیش رو خواهد بود. اقدام اول این است که ساختار بافتار و رفتار و نیز رهبری دفتر شورای امنیت ملی بهصورت جدی مورد بازنگری قرار بگیرد و ماهیت آن با آمدن مدیران ارشد، استراتژیست و کارکشته از یک اداره تصمیم فرماندهی به اداره تعریف و تولید استراتیژی تبدیل گردد.
اقدام دوم، خلق نگاه تخصصی در سکتورهای امنیتی نسبت به جنگ و پدیدههای پیرامون آن میباشد که در فقدان نگاه تخصصی به جنگ، ضعیفترین دشمن بهعنوان قویترین دشمن عرض اندام میکند. اگر چنین تحولی در رهبری شورای امنیت ملی صورت بگیرد، سرنوشت و مسیر جنگ جاری تغییر خواهد کرد و طالبانی که اکنون مست از پیروزیاند، سرنوشتی جز شکست یا تن سپردن به روند صلح را نخواهند داشت. پیشروی طالبان محصول جسارت و جنگآوری آنها نیست؛ بل محصول ضعف مدیریت و عدم فهم رهبری در پالیسی و تصمیمگیریهای امنیتی است.