«قرن ما روزگار مرگ انسانیت است»
چه خوب گفته بود زندهیاد فریدون مشیری، آنگاه که از جور زمانه و جبرپیشگی مردم روزگارش شکوه کرده بود:
«… قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاكی، مروت، ابلهی است…»
و چقدر این سخن نغز و کلام زیبا در روزهای سیاه و روزگار تلخ ما معنا مییابد و مصداق واقعی خویش را پیدا میکند. اگر این روزها، بیماری در این مُلک فلاکتبار و وضعیت شهرآشوب داشته باشید، به خوبی معنای این کلام را درک خواهید کرد.
من به چشم سر دیدم که مردی با احساس درماندگی تمام تا نیمهشب در پُشت دروازههای شرکت تولید اکسیژن ایستاده و با کمال زاری و تضرع در بدل پول گزاف، تقاضای اکسیژن داشت، اما این صدای خسته به هیچ جایی نمیرسید و چه بسا خبر میرسید که بیمار، جان سپرده و او نومیدانه با بالونهای خالی برمیگشت. در همین صف بلند، کسانی هم بودند که بیماری نداشتند و به دنبال گرفتن بالون اکسیژن نوبتی بودند تا با قیمت بلند در بازار آزاد فروخته و نان و قرانی کمایی کنند.
در چنین وضعیت وانفسا، آنچه من از انسانیت و مددرسانی غیرانتفاعی شنیدم و دیدم، تنها کار یک نهاد خیریه بود که با توان اندک خویش توانسته بود دست تعداد محدودی از بیماران را گرفته و تحت شرایط خاص، اکسیژن رایگان به دروازه خانههای بیماران برساند. جالب این بود که صدها موسسه خیریه، دفترهای مردمی و مراجعی که به ظاهر از مردم به نامهای مختلف دینی و مردمی کمک میگیرند، در چنین شرایطی، هیچ دستی از آستین بلند ننموده و نتوانستند نفسی را که در حال خاموشی بود، دوباره برگردانند. نهادهای دولتی که جای خودشان را دارند و روشن است که در حالت عادی نیز پاسخگوی نیازهای درمانی مردم نیست، چه رسد به شرایط اضطراری و بحرانی.
پرسش از انسانیت و ادعاهای مطرح از سوی مراجعی که همواره دستشان به جیب مردم است، زمانی برایم مطرح شد که یک نهاد خیریه تحت تصدی یک فردی که به نحوی متولی امور دینی است، ابتکار اکسیژنرسانی خیریه را به عهده گرفته بود. این در حالی است که بسیاری از مراجع عظام و منابعی که سالهاست از عواید ناچیز مردم مسکین همین جامعه تغذیه میکنند، در چنین شرایطی به داد مردمی نرسیدند که همین مردم، حامی مالی و معنوی آنان بودهاند.
از سوی دیگر، در حالیکه مردم با ویروس خانمانسوز کرونا دست و پنجه نرم میکنند، جنگ و خشونت تحت عناوین مختلفی در گوشه و کنار کشور جریان دارد و شهروندان این ملک آشوبزده در خون خویش غوطهورند. کم نیستند کسانی که از این غایله به نفع خویش استفاده نموده و تمامی حرمتهای انسانی را زیر پا میگذارند. این واقعیت را میتوان از زبان بازاریان و اهل کسب و کاری فهمید که این روزها سروکارشان با برخی مراجع مرتبط هستند که آنان چه روایتهایی از اخاذی بیجا و بیمورد برخی عناصر باجگیر دارند.
به راستی که وقتی مرگ انسانیت در یک جامعه روی دهد، ریشههای زندگی و حیات را به آتش کشیده و دوزخی را شکل خواهد داد که همه در لهیب آن میسوزند. هر کسی در این شب و روز غرق خواستههای خویش است و گرفتار در آتش شعلهیی که برای همگان یکسان میسوزد.
به همین دلیل، این روزها فضای واقعی و مجازی ما رنگ مرگ گرفته و سخن غیر از مرگ برای روایت نیست. در جامعهای که انسانیت بمیرد، فاجعه بزرگی رخ میدهد و همهچیز و همهکس را تبدیل به خاکستر خواهد کرد. اگر این روزها به نحوی سر و کارت با برخی مراجع و منابع بیفتد، خواهی فهیمد که روزگار ما فصل برگریزان ارزشهاست. در چنین برههای کمتر کسی خواهد توانست به زندگی رنگ سرسبزی بخشیده و مانع وزش این سرمای استخوانسوز گردد تا دیگر باغ انسانیت در این سرزمین، دچار برهنگی نگردد.
این روزها در حالی که بسیاری از سروهای انسانی با ملاقات مرگ بر زمین افتاده و با بستگان خویش برای همیشه وداع میگویند، ارزشهای انسانی نیز رو به زوال رفته و ما شاهد نسلی هستیم که در معرض مرگ انسانیت قرار دارند. اگر اینگونه نیست، پس چه دستانی برای محو روشنایی در فضای خانه و زندگی میلیونها انسان اقدام به تخریب منابع برق میزند و از این طریق به دنبال منافع خویش میگردد؟
در چنین هنگامهای است که ما نیازمند بازگشت انسانیت در درون خویشتن به عنوان انسانهایی هستیم که پیش از آنکه خویشتن را در جایگاه یک مقام فرضی مشاهده کنند، به انسانیت خود اندیشیده و کوشش کنند تا جامه انسانی را از تن خویش بیرون نکشند.
محمدرضا نعیمی