جنگ نیابتی قدرتها در افغانستان چقدر مساله است؟
دخالت خارجی نمیتواند بهانۀ برای سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی باشد
سرمقاله/ بیش از هر زمانی کشور گرفتار فعالیتهای خرابکارانه است؛ آن هم نه در دشت و کوهها که اکنون شهرها و بازارها میدان تاختوتاز گروههای هراسافکن و مافیایی شده است. در واقع جنگ که در طی نزدیک به نیم قرن، پدیدۀ هر روز افغانستان بوده از حالت کلاسیک، به شکلهای دیگر تغییر کرده است.
در همه جنگهایی که در کشور اتفاق افتاده، دخالت خارجی عامل اصلی گفته شده، بیآنکه به عوامل و زمینههای داخلی پرداخته شود. به بیان دیگر، برجستهسازی عاملهای خارجی جنگ، نوعی فرار بوده از پرداختن و یافتن راههای حل داخلی برای پایان جنگ و بحرانهای اجتماعی در کشور.
بیتوجهی به بسترها و ریشههای داخلی جنگ موجب شده که گروههای متعدد از سراسر جهان به افغانستان سرازیر شوند و کشور را وارد بحران ناآرامیهای جهانی کنند و این مرزوبوم تبدیل به میدان زورآزمایی و جنگ نیابتی کشورهای متعدد گردد.
به تازگی دستگاههای امنیتی کشور، یک شبکۀ چینی را در کشور بازداشت کردهاند که مصروف فعالیتهای خرابکارانه و جاسوسی بودهاند. چیناییها نگران فعالیت شبه نظامیان حزب اسلامی ترکستان و مهاجران اویغور در افغانستاناند و ظاهرا حضور عوامل چینایی برای رصد مخالفان چینی بوده است.
شاید حضور مستقیم جاسوسان چینایی در افغانستان مسالۀ تازه باشد، ولی حضور نفوذیهای همسایهها و گروههای ذینفوذ آنها در سیاست و امنیت کشور همیشه پررنگ اما مبهم و با زوایای تاریک بوده است. تا آنجا که حضور عوامل نفوذی بهعنوان ستون پنجمی در حکومت خوانده شده است.
رقابت امریکا و روسیه در منطقه، یکی از مسایلی است که گفته میشود حضور گروههای تروریستی متعدد در افغانستان را توجیه میکند. گزارشهایی وجود دارد که این دو قدرت از گروههای تروریستی علیه همدیگر در افغانستان استفاده میکنند.
امریکا القاعده را دشمن اصلی خود اعلام کرده و روسیه، چین و ایران فعالیت داعش، جنبش اسلامی اوزبیکستان، حزبالتحریر و حزب اسلامی ترکستان شرقی بر محور تندروان ایغوری را نگرانی عمده خود مطرح کردهاند. این قدرتها همدیگر را به حمایت یک یا چند گروه تروریستی علیه منافع و جیوپولیتیک نفوذ خود متهم میکنند.
هند و پاکستان دو قدرت منطقهیی دیگر است که با استفاده از خاک افغانستان برای طراحی و اجرای فعالیتهای خرابکارانه علیه هم، همدیگر را متهم میکنند. دو کشور در اوج جنگهای داخلی افغانستان، از دو جبهۀ متفاوت حمایت میکردند و تا هنوز نگاهشان از نوع نظام حاکم در افغانستان متفاوت است.
همین طور، در جریان جنگهای داخلی، ایران و پاکستان بهدلیل تضاد منافع بر سر مسایل مذهبی، دو سپاه مذهبی علیه هم راه انداخته بودند. ایران سپاه محمد را علیه سپاه صحابه که به قتل پیروان مذهب شیعه هم در پاکستان و هم در افغانستان میپرداختند، تشکیل داده بود و هر دوی این سپاه نظامی در جنگ افغاستان شرکت مستقیم داشتند.
اکنون نیز هرازگاهی لشکر فاطمیون با پشتوانه ایران برای افغانستان و جنگهای احتمالی، علیه امنیت ملی ما خطر تلقی میشود.
این یادآوری از رقابت کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی از این جهت بود که جنگ نیابتی هنوز برای کشور مساله است و رسیدگی به آن نیازمند سیاستها و استراتیژیهای مشخص، روشن و شفاف توام با حفظ اتحاد داخلی است، اما جنگ نیابتی یا رقابت کشورهای بیرونی در خاک کشور ما و دخالت عاملهای خارجی در امور افغانستان نمیتواند بهانه و دلیلی باشد که توجه به مسایل داخلی و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی کشور به حاشیه رانده شود. بهانهیی که حکومتها و سیاستگران ما همواره در نیم قرن گذشته در دم دست داشته تا فساد و ناکارآمدی خویش را پنهان کنند.
بنابراین، نخستین اقدامی که در حال حاضر باید اتخاذ شود، این است که وحدت ملی در بین نخبگان تحکیم گردد و دولت بهصورت یک سازوکار مشخص، طرحهایی برای اجرای توسعۀ متوازن روی دست گیرد تا بستر رشد بذر نفاق محدود شود.
بدون شک این امر مهمترین مساله برای توقف سیر نفوذ خارجیها و سنگ تمام بر جنگهای نیابتی قدرتها در کشور خواهد بود.
در عرصه سیاست خارجی، کشور از وضعیت انزوایی که ایجاد شده، باید بیرون شود. دولت باید وارد همکاریهای گسترده امنیتی، اقتصادی و فرهنگی با همه کشورهای همسایه و کشورهایی شود که حامی مالی برای پروژههای بازسازی افغانستان ماست.
گسترش روابط خارجی این امکان را برای ما ایجاد خواهد کرد که افغانستان بهعنوان یک کنشگر فعال منطقهیی مد نظر گرفته شود و بهیقین که کشورهای حامی مالی ما از مواضع و نگرانیهایی پیرامون ما، حمایت خواهد کرد.