شهرسازی تاکتیکی
مدیریت فضاهای عمومی و جامعه مدنی
فضاهای عمومی سرمایههایی مهمی هستند که در کنار نقش فنی، عملکردهای اجتماعی را نیز برعهده دارند. این فضاها شایسته توجه حرفهییاند و طراحی آکادمیک را میطلبند و کیفیت آن بر کیفیت زندگی ساکنان و جذابیت کل شهر تأثیرگذار است.
از طرفی نیز فضاهای عمومی با کیفیت پایین، همواره به یک مساله شهری تبدیل میشود و مدیریت آن مستلزم بودجه و پتانسیلهای زیادی برای مدتزمان طولانی است که معمولاً پاسخگوی خواستههای کاربران از فضای شهری در اثر گذشت زمان نیست. مدیریت این فضاها نیازمند گذر از ماهیتبخشی و رسیدن به ماهیتی یکپارچه و استراتژیک است؛ بنابراین باید ایجاد مکانهای عمومی باکیفیت و موفق با دخالت کارشناسان و نهادهای محلی و مشارکت عمومی عملیتر شهروندان بهمنظور پیکربندی ایده «حق به شهر» در نظر گرفته شود.
فضاهای عمومی مراکز شهرها، نماینده هویت و تصویر یک شهر هستند و پیادهروها بهعنوان مهمترین فضاهای شهری و تریبون عمومی شهر عمل میکنند. پیادهروهای مرکز شهر کابل با بیشترین ازدحام و بدون تحدید حدود، مهمترین عامل بینظمی این شهر است که نیازمند مدیریت و تفکری عمیقتر باتوجه به نیازها و پتانسیلهای موجود است.
برآوردن خواستههای ساکنان در فضاهای عمومی و استفاده از شیوههای شهری خُرد فضایی، نگرشی تردیدآمیز است که برنامهریزی دولت و حکمرانی شهری را برای تغییرات مطلوب شهری در حمایت از سازمانهای جامعه مدنی نسبت میدهد؛ درواقع پیشرفت با رویکردهای نوین شهرسازی برای طراحی و اجرای پروژههای شهری میتواند پاسخگوی لازم برای حل مسایل باشد.
نگرش جدید در مدیریت فضاهای شهری
در چارچوب اهداف توسعه پایدار۲۰۳۰ سازمان ملل متحد، توسعه، مدیریت و توجه کامل به فضاها از طریق رویکردی یکپارچه و دسترسی جهانی به فضاهای عمومی امن و فراگیر در بستر قانونی مورد بحث قرار گرفته است. بهطورکلی فضاهای عمومی میتواند بستری برای بهبود سلامت، اقتصاد، انسجام اجتماعی، رفاه و تنوع زیستی باشد؛ درواقع در مدیریت آنها دولت از یکسو و بخش خصوصی کمتر توسعهیافته از سوی دیگر نقش ایفا میکنند و بنابراین فضای عمومی به مرور زمان به روشهای مختلفی مدیریت میشود.
در اصل، مدیریت فضای عمومی تحت سلطه رویکردهای مختلف کیفیتمحور قرار گرفته که همه آنها کاملاً یک دیدگاه اقتصادی و خردگرایانه اتخاذ میکنند و صرفاً منجر به کالاییشدن فضاها و فضایی بدون توجه به نیازها و خواستههای جامعه مدنی میشود و نتیجهیی چون مرگ فضاهای عمومی را در گذر زمان به دنبال خواهد داشت.
اخیراً اشکال مدیریتی اجتماعی نیز به وجود آمده که مستلزم پاسخگویی به خواستهها و نیازهای مردم است تا صدای شهروندان را در روند مدیریت، برنامهریزی و طراحی بشنوند. در حقیقت روند مشارکتی در مدیریت فضاها ذاتاً بُعد عمومی فضا را افزایش و مفهوم را به یک نوع متنوع و پویا تغییر میدهد؛ بنابراین در مدیریت پروژههای شهری، نیاز به ایدههای مدیریتی با قابلیت دستیابی به جلب رضایت شهروندان در مدتزمان کمتر و همچنین با هزینههای پایینتر احساس میشود. شهرسازی تاکتیکی شیوه مداخله نوینی در فضاهای شهری است که میتواند پاسخگوی مسایل مطرحشده باشد.
شهرسازی تاکتیکی
اصطلاح «شهرسازی تاکتیکی» اولین بار توسط لیدون و گارسیا مطرح شد که با عناوین دیگری چون شهرسازی چریکی، DIY، پاپآپ نیز یاد میشودن؛ درواقع تکنیکی خلاق و ابزاری مفید، در کوتاهترین زمان ممکن با مداخلاتی در مقیاس کوچک، با قابلیت به کارگیری در مقیاسهای مختلف، پاسخی انعطافپذیر و ارادی است و در جهت ارتقا خوانایی و پاکیزگی محیطی، سرمایههای اجتماعی، یادگیریهای عمومی، نهادسازی و مشارکت اجتماعی، بهبود اقتصاد محلی و … است.
عامل اصلی و مهم در چهارچوب شهرسازی تاکتیکی، مدتزمان پروژههاست که ممکن است تا سالها قبل از شروع سرمایه اصلی بهعنوان پروژه موقت باقی بماند که طی اعمال فازبندی و مراحل افزایشی، برای تغییرات پایدار الزامی است. به گفته برگلوند، مداخلات این رویکرد در قالب آزمایش ایده در زمان واقعی و تصویری کوچک از تحولات گسترده، پرهزینه و طولانیمدت است.
درواقع این رویکرد، ابزاری برای گستراندن حوزههای مشارکت مردمی و اشاره به خودسازماندهی و استفاده مجدد از امکانات موجود برای اجرای پروژهها دارد. به عبارتی دیویس، این نوع پروژهها را اینگونه تعبیر میکند که به بسیاری از افراد محلی اجازه میدهد تا مفاهیم جدید را قبل از تعهدات سیاسی و مالی قاطعانه آزمایش کنند و هر طراحی میتواند با تأکید بر ویژگیهای منحصربهفرد جوامع، بهراحتی برای پاسخگویی به نیازهای کوچک آنها سازگار باشد. اعتقاد لیدن دراینباره بر این است که اگر عموم مردم بتوانند در بهبود شهر مشارکت کنند، هرقدر هم که تلاش ناچیز باشد، احتمال افزایش حمایت عمومی برای تغییرات دایمی آینده افزایش مییابد؛ بنابراین پروژهها فعالیتهای مختلفی را برای بهبود تدریجی فضاهای عمومی پیشنهاد میکنند که باید توسط سازمانهای برنامهریزی و متخصصان غیر رسمی در شهر تشویق شوند.
فرصتهای مدنی در افغانستان
مدیریت شهری امروز همواره از بالا به پایین، دستوری بوده و در آن به ارزشهای مدنی کمتر بها داده شده است. با این وجود باتوجه به فرصتهای موجود و دارا بودن سرمایههای اجتماعی و جامعه مدنی قدرتمند، شهرسازی تاکتیکی میتواند راهی موثر باشد. در این خصوص پیادهروهای مرکز شهر کابل با وجود شرکتکنندگان فعال و خواستار حداقل در راستای بهبود کسبوکار و اقتصاد محلی، مزایای اقتصادی ملموس و مشخص برای مشاغل، فروشندگان خیابانی، کانتینر بازارها و کافههای خیابانی و در کنار آنها حرکت عابر پیاده بهعنوان مطلوبترین نوع تعامل انسان با محیط شهری و جلوگیری از وجود شهروندانی منفعل و ابزاری برای ایجاد سرمایههای اجتماعی، نقطه قوتی در بهبود وضعیت پیادهروها به عنوان فضاهای عمومی محسوب میشود.
در حقیقت تقاضای تکوین سازمانهای مدنی و واسطهیی بین دولت و شهروندان بهعنوان عوامل هماهنگی، ارتباط مردم و مقامات محلی، برای کشورهای در حال توسعهیی چون افغانستان و عدم وجود تفکر لازم، دور از انتظار است؛ اما عدم وجود آن و سیاستهای ایجاد مکان بدون توجه به نیازهای مردم در پروژههای توسعه شهری، دلیلی بر ایجاد فضاهای شهری کمکیفیت میشود که حقوق شهروندان را نسبت به شهرشان تأمین نمیکند. شهرسازی تاکتیکی مقدمهیی برای وضوح مدیریت و درک درستی از نیازهای جامعه، پاسخی به مدیریت شهری از بالا به پایین، راهحلی برای ارتقای حق به شهر و کوششی برای رسیدن به «درک اینکه فضاها را برای چه کسی برنامهریزی و طراحی میکنید» آغاز میشود و این روند نیازمند یادگیریهای سطحی محلی از مشارکت و تلاشی را میطلبد که باید در جهت توسعه فایق آید.
زینب سادات حسینی، کارشناس ارشد طراحی شهری