حکومت موقت؛ مقدمۀ پیادهسازی الگوی نظامهای منطقهیی
طرح تشکیل حکومتهای موقت معمولا در جاهایی مطرح میشود که هرج و مرج حاکم بوده، حکومتی وجود نداشته و یا اگر حکومتی وجود داشته، رهبران آن دیکتاتور و خودکامه بودهاند. در این حالات بر اساس ارادۀ جمعی داخلی، احزاب، گروههای سیاسی و چهرههای پرنفوذ اجتماعی برای عبور از یک دیکتاتور یا هرج و مرج، طرح حکومت موقت به میان آمده؛ یا به درخواست جامعه جهانی چنین طرحی مورد بررسی قرار گرفته است.
در هر دو حالت، اصل اساسی این است که کشور بحرانزده به سوی نظام دموکرات و مورد قناعت عموم شهروندان هدایت گردد. کشورهای کمبودیا و تیمور شرقی از نمونههای موفقی هستند که توانستند نظامی مقبولِ شهروندان خویش، پایهگذاری کنند.
افغانستان نیز بیستسال پیش در یک اجماع داخلی و بینالمللی حکومت موقت تشکیل داد. بعد از آن حکومت انتقالی و چهاردوره حکومت انتخابی را با مشارکت شهروندان تجربه کرد. با آن هم مدتیست که طرح تشکیل حکومت موقت بار دیگر بر سر زبانها افتاده است. هرچند طالبان به عنوان مدعی قدرت، بهصورت روشن این مساله را تایید نکرده، اما صحبت نیابتی گروهها و چهرههای سیاسی به نمایندگی از طالبان این موضوع را کمی پیچیده کرده. از این رو، خوبست بدانیم که اساسا طرح حکومت موقت از کجا آب میخورد؟ آیا با تشکیل حکومت موقت جنگ افغانستان ختم میشود؟ پیامدهای این طرح چیست؟
بارها ثابت شده که طالبان اراده و خواست روشن ندارد. کشتاری که به شعار اسلامخواهی انجام میدهد با هیج اصول و معتقدات اسلامی همخوانی ندارد. به گمان نویسنده تشکیل حکومت موقت نه طرح طالبان است و نه ابتکار گروههای سیاسی داخلی. طالبان حتی در بیستسال گذشته همچو ایدهیی را بهصورت جدی مطرح نکرده است. عقل سلیم حکم میکند که طالبان در منطقه بیش از یک گروه جنگجو نقش ندارد. لذا این طرح، زاده تفکر حلقات کلان منطقهیی میتواند باشد.
حکومت دموکراتیک و بهخصوص مدل غربی آن، در جغرافیای ما، نظام مقبولی نیست. در جغرافیایی که تک صدایی حاکم است، احترام به حقوق شهروندان، تامین حقوق زنان، آزادی بیان و داشتن رسانههای آزاد، یک ناهنجاری مطلق حساب میشود. به بیان واضح، نوع نظام کثرتگرا در افغانستان برای بسیاری از سکانداران منطقه خار گلو و غیر قابل هضم است. شهروندان بسیاری از کشورهای منطقه از حقوق اساسیشان محرومند. برای زنان و نخبگان آنها آزادی بیان یک آرمان است. زبان اقلیتها بسته و عملا مورد تبعیض قرار میگیرند.
برای مثال در افغانستان مصاحبه رسانهها با چهرههای سیاسی–اجتماعی یک پدیده معمول است، اما سوالات مجری تلویزیون طلوع از محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، برای ایرانیها غیر معمول بود. نخبگان خارجنشین ایرانی آن مصاحبه را الهامبخش توصیف کردند، اما دستگاه حاکم جمهوری اسلامی به آن واکنش تند نشان داد. بسیاری از شهروندان ایرانی آزادی بیان و حقوق بشر در افغانستان را به عنوان یک مدل خوب غربی میخواهند، اما چنین خواست جمعی بیدرنگ سرکوب میشود.
به عربستان سعودی نگاه کنید، چراغ آزادی بیان و حقوق اقلیتها و زنان، خاموش و دهان مخالفان سیاسی، عقیدتی و فعالین آزادی بیان بهصورت تاریخی مهر و موم است. وضعیت پاکستان را ببینید، بلوچها، هزارهها و اقلیتها نه تنها که در حکومت جایگاه ندارند، بل از طرف دولت کماکان مورد ستم هستند..
کشورهای عربی (بهخصوص عربستان سعودی) و کشورهای دیگر چون پاکستان و حتی ایران میخواهند دوست و همکاسه امریکا باشند؛ اما نمیخواهند حکومتی شبیه امریکا داشته باشند. واقعیت امر نیز همین است که از نظر سکانداران کشورهای منطقه، موجودیت یک نظام مردمسالار در افغانستان منبع الهام برای ملتهاشان میشود و بقای آنها را به صوت مستقیم تهدید میکند.
لذا صلح به میان نخواهد آمد. کشورهای منطقه با طرح حکومت موقت در پی بدیلسازی نظام موجود در افغانستان است. آنها عدهیی را در افغانستان مجذوب ساختهاند. سفرهای چهرههای سیاسی به کشورهای منطقه در همین راستا صورت گرفته است. کشورهای منطقه با تحریک سیاسیون و تمویل طالبان، در گام نخست حکومت موقت را روی کار خواهند آورد، ولی تا فروپاشی همین نظام و تحمیل یک حکومت دیکتاتوری در افغانستان به سادگی از پا نخواهند نشست.
بی پرده باید گفت که این طرح، چوب لای چرخ حکومتداری بوده و پیامدهای بدی بهدنبال دارد. اگر مقاومت جمعی صورت نگیرد، نهایتا ممکن است غنی با نزدیکان خود، پس به خارج از افغانستان بروند، اما ما ملتی متفرق میمانیم. کثرتگرایی، آزادی بیان و حقوق شهروندان نابود میشود. در راس قدرت هرکی آمد، فرمان و امر و نهی او لازمالاجرا است. چه بخواهیم و چه نخواهیم اگر نظام فعلی از هم بپاشد، طالبان نخواهد گذاشت که تاجیکها، اوزبیکها، هزارهها و بلوچها و … در آن سهمی داشته باشند. آنها هژمونی قومی خود را با عقدهمندی بیشتر تحمیل خواهد کرد و این نظامی خواهد بود که قدرتهای منطقه میخواهند.
دستآوردهای بیست ساله به باد میرود. اقلیتهای قومی و مذهبی بازنده اصلی، به مقاومت مسلحانه و جنگ پناه خواهند برد. بعضی حلقههای محدود مثل مارشال دوستم که آرایش نظامیاش به کمک ترکیه هیجگاه متوقف نبوده، تا حدی مقاومت خواهد کرد، اما صدای اقلیتهای خورد و کوچک شنیده نخواهد شد.
باتوجه به تجربههای گذشته، ویران کردن نظام موجود و تشکیل حکومت موقت، امر معقول و ضروری نیست. ممکن است بعضی چهرههای سیاسی تعهداتی به کشورهای منطقه داده باشند، ولی راه حل اساسی در اقدامات عاجل آقای غنی دیده میشود. او میتواند از همین حالا با مداوای شکافها و زخمهای اجتماعی و با سپردن تضمینهای روشن به جامعه جهانی در زمینه حکومتداری خوب، مبارزه با فساد و هراسافکنی، مشارکت عادلانه اقوام در بدنه نظام و در بدترین شرایط با برگزاری انتخابات زودهنگام، ابتکار عمل را در دست بگیرد و از فروپاشی کلی نظام جلوگیری کند. در غیر آن همه بازندهایم.
کاتب هزاره