ترنسها؛ اقلیت درمانده
در افغانستان هیچ قانونی برای افراد تراجنسیتی وجود ندارد
قرار بود دو بجه بعد از چاشت او را ببینم. به همان نشانی که برایم آدرس داده بود، رفتم.
وقتی تماس گرفتم، گفت: «عزیز، من فعلا یک مزاحم دارم. اگه ممکن باشه منتظر باش، باز تماس میگیرم.»
ساعت چهار بود و آفتاب در حال غروب. بعد از ساعتها انتظار، تصمیم گرفتم که دوباره به خانه برگردم، حین برگشت به سوی خانه، زنگ گوشی به صدا درآمد و او را در یک شام غمانگیز، در یکی از رستورانتهای کابل ملاقات کردم.
ما گوشهیی دِنج را برای ملاقات انتخاب کرده بودیم؛ با آن هم، چشمهای بیشماری به سوی ما دوخته شده بود.
او با لباس مردانه و آرایش زنانه خیلی زیبا به نظر میرسید. خودش را لالا معرفی کرد.
لالا که از رفتارها و نگاههای عجیب مردم، سراسیمه شده بود، شروع به حرف زدن کرد:
یکی از علتهایی که مه زیاد بیرون نمیبرایم، همی آزار و اذیت مردم است. با آنکه مه هیچ کاری به کارشان ندارم، همیشه اذیتم میکنند.
او که یک جوان ترنس است، در اوایل نوجوانی از خانوادهاش جدا شده و در حال حاضر با یکی از دوستانش زندگی مشترک دارد.
«خانوادهام حمایتم نمیکنند. مه خودم حامی خودم هستم؛ اما مادرجانم مره دوست داره، چون همیشه مهر مادرانهاش را حس کردم.»
او دربارهٔ جداشدن از خانوادهاش میگوید: خانواده با کارهایی که میکردم، مخالف بودند و از طرفی هم خویشوقوم آرامم نمیماندند، وقتی دیدم که نمیتوانم با آنها کنار بیایم و مطابق میل آنها زندگی داشته باشم، فامیل مره و مه فامیل ره برای همیشه ترک کردیم. فعلن هیچ سروکاری با آنها ندارم.»
او که علاقۀ خاصی به آرایش کردن دارد، برای بهدست آوردن پول در محافل مختلفی دعوت میشود که برقصد.
وقتی پرسیدم که آیا از کاری که میکند راضی است یا نه؟ در پاسخ میگوید:
کارم را دوست دارم. طبعا اگه انسان کارش ره دوست نداشته باشد ادامه نمیدهد؛ اما گپ دردآور این است که گاهی آدم مجبور شوه پیش نامردان روزگار برای پول برقصه و آنها ایزک گفته تحقیرش کنند.
«مه از بس در مقابل رنجهایم بیتفاوتی دیدم، هیچ توقع و خواهشی از کسی ندارم.»
او با افسوس میگوید: ما دگه به همی زندگی سر درگم خود عادت گرفتیم.
لالا آرزو دارد که در افغانستان صلح بیاید، کسی کسی را اذیت نکند و مردم با آنها به قسمی یک انسانی که خداوند آفریده است. رفتار کنند.
او میگوید: «ای کاش! در زندگیام کسی میبود که مرا با تمام کاستیهایم میپذیرفت و دوستم میداشت؛ من جز محبت مادرم که حالا هیچ احوال از او ندارم، هیچگاهی محبت واقعی را از طرف کسی ندیدهام.»
لالا از آیندهٔ سردرگم خود رنج میبرد و دربارۀ اینکه آینده با او چه خواهد کرد، خودش را به دست سرنوشت سپرده است.
او میگوید: «شبهایی که به سرنوشت سردرگم خود فکر میکنم، خواب از چشمهایم میرود و با خودم میگویم اگر من هم در پیری شبیه عبدالصبور مورد خشونت و توهین و تحقیر مردم قرار بگیرم، بهتر خواهد بود که پیش از این گپها؛ خودم، خودم را از بین ببرم.»
رواندرمان، امینه طیبزاده در این مورد میگوید: «وقتی در خانواده، نوزادی تراجنسی با همان خصوصیات که در دست خودش نبوده تولد میشود، عکسالعملهای غیر قابل پیشبینی فامیل به مرور زمان در مقابل آنها، سبب میشود که از همان کودکی حس خودکمبینی کرده و اعتماد به نفس ضعیف در آنها شکل بگیرد.
وقتی آنها از طرف خانواده کاملا طرد شده و امنیت فامیلی خود را از دست میدهند، مجبور میشوند که به سوی اجتماعی کشانیده شوند که فقط برای سواستفاده، آنها را پذیرفتهاند.»
اغلب ترنسهای کشور قربانی رفتارهای توهینآمیز مردم میشوند؛ در حالیکه هیچ کس حق ندارد که آنها را به دلیل ترنس بودنشان وادار به تحمل رفتار نادرست کند.
بانو طبیبزاده میگوید: «اگر خانوادههایی که دارای کودک تراجنسینی هستند، از همان کودکی، علایق و خواستههای آنها را مد نظر گرفته و مطابق مشورتهای یک روانشناس با او رفتار کنند؛ او میتواند، منحیث یک فرد سالم و با سواد در اجتماع عرض وجود کرده و فعالیتهای سالم و مثبتی از خودش بروز دهد که همین حمایتها سبب میشود که اجتماع هم او را احترام کرده، باعث آزار واذیت وی نشوند.»
در اکثر ممالک جهان در حصهٔ حقوق تراجنسیتیها قانونی جداگانهیی وضع شده، اما در افغانستان هیچ قانونی برای تراجنسیتی وجود ندارد.
آیندهٔ مبهم تراجنسیها برایشان خیلی نگرانکننده است.
وقتی در قانون کار، قانون اساسی، قانون مدنی و در کود جزا مراجعه کردم، چیزی بهنام حقوقی ترانسها (تراجنسیتی) اصلن ذکر نشده بود و آنها در جواب گفتند: که ترنسها مانند سایر افراد از تمام حقوق برخوردار هستند؛ در حالیکه این حقوق کاملا از آنها سلب شده است.
سرور شفایی یکی از امامان مسجد دربارهٔ حقوق تراجنسیتیها از نگاه اسلام میگوید: در قرآن کریم کدام آیه که در ارتباط به تراجنسیتیها باشد، اشاره نشده؛ اما مطابق روایات کتاب بهنام
میراث، آنها مانند تمام انسانهای دیگر از حقوق مساوی برخوردار هستند. مثلا اگر تراجنسی خواص مردانهاش بیشتر باشد حق و میراث مرد و اگر گرایش و خصوصیات زنانهاش بیشتر باشد، حقوق زن به وی اختصاص داده میشود و تنها حقوقی که از آنها ساقط شده، حق ازدواج است. چون آنها به حیث افراد خنثی نمیتوانند ازدواج کنند.
شمیم فروتن