تحلیل

دولت بایدن در منجلاب دیپلوماسی خلیل‌زاد

در سوم دلو سال روان، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن در گفتگو با حمدالله محب، اعلام داشت که دولت تازۀ امریکا، توافق دوحه را بازنگری می‌کند. پیش از این وزیر خارجۀ امریکا نیز بر بازنگری توافق دوحه از سوی دولت بایدن خبر داد. بازنگریِ این توافق هر پیام و نتیجۀ احتمالی که داشته باشد، یک پیام قطعی دارد و آن هم پیامِ نارضایتی دولت بایدن از دیپلوماسی خلیل‌زاد است. اکنون دولت بایدن در یک منجلاب که ساختۀ دولت پیشین و دیپلوماسی خلیل‌زاد است، گیر مانده و تقلا می‌کند که خود را از این منجلاب، بیرون کشد.
حقیقت این است که تصمیمات عجولانۀ ترمپ و نگاه او به انتخابات بسان تکت انتخاباتی‌اش، و همینطور دیپلوماسی خلیل‌زاد در مذاکره و گفتگو با طالبان، چندان مورد طبع دموکرات‌ها و شخص بایدن واقع نشده است. دموکرات‌ها و بایدن از این توافق ناراضی هستند و آن را خلاف منافع ملی بلندمدت امریکا می‌دانند، به همین جهت مطمئناً بایدن تغییراتی در این توافق اعمال خواهد کرد.
دیپلوماسی خلیل‌زاد از چند جهت موفق‌آمیز نبوده است و باعث مشکلاتی هم برای امریکا و هم برای دولت افغانستان شده است، از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

رفتار با طالبان بسان یک دولت
گرچند در توافق دوحه، در هر جایی که اسم امارت اسلامی ذکر شده است در پسوند آن آمده که امارت اسلامی از سوی امریکا به عنوان یک دولت شناخته نمی‌شود، اما محتوای توافق و تعامل به گونه‌ای است که عملاً با طالبان بسان یک دولت رفتار شده است، به عنوان نمونه در بند پنجم از بخش دوم این توافق، آمده که طالبان تعهد می‌سپارند تا از ارایۀ پاسپورت، امکان مسافرت از خاک افغانستان و ارائۀ اسناد قانونی به کسانی که دشمن امنیت ملی امریکا هستند خودداری کنند. واضح است که ارائۀ پاسپورت یا اسناد قانونی به افراد بیگانه، تنها در محدودۀ اختیارات دولت حاکم است، نه هیچ گروه و جناح دیگری. ایالات متحدۀ امریکا با این بند از توافق، عملاً با طالبان به گونۀ یک دولت رفتار کرده است و این نه با قواعد دیپلوماسی سازگار است و نه با پرستیژی که دموکرات‌ها برای امریکا قایل هستند.

قدرت‌گیری طالبان در نتیجۀ توافق
این توافق یک نتیجۀ قطعی داشته است و آن هم قدرت‌گیری طالبان و گسترش ماشین جنگیِ شان. بر اساس این توافق دولت امریکا متعهد شده تا برای آزادسازی پنج هزار زندانی طالبان از بند دولت افغانستان، زمینه سازی کند. همینطور متعهد شده که سه ماه پس از آزادسازی پنج هزار زندانی طالبان، تمام زندانیان باقی‌ماندۀ این گروه نیز آزاد شوند. از سویی گزارش‌های متعددی می‌رساند که زندانیان آزاد شده دوباره به میدان‌های جنگ پیوسته‌اند. از این رو این توافق باعث قدرت گیری ماشین جنگی طالبان شده است و به طالبان در راستای بالا بردن گراف خشونت‌ها، توانایی و امکانات انسانی را مهیا کرده است. می‌توان چنین گفت که این توافق، عملاً طالبان را در مقابل افغانستان که متحد امریکا است، قوی‌تر ساخته است.

فراموش شدن ارزش‌های امریکایی در این توافق
در توافق دوحه خبری از دموکراسی و جمهوریت نیست. در تمام این توافق حتی یک مرتبه هم اسم جمهوریت آورده نشده است. بلکه به جای آن از عبارت مبهم (حکومت اسلامی پساتوافق) نام برده شده است. اصطلاحی که اکنون باعث ادعاهای زیاد طالبان شده و طالبان با همین ادعا، حکومت غنی را پایان یافته اعلام می‌کنند و مدعی‌اند که در توافق دوحه، تعهد شده است که به جای دولت کنونی، حکومت اسلامی پساتوافق روی کار می‌آید. در هر صورت، فراموش شدن جمهویت و دموکراسی، چیزی که دموکرات‌ها از آن به عنوان ارزش‌های امریکایی نام می‌برند و امریکا را متعهد به گسترش این ارزش‌ها می‌دانند، باعث شده است که این جناح از توافق دوحه ناراضی باشند.

تبدیل‌شدن طالبان به متحد دولت امریکا
آنچه بیشتر از موارد دیگر جلب توجه می‌کند، تبدیل شدن گروه طالبان به متحد دولت امریکا است. در بند سوم از بخش دوم این توافق‌نامه آمده است که طالبان، مانع سربازگیری، تمویل و تجهیز گروه‌هایی می‌شوند که دشمن امنیت ملی امریکا هستند. معنای این بند آن است که طالبان، در راستای امنیت ملی امریکا و در کنار امریکا، با گروه‌هایی چون امریکا مبارزه می‌کنند، یعنی نه تنها که ارتباط خودشان را قطع می‌کنند، بلکه در مقابل آنان عمل می‌کنند. این بند بدان معنی است که طالبان، متحد‌ امریکا و همکار امریکا در مبارزه با تروریسم بین‌المللی است. این بند از توافق مخالف اصول دیپلوماسی است که روابط بین‌الملل را تنها برای دولت‌ها و بین‌ دولت‌ها مجاز می‌داند، نه اینکه ابرقدرت دنیا، متحد گروهی شود که تا دیروز آنان را به عنوان تروریست و قاتل شهروندان خود معرفی می‌کرد. از این رو این مساله نیز برای دولت بایدن و دموکرات‌ها، قابل قبول نیست.
امتیازدهی زیاد به طالبان نسبت به دولت
در این توافق امریکا متعهد شده است تا زمینه سازیِ آزادی پنج هزار زندانی طالبان را پیش از آغاز مذاکرات میان افغانی انجام دهد. از سویی در مقابل طالبان نیز یک هزار زندانی ارتش را آزاد خواهند کرد. اینکه در مقابل یک هزار زندانی که از سوی طالبان آزاد می‌شوند، پنج هزار زندانی از سوی دولت افغانستان آزاد شوند، نشان دهندۀ آن است که در این توافق، به طالبان امتیاز بیشتری داده شده است. اگر قرار باشد امریکا برای خود متحد تعریف کند، بیش و پیش از طالبان، دولت افغانستان به عنوان دوست و متحد شناخته می شود، نه گروه طالبان که برای سال‌ها در مقابل نیروهای امریکایی جنگیده و باعث کشده شدن صدها امریکایی شده‌اند. همینطور بخش اول این توافق، تعهدات امریکا را به ذکر گرفته است و در بخش دوم به تعهدات طالبان پرداخته است، که این مساله نیز از دیدگاه اصول دیپلوماسی و نگارش توافق دیپلوماتیک، یک نوع امتیاز به طالبان است.
از این رو تمام این موارد باعث شده است که دولت بایدن، از دیپلوماسی خلیل‌زاد راضی نباشد. برعلاوه مخفی‌کاری‌های خلیل‌زاد در هنگام مذاکرات و اینکه برخی از مواد این توافق، همگانی نشدند. باعث آن گردید تا کشورهای منطقه، مانند ایران و روسیه از این جهت نگران شده و خود با گروه طالبان ارتباط بگیرند تا از این جهت نگرانی اطلاعاتی خود را برطرف کنند. پنهان‌کاری خلیل‌زاد باعث آن شد که کشورهایی که به نوعی دشمن امریکا هستند، یک دیپلوماسی فعال پیش رو بگیرند و این دیپلوماسی، همچنان باعث قدرت‌گیری طالبان شد. چیزی که برای دولت بایدن خوشایند نیست.
طالبان به خاطر دیپلوماسی اشتباه خلیل‌زاد به اندازه‌ای قدرت گرفته‌اند که اکنون خود سفرهای منطقه‌ای انجام می‌دهند و با سفر به کشورهایی همچون ایران و روسیه، به امریکا پیام فرستاده و به گونه‌ای، حامیان منطقه‌‌یی خود را به رخ امریکا می‌کشند. این قدرت‌گیری و تشجیع طالبان، نتیجۀ دیپلوماسی اشتباه خلیل‌زاد است.
گرچند نمی‌توان تمام مسوولیت را بر گردن خلیل‌زاد انداخت و نقش عجلۀ ترمپ در این مورد را نادیده گرفت، اما باز هم دیپلوماسی خلیل‌زاد در مود توافق، تعیین کنندۀ خط مشی امریکا بوده است. دیپلوماسی خلیل‌زاد به اندازه‌‌یی برای دموکرات‌ها ناراحت کننده بود که بعد از پیروزی بایدن، احتمال تبدیل شدن فرستادۀ ویژۀ امریکا مطرح می‌شد، اما دولت بایدن همچنان خلیل‌زاد را بر وظیفه‌اش ابقا کرد. دلیل آن هم این است که خلیل‌زاد، برای امریکا به جهت شناختی از افغانستان دارد، بهترین گزینه است و البته که می‌تواند در راستای خط مشی جدید بایدن نیز عمل کند.
از این رو تلاش کنونی بایدن این است که با بازنگری توافق دوحه، خود را از منجلابی که خلیل‌زاد و دولت پیشین برای امریکا درست کرده است، خلاص کند.
محمدهادی ابراهیمی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا