از چشم افتادن جایگاه «استاد دانشگاه»
بعضی از دانشگاههای خصوصی بیش از آنکه موسسه علمی باشند، بنگاه تجاری هستند
یکی از اتفاقات خاص و تاسفبار در سالهای اخیر جامعه ما بیمعنی شدن جایگاهی بهنام «استاد دانشگاه» است. بست استادی دانشگاه در تمام کشورهای جهان به افرادی تعلق میگیرد که از لحاظ مدرک تحصیلی، کتب و مقالههای چاپشده و تسلط علمی روی رشته تخصصی زبانزد بخش بزرگی از دانشگاهیان هستند.
در سالهای اخیر بهعلت برخی اتفاقات جایگاه استاد دانشگاهی بسیار افت پیدا کرده، بهگونهیی که در بسیاری موارد از شنیدن شغل برخی افراد بهعنوان استاد دانشگاه دچار شوک میشویم و مدام در ذهن خود با این سوال که فردی با چنین سطح علم و آگاهی پایین و پرت بودن از دنیا چه چیزی برای ارایه کردن به دانشجویان نگونبخت دارد؟ مواجه میشویم.
در بیارزش شدن جایگاه استاد دانشگاه عوامل مختلفی نقش دارند که میتوان مهمترین آنها را این گونه برشمرد.
تقلیل علم و دانش و دانشگاه به بانک اقتصادی و وسیله درآمدزایی دولتها
دانشگاههای خصوصی نیز بیشتر از آنکه موسسه علمی و آموزشی باشند، بنگاهی تجاری و اقتصادی بهشمار میروند. این دانشگاهها نه با هدف علمآموزی بل برای کسب سود و نفع اقتصادی بیشتر است و بدیهی است که با چنین نگاهی نه اساتید با سطح علمی بالا (بهخاطر هزینه بر بودن) بل افراد بیتجربه که بهصورت روزمزد و حقالتدریس حاضر به همکاری هستند و یا با مسوولین دانشگاه قوم و خویشی دارند استخدام میشوند که اکثرا مضامینی را تدریس میکنند که رشته تخصصی آنها نیست و باعث بیاعتبار شدن بیشتر بست استاد دانشگاهی و نهاد دانشگاه میشوند.
گزینشهای غیر علمی اساتید
در بسیاری از دانشگاهها اساتید نه بر اساس صلاحیت و شایستگی علمی بل به صرف وابسته بودن به فلان جریان سیاسی یا فلان نهاد حکومتی و فلان مقام مسوول کشوری استخدام میشوند و ساعت دانشگاهی و اوقات درسی دانشجویان را به محفلی برای وراجیهای بیهوده و بیمعنی خود تبدیل میکنند.
بحران بیکاری
یکی از عواملی که باعث شده است عده بسیاری تلاش کنند تا در رشته خود به مقام و جایگاه استاد دانشگاهی برسند نبود شغل مربوط به رشته تحصیلیشان است.
بهواسطه بیارزش بودن برخی علوم در جامعه پولسالار ما، بسیاری از رشتهها هیچ ارزش و ارجی ندارند و دانشجوی فارغالتحصیل آن رشته به تنها شغل مرتبط با رشته خود که میتواند امیدوار باشد، شغل استاد دانشگاهی است و بههمین دلیل تمام تلاش خود را بهکار میگیرد تا با اخذ مدرک ارشد و دکترا خود را به این جایگاه برساند. جایگاهی که هدف از رسیدن به آن صرفا پیدا کردن شغل و کسب درآمد است.
عدم حمایت دانشگاهها از نخبگان جوان
دانشگاههای خصوصی و دولتی نظر به صلاحدید خود دست به انتصاب استاد میزنند و اگر شخصی نظر به مهارت و تخصص خود درخواست تدریس بدهد چون پشتوانه قوی ندارد هرگز نمیتواند هر چقدر هم که توانمند و شایسته باشد، استخدام شود. این درد بسیار بزرگی برای قشر جوان جامعه است که پس از اندوختن سالها علم و تخصص خود را از جایگاهی که متعلق به اوست دور و محروم ببیند.
این عوامل و عواملی از این قبیل باعث شده استاد دانشگاه بودن در جامعه امروز به جایگاهی بیمعنی و بیهویت بدل شود که اگر به هر کدام از این عوامل رسیدگی نگردد همانند انباری از باروت عمل خواهد نمود و روزی پایگاه علمورزیمان که همان دانشگاه است، منفجر و از درون نابود خواهد کرد.
الهه موسوی؛ جامعهشناس
یک پژوهش عالی و همه جانبه. منتظر موارد بیشتر هستیم موفق باشید.