تحلیل

«پرورشگاه»؛ نوجوان افغان در خیالات بالیوودی

فلمی که شهربانو سادات را در صف بهترین‌های جهان قرار داد
پرورشگاه، شهربانو سادات را در صدر بهترین کارگردانان ۲۰۲۰ از نظر گاردین قرار داد. دومین فلم بلند داستانی شهربانو، توجه جهانی را جلب کرد و یکی از پیامدهای سریع این انتخاب این بود که امروز در همین زمان که من در حال نگارش این گزارش هستم، خبر پذیرفته‌شدن پروژۀ دیگر او به‌نام «کابل‌جان» منتشر شد. این فلم توانست، یکی از هفده برگزیده در بخش سینه مارت، معروف‌ترین و بزرگ‌ترین بازار تولید مشترک جهان باشد.
هنوز کسی از کابل جان، خبر زیادی ندارد، اما در این گزارش به نظراتی می‌پردازم که پرورشگاه را تا این حد شایستۀ تحسین قرار داد تا در کنار فلم‌های کسانی چون استیف مک‌کوین و روی اندرسون باشد.
حسین دانش از نویسندگان در حوزۀ فلم در ابتدای متنی نوشته بود: اگر از رویدادهای جنگ، انتحار، مرثیه‌خوانی‌ها و یا روایت‌های کلان خسته شده‌اید، فلم «پرورشگاه» را ببینید.

به تلگرام راه مدنیت بپیوندید
در واقع این همان چیزی است که آرمان شهربانو به‌نظر می‌رسد، یافتن تکه‌های زندگی در میان مصیبت و نه روایت مصیبت با تکه‌های مردگان، چیزی که شبیه مرداب بسیاری از هنرمندان ما را درگیر خود کرده که البته اگر هنرمندانه باشد، نمی‌شود بر آن خرده (عیب یا انتقاد) گرفت، اما دریغ که اغلب، هنرمندانه هم نیست.
با اینکه پرورشگاه در بستر کشمکش‌های سیاسی اوایل دهۀ ۶۰ می‌گذرد، اما خود را سیاسی و محدود به آن دوران نمی‌کند و یک استعاره می‌سازد، کاری که یک اثر هنری باید برای فرا زمان بودن انجام دهد. پرورشگاهی با نام وطن که افغانستان هم می‌تواند باشد. جایی که او دوستی و دشمنی می‌آموزد و در نهایت پایان آن به‌شکلی که به هیچ‌وجه تبلیغاتی نیست، آرمانی می‌شود. این‌که پرورشگاه از دست مجاهدان و به‌دست یتیمانی که در عین حال فرزندان آنند، نجات پیدا کند، هر چند فانتزی و رویاگونه اما مگر واقعیتی جز آرزوی نجات برای ما وجود دارد.

نگاه برون‌مرزی به این فلم
پیتر برادشاو، منتقد سینما در گاردین، خودش کسی است که پرورشگاه را در لست بهترین‌های ۲۰۲۰ قرار داده در یادداشتی با عنوان یک داستان خارق‌العاده از دردسرهای یک نوجوان افغان می‌گوید، اگر شهربانو روایت زندگی قدرت (قهرمان فلم که در گرگ و بره هم حضور داشت) را ادامه دهد، بعید نیست بتواند تروفو را با آمیختگی شاعرانه‌یی از کیارستمی تکرار کند.
وندی آیده، دیگر منتقد گاردین هم یادداشتی را در ماه می در همین سایت منتشر کرده است. او در این یادداشت که درام افغانی با جادوی بالیوود نام دارد، می‌گوید با وجودی که فلم ساده‌دلی کودکانه‌ را در رویاپردازی بالیوودی قهرمان این فلم نشان می‌دهد اما مواجهۀ همین کودکان با مسایلی که نمی‌توانند درک کنند را هم با نشان دادن گیجی آنان به‌خوبی تصویر می‌کند. سقوط حکومت داکتر نجیب و این‌که آنان باید تمام مدارکی را بسوزانند که پرورشگاه را به نجیب‌الله مرتبط می‌کند، با بی‌خبری معصومانه‌یی از این‌که آنان به‌زودی در سیاه‌ترین روزهای افغانستان خواهند بود، نشان داده می‌شود.
اِما زیموند، یک ریویونویس در یک سایت سینمایی، تصویر وحشت افغانستان را در بستر خیال‌پردازی‌هایی که زرق و برق فلم‌هندی را دارد، یک فرار توصیف می‌کند. فراری که شاید توجیهی هم از علاقۀ طولانی‌مدت مردم ما به این فلم‌ها باشد.
نیکولاس بل، کارشناس سینما، می‌گوید: این حرکت سادات از فلم شبه‌مستند گرگ و بره به‌سوی یک پرترۀ روش‌مند از کابل ۱۹۸۹ نوید فصل‌های باشکوهی از آیندۀ این فلم‌ساز را می‌دهد.
یکی از مواردی که تعدادی از منتقدان به آن خرده گرفته‌اند این بود که شهربانو در این فلم تلاش داشته تا نشان دهد، زندگی تحت حاکمیت شوروی برای پسران بی‌سرپرستی چون قدرت مفید بوده، این منتقدان معتقدند که باید به جنبه‌های ویرانگر اشغال شوروی نیز پرداخته می‌شد.

شهربانو و کارگردانی
کارگردان پرورشگاه در مصاحبه‌یی که به تازگی از او منتشر شده، موضاعت جالبی را مطرح کرده که نشان از بلوغ او بعد از تجارب جدیدش دارد، کمالی که در صحبت‌های پیشین او تا به این حد نبود.
شهربانو سادات امید به کمک و حمایت دولت را به کلی منتفی دانسته و این را که سینماگران از آن شکایت دارند را سلب مسوولیت می‌داند. او می‌گوید: «برداشت من از شرایط کنونی این است که فلمسازان باید از امید کمک دولت، دست بشویند. ما سینماگران باید تنهایی خود را بپذیریم و در جست‌وجوی راه‌های دیگر باشیم.»
اما نکتۀ جالب‌تری که او بر آن تاکید داشته و اندیپنت به تیتر این گفتگو تبدیلش کرده، منبع عظیم درآمدی است که افغانستان می‌تواند از داستان‌های خود داشته باشد.
«متاسفانه سینماگران افغانستان با سینما دچار سوتفاهم شده‌اند. سینما هر آن چیزی است به‌جز واقعیت زندگی امروز ما. اگر روزی قرار شود افغانستان فقط از یک راه، درآمد کسب کند، آن راه، قصه‌های افغانستان است. کلام من را باور کنید! افغانستان به فلم‌سازانی نیاز دارد که توانایی مشاهده کردن داشته باشند. توانایی تجزیه‌‌وتحلیل جامعه خود را داشته باشند و بتوانند همین قصه‌های پیش‌پاافتاده روزمره را که در اطراف‌شان اتفاق می‌افتد، ثبت کنند.»
معصومه امیری

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا