تحلیل

حکومت موقت؛ دور باطل

چه تمرین‌های بدی صورت گرفت که گذار به دموکراسی و شکل‌گیری فرهنگ دموکراتیک را دشوار کرده است؟
هر بار بحث دولت یا حکومت موقت مطرح می‌شود، این پرسش پیش می‌آید که در افغانستان سختی‌ گذار چیست. آیا پس از ۱۹سال تجربه دموکراسی، هنوز فرهنگ دموکراسی نیست و یا نهادهای دموکراسی که انتقال قدرت را تسهیل کند، وجود ندارد؟
تجربه بسیاری از کشورهایی که امروزه از درجه دموکراسی بسیار بالایی برخوردارست نشان می‌دهد، جوامع آن‌ها از ابتدا ویژگی‌های فرهنگ دموکراتیک مثل سواد، رواداری، تساهل، سکولاریزم، تخصص‌گرایی و… برخوردار نبودند. همین طور نهادهای دموکراسی مثل قانون، ساختارهای دموکراتیک مثل هیات وزیران و فرایندهای انتقال قدرت مثل انتخابات پیش از تغییر در فرهنگ عمومی به‌وجود آمده است.
در این فرایند شکی نیست که جنبش‌های اجتماعی نقش مهم داشته، اما این نخبگان سیاست بودند که برای ایجاد نهادها، ساختارها و میکانیزم‌های گردش قدرت به‌توافق رسیدن و پس از تمرین‌های زیاد فرهنگ دموکراتیک نیز شکل گرفته، امکان ثبات و ماندگاری دموکراسی را پدید آوردند.
البته دیدگاه دیگری هم هست که می‌گوید بدون وجود پیش‌فرض‌هایی مثل برژوازی نمی‌توان به دموکراسی رسید و بنابراین جوامع باید منتظر بمانند تا قطار حوادث و اتفاقات تاریخ دموکراسی را بیاورد، اما پس از دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ جوامعی از اقتدارگرایی به دموکراسی عبور کردند که اساسا پیش‌فرض‌های مثل برژوازی و شهرنشینی در آن‌ها نبود یا محدود بود. پس از اجلاس بن، اتفاق خوبی که برای کشور افتاد، پدیدآمدن نهادهای دموکراسی با توافق نخبگان و پشتیبانی جامعه جهانی بود، اما این اتفاق خوب در اثر تمرین‌های بد، اکنون شانس ماندگاری دموکراسی به‌خطر افتاده و این احتمال می‌رود که در آینده نه چندان دور همین دموکراسی حداقلی هم از ریشه برچیده شود.
مهم‌ترین پیامد این تمرین‌های بد «که فرهنگ دموکراسی شکل نگیرد و استقرار نیابد.» نمود عمدۀ تمرین بد ما، در تجربه دموکراسی ۱۹سال اخیر در برگزاری «انتخابات‌ها» روی داد. انتخابات‌ها در زمان معین برگزار نشد، با تقلب گسترده نفش انتخابات خدشه‌دار شد و حکومت‌هایی که به‌وجود آمد نه از دل انتخابات، بل با توافق سیاسی به نوعی خود حکومت‌های موقت تا انتخابات بعدی بودند و این دور باطل مساله انتقال قدرت را به‌صورت مسالمت‌آمیز پرهزینه کرد.
به‌عبارتی، ناکامی نظامی سیاسی کشور در برگزاری انتخابات شفاف، عادلانه، آزاد و فراگیر باعث شد که این شیوه انتقال قدرت از مقبولیت همگانی برخوردار نشود و پایه‌های دموکراسی لرزان باقی ماند، اما این تمرین بد از تجربه انتخابات شروع نشد. اولین نقطه‌یی که برای تمرین بد دموکراسی گذاشته شد در خود کنفرانس بن اتفاق افتاد.
نخست اینکه در اجلاس بن، به‌صورت نانوشته حقوق فرد به حقوق اقوام تعریف شد و حقوق اقوام به رهبران سیاسی واگذار شد و رهبران سیاسی برای حفظ موهبت‌های دموکراسی علیه فرایندهای گذار به دموکراسی متحد شدند یا در جهت تخریب دموکراسی گام برداشتند.
واضح‌ است که در نخبگان سیاسی ما از ابتدا، نگرش‌های دموکراتیک وجود نداشته و هنوز هم کم‌تر دیده می‌شود، اما اراده‌یی که در نخبگان در اجلاس بن برای پایان‌یافتن جنگ طولانی کشور ایجاد شده بود، حفظ و تقویت نشد. چرا که به مرور زمان برخی رهبران جهادی احساس کردند که از مرکز قدرت دور شدند، ولی همانطوری که گفته شد، حق به‌عنوان حقوق اقوام اگر تعریف نمی‌شد، امکان گذار به دموکراسی آسان‌تر می‌شد و رهبران متاثر از جنبش‌های اجتماعی، حذف خود را از صحنه سیاسی به‌عنوان حذف قوم تعبیر نمی‌کردند.
دومین نکته‌یی که در این تمرین بد نهفته، عدم استقرار دموکراسی از طریق فرایندهای آموزش است. در محتوای آموزش‌های مکاتب و دانشگاه‌ها اندیشه دموکراسی به مردم فهمانده نشد و سعی نشد که داشتن اندیشه سیاسی به‌معنی کنارگذاشتن همه جنبه‌های سنت است. حتا آن جنبه‌های سنت که در آن‌ها نگرش‌های دموکراتیک وجود داشت، تقویت نشد. اساسا آموزشی ایجاد نشد که افراد از تکلیف‌گرایی به حق‌گرایی عبور کند.
برعکس محتوای درسی نهادهای آموزشی دولت هر روز به‌سمت افراطی شدن تمایل یافته که بستر درونی شدن و رشد دموکراسی را محدود کرده است.
سومین تمرین بد ما مصلحت‌گرایی به‌جای نهادگرایی و ساختارگرایی بود. این مصلحت‌ها در جهت تساهل و مدارا نبوده است، بل نخبگانی که بر سر قدرت بودند، برای حفظ قدرت خود مصلحت رهبران سیاسی مخالف خود را در نظر گرفتند، قانونگرایی و تقویت ساختارهای اعمال قدرت را قربانی منافع زودگذر خود کردند.
بنابراین، استقرار دموکراسی و نهادهای دموکراتیک که وابسته به فرهنگ دموکراسی است، مد نظر گرفته نشد و تمرین‌ صورت نگرفت.
فرهنگ سیاسی باید از طریق آموزش، اراده‌گرایی، نهادگرایی و ساختارگرایی به قدرت اقناعی بدل شود، نیروهای مخالف توان مقابله را از دست بدهد و در فرایند دموکراتیک خود را ناچار به پذیریش اصول دموکراتیک و همراهی بداند.
حال که پس از ۱۹سال، برپایی دولت موقت گه‌گاهی از این‌سو و آن‌سو مطرح می‌شود، تکرار دور باطلی است که ما را در روند ‌گذار به دموکراسی و انتقال قدرت به‌صورت مسالمت‌آمیز کمک نمی‌کند. برعکس، دولت موقت هم فرایند گذار به دموکراسی را کند می‌کند و هم امکان و فرصت‌های بازسازی را از بین می‌برد.
دولت موقت زمانی جایی برای استقرار پیدا می‌کند که نهادهای گذار و میکانیزم‌های مشخص برای گردش قدرت نباشد. حال که ما نهادها را داریم و فرایند گردش قدرت به‌صورت مسالمت‌آمیز و بدون خون‌ریزی در آن میسر است، بهتر که به تقویت فرهنگ دموکراسی توجه شود.
بدین ترتیب، از تکرار آن تمرین‌های بدی که گذار به دموکراسی را سخت کرده، جلوگیری شود. اصلاحات در همه عرصه‌ها از جلمه در عرصه اقتصادی و اجتماعی به‌سمت رقابتی شدن و تقویت رواداری انجام شود. در این راستا اراده نخبگان به‌عنوان کنشگران تاثیرگذار مهم و حیاتی است. همانگونه که نخبگان پس از اجلاس بن نشان دادند که برای بهبود کشور با اراده خویش می‌توانند دور هم جمع شوند، اکنون نیز برای آوردن اصلاحات و تمرین خوب برای نهادینه شدن دموکراسی اراده کنند، حتی اگر این اراده به قیمت کنار رفتن و فداکاری باشد.

نویسنده: محمد رضا رضایی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا