دموکراسی در پهنای فکر بازیگران سیاسی جای ندارد
«کرزی میگفت که به دموکراسی باور دارم اما مخالف احزاب هستم. یعنی قطعا به دموکراسی باور ندارد»
نزده سال از توافق بن گذشت. دیروز (اول جدی) نزدهمین سالگرد حکومت موقت بود که در اول جدی سال۱۳۸۰ قدرت سیاسی از دولت مجاهدین به حامد کرزی انتقال کرد.
افغانستان در نزدهسال اخیر، چهار دوره انتقال قدرت سیاسی را تجربه میکند و تمامی روندهای انتقال قدرت مسالمتآمیز و دموکراتیک اما همراه با چالشهای سیاسی بوده است. پیش از آن، افغانستان در دهه هفتاد درگیر جنگ و منازعه مسلحانه بود، برایند این منازعه برگزاری نشست بن بود که معمولا توافق بن را مرحله گذار به دوره دموکراسی پساطالبان در افغانستان یاد میکنند.
جنگ داخلی
برهانالدین ربانی در سال۱۹۹۲ با توافق تعدادی از احزاب جهادی رییسجمهور شد، اما مشروط بر اینکه دولت مجاهدین به گونۀ دورهیی از سوی رهبران این احزاب رهبری شود. پس از چند مدتی، احزاب و گروههای فعال سیاسی به این پیبردند که ربانی دیگر تمایلی به کنارهگیری از قدرت ندارد و او به بهانههای مختلف به ویژه مسایل امنیتی، به دنبال تمدید دوره ریاستجمهوری خود است و همینجا بود که افغانستان وارد یک جنگ داخلی شد.
با شروع جنگ داخلی در سال۱۹۹۲، شمار زیادی از غیرنظامیان قربانی شدند و از کابل بهعنوان پایتخت افغانستان یک ویرانه تمامعیار ساختند. آمارهای منتشرشده از قربانیان جنگ داخلی نشان میدهد که احزاب و گروههای درگیر جنگ داخلی مسوول کشتهشدن بیش از ۲۵هزار غیرنظامی هستند.
در جریان جنگهای داخلی، راهکارهایی هم برای تقسیم قدرت مطرح شد. بههمین خاطر دوبار کنفرانس در شهرهای پشاور (۱۹۹۲) و اسلامآباد(۱۹۹۳) با میانجیگری ایران، عربستان و پاکستان برگزار شد، اما این کنفرانسها منجر به پایان جنگ داخلی نشد. در موجودیت این جنگها زمینه توافق میان گروهها از بین برده شده بود و وضعیت حاکمه آن وقت، زمینه وقوع رویداد تروریستی یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ را فراهم کرد.
کنفرانس بُن
پس از سقوط رژیم طالبان، نمایندگان گروههای مختلف سیاسی و نظامی افغانستان برای بحث مبنی بر تشکیل ساختار حکومت پساطالبان در شهر بن آلمان گردهم آمدند و سرانجام به توافق رسیدند. شرکتکنندگان بن حامد کرزی را که چهرۀ ناشناخته بود، برای یک دوره شش ماهه توافق کردند که قدرت را به دست گیرند.
در کنفرانس بن، اصولیکه روی آنها میان گروههای سیاسی و نظامی توافق شد، مشارکت اقوام در قدرت، تشکیل حکومت فراگیر، زمینهسازی برای گذار به دموکراسی و پابندی به قوانین بینالمللی بود؛ این اصول تا حدودی موفق بود و تا حدودی هم نه؛ از جانب دیگر، پس از نزده سال، باز هم روی یک دوره گذار دیگر در قطر بحث میشود.
در نزده سال اخیر، افغانستان صاحب نظام سیاسی مبتنی بر دموکراتیک گردید، ساختارهای دولتی چیده شد، زیربناهای توسعه هم بنیانگذاری شد و در عین حال، سازمان مللمتحد و متحدان افغانستان نظام موجود را به رسمیت شناخت و برای پاسداری این نظام میلیاردها دالر سرمایهگذاری کردند.
با این وجود، گفتگوهای قطر از چه مشروعیتی برخوردار است و در این مذاکرات قرار است که چه اتفاقی افتد. به عبارت دیگر، پس از نزده سال، اکنون مردم و دولت افغانستان در کجای کار قرار دارند؟
در این رابطه، نهادهای جامعه مدنی میگویند که افغانستان در نزده سال اخیر راه طولانی پیمود و از یک کشور جنگزده به یک کشور دموکراتیک مبدل شد؛ دموکراسی که با پهنای فکر سیاسیون همخوان نشد، در نتیجه منجر به نظام دیکتاتوری گردید.
عزیز رفیعی؛ رییس مجتمع شبکه جامعه مدنی(مجما) به روزنامه راه مدنیت گفت: «در دوران حامد کرزی، یک نوع نظام قسما خانسالاری حاکم شد که در واقع همدیگرپذیر نبود و بر این اساس هیچگاهی برای ایجاد پایههای اساسی دموکراسی کار بنیادی صورت نگرفت. کرزی میگفت که به دموکراسی باور دارم، اما مخالف احزاب هستم. یعنی قطعا به دموکراسی باور ندارم. چون روح دموکراسی را احزاب، تعداد احزاب و تفکر سیاسی در جامعه میسازد.»
به گفتۀ عزیز رفیعی، پس از حاکمیت کرزی، اشرف غنی هم با همان تفکر اما به نوعی به سیاستهای دیکتاتورانه باور داشت که متاسفانه به هیچ وجه دموکراسی این کشور به آن نیاز نداشت/ندارد. او همچنان ادامه داد که بزگترین ارایه خدمات یک کشور تامین امنیت، چگونگی توزیع ثروت و منابع در کشور و برنامههای توسعه متوازن سراسری است، اما این مسایل به درستی پیش نرفت.
رییس مجتمع شبکه جامعه مدنی تصریح کرد که چه در دورۀ کرزی و چه غنی، مردم افغانستان به یک دموکراسیکه نیازمند نظام عادلانه است، نرسید.
از جانب دیگر، در تقابل این دو رهبر که در چندین دور انتخابات قسما از سوی مردم انتخاب شدند، گروههای تندرو مذهبی و قومی با تفکر غیردموکراتیک علیه نظام موجود فشار وارد کردند و فضا را به نحوی بحرانی کردند که به باور عزیز رفیعی، بخشی از این وضعیت، خود نظام موجود است و دلیل آن این است که فراگیر نبود.
شعار کنفرانس بن، شایستهسالاری بود و طی نزده سال اخیر، طبق این شعار پیش نرفت، اما چیزی که اتفاق افتاد مصلحتسالاری بود. فعالان جامعه مدنی، دوره حکومت مرکزی را مملو از مصلحتسالاری تعریف میکنند و این وضعیت در حکومت غنی، جای خود را به تیمسالاری داد. تیمسالاری در حکومت آقای غنی به اندازۀ محدود شده که همهچیز در درون ارگ ریاستجمهوری خلاصه میشود.
وضعیت افغانستان غیرقابل پیشبینی است
عزیز رفیعی با اشاره به گفتگوهای قطر تاکید کرد که حوادث پیرامون افغانستان غیر قابل پیشبینی است و کوچکترین اشتباه سیاسیون، وضعیت موجود را بدتر از دهه ۹۰ خواهد کرد و در چنین شرایطی، ایجاب میکند عقل سلیم تمامی سیاسیون حاکم گردد و مردم در صحنه حضور داشته باشند.
او خوشبین است که نسل موجود از یک نسل جنگی به نسل رفاه تبدیل شدند و دیگر حاضر نیستند به میدان جنگ و خشونت بازگردند؛ البته این مقوله برای طالبان هم صدق میکند. «رهبران طالبان در میدان جنگ نیستند، فرزندانشان برای تحصیل به قطر، امارات، پاکستان و حتا امریکا میروند. دختران یکی از رهبران طالبان در امریکا درس میخوانند. به این معناست که آنها هم به یک نسل رفاه تغییر کردند.»
در همین حال، رحمتالله بیژنپور آگاه سیاسی میگوید که در سالهای گذشته، حوادثی آمد و گذشت و هنوزهم این حوادث در حال تکرار است. جامعۀ جهانی، سازمان مللمتحد و همکاران بینالمللی در تشکیل حکومت، حکومتسازی و چهرۀ یک ساختار به عنوان یک دولت تجربه شد اما هنوز در جایی قرار دارد که درست بیست سال پیش قرار داشت.
او به این باور است رویارویی مخالفان سیاسی و براندازان حکومت، از دست دادن منابع انسانی و فرصتهای لازم، از دست دادن متخصصان و نیروهای کار، همه اینها چیزهایی هستند که در این چند سال در درون حکومت صورت گرفت اما وقتی محاسبه شود، افغانستان در آستانه دگرگونی خطرناک و متزلزل قرار گرفته است.
تقسیم قدرت با طالبان
رحمتالله بیژنپور بیان میکند که پس از نزده سال اکنون در آستانۀ تقابل و تقسیم با طالبان قرار داریم، حالا طالبان تقسیم را میپذیرند یا نه، یا بخش بیشتری یا تمام قدرت را مطالبه دارند که البته حامیان بینالمللیکه تاکنون حامی حکومت بود، حامیان طالبان شدهاند. برخی از کشورهاییکه حامی طالبان شدهاند، این کشورها به ویژه امریکا، عربستان، قطر و پاکستان معتقدند که یک دولت مذهبی و سخت بهتر از دولت دموکراتیک و مردمی در افغانستان است؛ چون دولت در سالیان گذشته پایههای مردمی را به خود نگرفت.
با این همه، با جدی شدن بحث مذاکرات صلح، نظام جمهوریت و امارت در تقابل هم قرار گرفتند. مردم افغانستان در نزده سال اخیر، با قبول هرگونه چالشها تحت نظام جمهوری زیستند و دموکراسی نوپا را تجربه کردند اما مردم هیچگاهی حاضر به پذیرش نظام امارت نیستند. آنچه در قطر جریان دارد، چانهزنیها در همین رابطه است و انتظار میرود که هیات مذاکرهکننده دولت با دفاع اساسی از نظام جمهوریت، بقای آن را حفظ نموده و طالبان را به پذیرش این نظام اقناع کنند.
سیدمهدی حسینی