بار کج خلیلزاد بهمنزل میرسد؟
بر بنیاد معلومات دقیق از منابع موثق، رییسجمهور غنی در آخرین سفر زلمی خلیلزاد به کابل، درخواست ملاقات با وی را رد کرده است. گفته میشود پیش از این در آخرین باری که رییسجمهور و خلیلزاد دیدار داشتند، ملاقاتشان بهتنش لفظی کشانیده شده و رییسجمهور خلیلزاد را از اتاق ملاقات بیرون کرده و به وی هشدار داده بود که دیگر وارد افغانستان نشود.
اما خلیلزاد این دیپلومات کارکشته جنگ و صلح بار دیگر از آقای غنی خواهان دیدار شده بود که توسط وی پذیرفته نشد.
جزییاتی از این ملاقاتها در دسترس نیست که محتوای اصلی جلسه چه بوده و برای چه آقای غنی آشفته شده و خلیلزاد را از اتاق ملاقات بیرون کرده است، ولی توافق با طالبان هم در ابعاد کلان و هم در جزییات نشان میدهد که خلیلزاد نهتنها به نمایندگی از ایالات متحده امریکا بر سرنوشت افغانستان با گروه طالبان بازی میکرد که بدون در نظر گرفتن حاکمیت ملی، رای و نظر مردم و در غیاب دولت و ملت افغانستان، با خود بزرگپنداری بیدریغ، بهعنوان صلاحیتدار کامل این مردم و این جغرافیا نیز با گروه طالبان لفظ و قول کرده بود.
گفتههای وجود دارد که طرح حکومت موقت یا مشابه آن را طالبان اصلا از زبان خلیلزاد مطرح میکردند و در واقع در کنار حکومت پاکستان، این آقای خلیلزاد است که بهعنوان مربی گروه طالبان در دو سال پسین عمل کرده است، اما با تغییر قدرت در کاخ سفید طالبان متوجه شدند که طرح حکومت موقت، دستکم برای مدتی با ذایقۀ سیاسی آن گروه چندان مناسب نیست. این بود که گروه طالبان در موقفگیریهای اخیر خود متوجه این مساله شده است.
خلیلزاد در تاریخ نزدیک به نیم قرن جنگ و منازعه در افغانستان کارنامههای جدی دارد. ویدیویی از خلیلزاد در یوتیوب است که نشان میدهد وی در سال۱۹۸۷م نشستی میان رونالد ریگن؛ رییسجمهور وقت امریکا و هیاتی از مجاهدین افغانستان تحت سرپرستی مولوی یونس خالص را ترجمانی میکند.
هرچند در آن زمان بهانۀ کمکهای بیدریغ نظامی امریکا برای مجاهدین یورش ارتش سرخ به افغانستان است، ولی واقعیت مسلم این میباشد که افراطیت در همان زمان در افغانستان شکل گرفت و ریشه و شاخه کشید.
اکثر رهبران جهادی در آن زمان آدمهایی مثل مولوی خالص، حقانی، گلبدین و … بودند که دیدگاه بنیادگرایی اسلامیشان آشکار و واضح بود، اما آقای خلیلزاد فارغ از حب وطن و زادگاه، همه را نادیده میگرفت و برای منافع ایالات متحده امریکا از جان و دل کار میکرد. اینکه آینده افغانستان با دادن توپ و تانک در دست چنین گروههایی چه میشود، اصلا برای وی اهمیت نداشت.
خلیلزاد پس از یک دور سفارت در کابل، در انتخابات ۲۰۰۹ هوای ریاست جمهوری کرد و تلاش کرد که با اغفال کاخ سفید و سیاسیون افغانستان بر کرسی ریاست جمهوری کشور تکیه بزند.
آقای خلیلزاد در کوته سنگی شهر کابل دفتری را نیز آماده کرده و به صدها هزار کاپی تذکره جمعآوری کرده بود و روزانه لکها دالر خرج میکرد، اما حامد کرزی با زیرکی سیاسی، وی را از صحنه و هوای ریاست جمهوری خارج کرد.
آخرین فرصت این امریکایی افغانتبار طرح صلح دوحه بود. در این طرح که آقای خلیلزاد بر اساس گزارش رسانههای معتبر به یک تجارت مالی و سیاسی خوب دست زده بود، بیش از دو سال دوید و تلاش کرد که بتواند طالبان را پس به قدرت برساند، خودش به درآمد سرشار از وجوه صلح دست یابد و به ریاستجمهوری ترمپ کمکی شود، اما اینکه افغانستان بعد از آن چه میشود؟ این کار به صلح پایدار میانجامد و یا به جنگ داخلی تمامعیار؟ اصلا برای وی مهم نیست.
خلیلزاد در ماههای پیش فکر میکرد که اکنون پس از نیم قرن تلاش با موفقیت چندان دور نیست و برای رساندن یک گروه افراطگر کمی دیگر تلاش و جدیت لازم است. واقعیت امروزی افغانستان و منطقه اما چیزی دیگری است. آقای خلیلزاد که بهعنوان یک دیپلومات منطقهیی به همه این مسایل اشراف دارد، این واقعیتها را یا نادیده گرفت و یا هم میخواست از این واقعیتها طفره برود و بتواند حکومت و مردم افغانستان را با نوشتن توییتهای تند تبلیغی اغفال نماید.
شاید خلیلزاد باور ندارد که بار کج به منزل نمیرسد. آگاهان با اتفاق نظر به این عقیدهاند که رفتن بهسوی حکومت موقت بهمعنای برگشت به ۲۰سال قبل و باطل انگاشتن تمام دستآوردهای مادی و معنوی مردم افغانستان است.
با این وصف موضعگیری اخیر رییسجمهور غنی در برابر خلیلزاد، شاید بار فردی قدرت هم داشته باشد، ولی از بعد ملی و ارزشهای سیاسی یک کشور دستکم امروزی نیز قابل قدر است و به صراحت میتوان ادعا کرد که بیرونکردن خلیلزاد از اتاق ملاقات توسط رییسجمهور غنی از مواردی خواهد بود که با خط درشت در دل تاریخ ثبت خواهد شد.
دکتور کریمی