ناامیدی از قدرت بزرگ؛ پناه به قدرتهای کوچک
محمدهادی ابراهیمی
در بیست و دوم جنوری سال روان، دولت تازۀ امریکا اعلام داشت توافقنامهیی که میان طالبان و دولت ترمپ منعقد شده را بازنگری میکند. همینطور آنتونی بلینکن، وزیر پیشنهادی بایدن برای وزارت خارجۀ امریکا نیز گفته که وزارت خارجۀ این کشور، در حال بازنگری توافقنامۀ طالبان و امریکاست.
این تصمیم بایدن برگرفته از سیاست کلی دموکراتها در قبال نقش امریکا بهعنوان هژمون و ژاندارم جهانی است. دموکراتها بیشتر از آنکه به مصارف مالی جنگها بیندیشیند، به پرستیژ و جایگاه امریکا در جهان احترام میگذارند و نمیخواهند خروج امریکا از افغانستان، باعث ایجاد کشمکش در افغانستان و لطمه زدن به اعتبار امریکا شود.
آنچه دموکراتها و بایدن از آن هراس دارند، تبدیل شدن افغانستان به ویتنام دوم برای امریکا و همینطور به پایگاه تروریزم بینالمللی است.
لازم به یادآوری است که دولت بایدن حتی حق دارد توافقنامۀ طالبان و دولت ترمپ را ملغی و باطل اعلام کرده و به مواد آن پایبند نماند، چراکه این توافقنامه، توافق میان دولت و گروه طالبان میباشد و اعتبار آن وابسته به دولت ترمپ است نه حکومت امریکا.
این توافقنامه مسیر کنگره را پشت سر نگذاشته و به همین جهت از حیثیت حقوقی بالایی برخوردار نیست و هر دولتی میتواند این توافقنامه را ملغی و باطل اعلام کرده و به مواد آن پایبند نماند.
به همین جهت، اعلامِ دولت بایدن در مورد بازنگری توافقنامه و توانایی این دولت در ملغی و باطل کردن آن، باعث ایجاد هراس در جناح طالبان شده است.
سیاست دولت ترمپ و کارکرد زلمی خلیلزاد، هر نتیجۀ احتمالی داشته باشد، یک نتیجۀ قطعی دارد و آن هم پیروزی نسبی طالبان در دو سال گذشته به دلیل حاتمبخشیِ ترمپ و خلیلزاد است.
ترمپ که نگاهی ابزاری و کمپاینی به مسالۀ صلح در افغانستان داشت و دنبال این بود که هرچه زودتر به وعدههای کمپاین انتخاباتیاش عمل کرده و نیروهای امریکایی را از افغانستان بیرون بکشد، هر امتیازی که طالبان میخواستند در خدمتشان قرار داد. طالبان با سیاستهای اشتباه زلمی خلیلزاد، از یک گروه تروریستی، به یک گروه مشروع بدل شد و با امریکا سر میز مذاکره و توافق نشستند.
گروه طالبان توانستند با فشارهای زلمی خلیلزاد بر دولت افغانستان، پنجهزار نیروی جنگی خودشان را از زندان آزاد کرده و به ماشین جنگی خود قوت ببخشند. همینطور توانستند تبدیل به طرف مذاکره برای امریکا شده و با این جایگاه خود، از مشروعیت نسبی برخوردار شوند و بتوانند بهعنوان یک جناح سیاسی، در کشورهای منطقه به سفر بپردازند.
با روی کارآمدن بایدن، دورانِ خوب طالبان رو به پایان میرود و طالبان نیز این خطر را احساس کردهاند که دولت بایدن، نه مانند ترمپ قصد فرار شتابزده از افغانستان دارد و نه هم از مذاکرات صلح بهعنوان تکت انتخاباتی استفاده میکند، بل این دولت هم به پرستیژ امریکا توجه دارد و هم به دلیل نزدیکی با ناتو، میل چندانی به خروج سریع و شتابزده از افغانستان ندارد.
همین احساس خطر باعث شده که طالبان، اقدام به سفرهای منطقهیی کنند. سفرهای منطقهیی طالبان بدین خاطر است که آنان از ناحیۀ دولت جدید امریکا احساس خطر کردهاند و گمان میکنند حمایت امریکا را از دست خواهند داد. همیشه وقتی پای قدرت بزرگ از میدان کوتاه میشود، قدرتهای کوچک پا به عرصۀ میدان میگذارند.
این رفتار طالبان، رفتاری تازه نیست. طالبان همواره چنین بودهاند. گویا این گروه همیشه باید تحت چتر حمایت یک دولت خارجی باشند، آن دولت خارجی میتواند امریکا باشد، یا هر کشور همسایه و ذینفع دیگری.
شبیه همین رفتار طالبان، در سال۲۰۱۸، وقتی ترمپ به دلیل کشته شدن یک نظامی امریکایی مذاکره با طالبان را مرده اعلام کرد، دیده شد.
پس از توییت ترمپ مبنی بر مردن مذاکره با طالبان، این گروه بلافاصله سفرهای منطقهیی خود به ایران، پاکستان و روسیه را آغاز کردند. طالبان در سال۲۰۱۸ همان کاری را انجام دادند که اکنون انجام میدهند و آن هم پناه بردن به قدرتهای کوچک هنگام هراس از دست دادن حمایت قدرت بزرگ یعنی امریکاست.
چنین رفتارهای طالبان، مخصوص به دو سال گذشته و روند صلح نیست، طالبان حتی در زمان حاکمیت خود هم همینگونه رفتار میکردند.
زمانی که در سالهای۱۹۹۸ و به حمایت شرکت نفتی یونیکال، طالبان در نزدیکی ارتباط رسمی با امریکا بودند، ارتباط و فرمانبرداری خود را از پاکستان کم کردند.
وقتی گزینۀ امریکا و به رسمیت شناختهشدن از سوی سازمان ملل متحد برای طالبان مطرح شده بود، طالبان دیگر بسان گذشته از پاکستان حرفشنوی نداشتند.
در همان سالها بود که طالبان درخواست پاکستان مبنی بربازشناختن خط دیورند بهعنوان مرز رسمی را رد کردند و مدعی شدند تا زمانی که از سوی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته نشوند، چنین نخواهند کرد.
البته سرپیچی طالبان از پاکستان به این حد محدود نماند، بل طالبان در قبال کاروانهای تجارتی پاکستان خواستار مالیات شدند.
ملا محمد غوث، یکی از بنیانگذاران طالبان و وزیر امور خارجۀ طالبان، به مقامات پاکستانی در مورد کالاهای مخصوص افغانستان و صادرات آن، قیودی وضع کرد. از این رو، همزمان با نزدیک شدن طالبان به امریکا، طالبان از حامی همیشگی خود پاکستان نیز دور شدند.
با توجه به تاریخ طالبان، بهخوبی میتوان درک کرد که این گروه همیشه با حمایت خارجی تغذیه کرده و از سویی از حمایت گستردهیی نیز برخوردار نبوده. به همین جهت است که در صورت پیدا کردن حامیِ قویتر، از حامیان ضعیفتر چشم پوشیده و از آنان سرپیچی کرده است. و برعکس زمانی که حامیان قدرتمند خود را از دست داده، دوباره دست خود را به سوی حامیان منطقهیی و حامیان ضعیف دراز کرده است.
حالا هم که هراس و ابهام در مورد سیاست بایدن در قبال توافقنامۀ صلح وجود دارد، طالبان به این گمان افتادهاند که شاید حمایت امریکا و حاتمبخشیهایی که در زمان ترمپ بود را از دست بدهند. بنابراین دست خود را به سمت کشورهای منطقه دراز کرده و به این کشورها سفر میکنند.