بیستوششم دلو و داستان تکرار تاریخ
کارشناسان تاکید میکنند اشتباه شوروی آن بود که بدون به نتیجه رسیدن طرح مصالحۀ ملی و یا طرحهای مشابه آن، از افغانستان خارج شد و به تعهد پاکستان مبنی بر عدم حمایت از مجاهدین اعتماد کرد؛ تعهدی که در طول یکسال، نزدیک به سیصد گزارش در مورد نقض آن از سوی پاکستان به سازمان ملل متحد رسید.
بیستوششم دلو سال۱۳۶۷، روز مهمی در تاریخ افغانستان است. نهتنها در تاریخ افغانستان که روز مهمی برای جهان بود. روزی که ثابت ساخت ارتش سرخ شوروی، همان ارتشی که شکستناپذیر انگاشته میشد، در باتلاق جنگی افغانستان آنقدر گیر ماند تا اینکه شکست خودش را پذیرفت و متعهد به خروج از افغانستان شد.
در بیستوششم دلو، آخرین تانک شوروی از مرز حیرتان افغانستان خارج شد و شوروی به حضور دهسالهاش در افغانستان پایان داد، حضوری که همراه بود با کشتهشدن یکمیلیون شهروند افغانستان و زخمیشدن بیش از سهمیلیون تن. همینطور آوارهشدن پنج میلیون افغان نیز شد.
شوروی برای حمله به افغانستان و حضور صدهزار نفریاش، اهداف مختلفی را در نظر گرفته بود، از دسترسی به آبهای گرم اقیانوس هند گرفته تا حمایت از دولت حاکم در افغانستان. همینطور بنابر برخی گزارشها، شوروی نگران نزدیکی حفیظالله امین، رهبر حزب خلق به امریکا نیز بود و برای از بین بردن این نگرانی، اقدام به تجاوز به افغانستان کرد و در ساعات اولیۀ تصرف کابل، حفیظالله امین توسط نیروهای ویژۀ شوروی کشته شد. همین گونه شوروی نگران آن بود که انقلابی چونان انقلاب ایران، در افغانستان به وقوع بپیوندد و برای جلوگیری از این انقلاب، به افغانستان حمله کرد.
اهداف دیگری هم برای تجاوز شوروی از سوی کارشناسان و آگاهان تاریخ بیان شده، اما شوروی به اهداف خود نرسید. شوروی در منجلاب جنگ افغانستان باقی ماند.
از سویی نیروهای مجاهدین که بنابر گزارشهای متعدد از سوی امریکا، عربستان، پاکستان، ایران و برخی کشورهای اسلامی حمایت میشدند، توانستند جنگ در افغانستان را برای شوروی تبدیل به جنگی فرسایشی کنند. جنگی که نتیجهیی جز خستهشدن دو طرف نداشت. بالاخره شوروی از پانزدهم می سال۱۹۸۹، خروج نیروهای خود را شروع کرد تا اینکه در پانزدهم فبروری۱۹۸۹، آخرین سرباز شوروی از افغانستان خارج شد.
پس از خروج نظامی نیروهای شوروی، حمایت مالی از دولت داکتر نجیب ادامه یافت. دولت داکتر نجیبالله توانست توسط حمایتهای مالی شوروی، برای سهسال روی کار بماند. حتی ارتش افغانستان و ملیشههایی که توسط داکتر نجیبالله تنظیم شده بودند، توانستند در میدانهای جنگ علیه مجاهدین به موفقیتهایی نیز دست یابند، اما بالاخره، پس از قطع کمکهای مالی شوروی، دولت داکتر نجیبالله سقوط کرد و کابل به دست مجاهدین افتاد.
از ساعات اولیۀ ورود مجاهدین به کابل، جنگ بر سر تصرف قدرت در میان تنظیمهای مجاهدین شکل گرفت، جنگی که برای مدت چهار سال ادامه داشت و کابل را به یک ویرانه کامل تبدیل کرد.
در طول سالهای جنگ داخلی احزاب جهادی با تقسیمبندیهای حزبی، قومی، لسانی، منطقهیی و مذهبی به جنگ مداوم با یکدیگر پرداختند.
افغانستان در طول این سالها فاقد حاکمیت مرکزی قوی بود و در هر منطقه، تنظیمی قدرت را در تسلط خود داشت. چهبسا که گاه چند کوچه از قسمتی از شهر در کنترول یک تنظیم بود و چند جادۀ بالاتر، در کنترول گروه دیگر. کابل شاهد راکتپرانیهای روزانه بود. آنچه در کابل جریان داشت، قتل و تجاوز و زورگیری و غارت بود. مردم کابل در روزهای جنگ داخلی صحنههایی را شاهد بودند، که آنان را دوباره آزمند همان دولت کمونیستی کرد.
حالا که مسالۀ خروج نیروهای امریکایی مطرح میشود، دوباره هراس از بازگشت به گذشته، در اذهان شهروندان خسته از جنگ افغانستان جای گرفته؛ شهروندانی که میترسند با خروج نیروهای امریکایی، دوباره به گذشتۀ تاریک بازگردند.
سوال اساسی این است که آیا تاریخ تکرار خواهد شد و افغانستان به دهۀ نود باز میگردد؟ آیا دولت غنی احمدزی، بسان دولت نجیبالله احمدزی، وضعیتی یکسان را تجربه خواهد کرد؟ در این مورد میان کارشناسان و آگاهان امور سیاسی، میتوان به سه دیدگاه دست یافت.
با خروج نیروهای امریکایی، وضعیت بدتر از دهۀ نود خواهد شد
برخی از کارشناسان بر این باورند که با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، این کشور دوباره دچار جنگهای داخلی خواهد شد؛ جنگهایی که بهمراتب از جنگهای دهۀ نود خونینتر و خانمانسوزتر خواهد بود.
به باور این کارشناسان در طول بیستسال گذشته، فکتورهای زیادی در ایجاد نابسامانی در افغانستان دخیل شدهاند که میتوانند وضعیت را به گونۀ بدتری از سالهای دهۀ نود تبدیل کنند. وجود گروه فاطمیون که بنابر برخی آمارها تا پانزدههزار نفر از آنان در افغانستان حضور دارند، میتوانند بر پیچیدگی معادله بیفزایند.
برعلاوه، طالبان در این سالها توانستهاند بر نیروی نظامی خود بیفزایند، ارتباط مداوم طالبان با گروههای تروریستی مختلف، باعث شده تا نیروی طالبان بهمراتب بیشتر از نیروی آنان در سالهای۱۹۹۴ باشد.
محمدنعیم غیور، آگاه امور سیاسی و نظامی و مدیر اسبق استخبارات در زون غرب، بر این باور است که اگر امریکا در وضعیت کنونی از افغانستان خارج شود، کشور شاهد تجربهیی تلختر از دهۀ نود خواهد بود.
آقای غیور تاکید میکند که شعلۀ جنگ داخلی بعدی، برخلاف جنگ داخلی دهۀ نود که محدود به کابل بود، به تمام نقاط کشور و به خانه خانۀ شهروندان دامنه خواهد کشید.
آقای غیور معتقد است که خروج نیروهای امریکایی، باعث آن میشود تا دوباره میدان برای کشورهای همسایه و دخالت قدرتهای منطقهیی در کشور ما شدت بگیرد.
وی میگوید: «این قانون تاریخ است که هرگاه قدرت بزرگ پنهان میشود، قدرتهای کوچک خود را آشکار میسازند. همانطور که در دهۀ نود وقتی شوروی و امریکا میدان افغانستان را فراموش کردند، قدرتهای کوچک منطقهیی اقدام به دخالت کردند.»
محمدعلی رسولی، استاد دانشگاه و پژوهشگر در حوزۀ روابط بینالملل معتقد است که با خروج نیروهای نظامی امریکا از افغانستان، نه تنها این کشور، که منطقه دچار بحران خواهد شد.
وی با اشاره به خاصیت توالی جغرافیایی بحرانها، بر این باور است که بحرانها، نه در یک زمان محدود میمانند و نه در یک مکان؛ بل اگر کشوری در برههیی از زمان دچار بحران شود، این بحران همانطور که به نسلهای آینده انتقال پیدا میکند، به کشورهای مجاور و همسایه نیز تسرّی میکند. از این رو اگر افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی به گرداب جنگ و نابسامانی برود، نه تنها این کشور، بل منطقه و جهان را درگیر خواهد کرد و چه بسا که افغانستان دوباره پایگاه تروریزم شده و ما شاهد یازدهم سپتامبر دیگری باشیم.
اگر خروج مسوولانه باشد، با مشکل چندانی مواجه نخواهیم شد
اما برخی کارشناسان بر این باورند که اگر خروج نیروهای نظامی امریکایی به گونۀ مسوولانه و تدریجی باشد، مشکل چندانی به وجود نمیآید.
به باور این کارشناسان، امریکا باید خروج نیروهای نظامی خود را با تعهدات طالبان و روند صلح در افغانستان گره بزند و به همان میزان که روند صلح پیش برود، امریکا نیز نیروهای خود را خارج کند.
این کارشناسان تاکید میکنند اشتباه شوروی آن بود که بدون به نتیجه رسیدن طرح مصالحۀ ملی و یا طرحهای مشابه آن، از افغانستان خارج شد و به تعهد پاکستان مبنی بر عدم حمایت از مجاهدین اعتماد کرد؛ تعهدی که در طول یکسال، نزدیک به سیصد گزارش در مورد نقض آن از سوی پاکستان به سازمان ملل متحد رسید.
دکتور داوود عرفان، استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی بر این باور است که باید میان خروج مسوولانه و خروج غیرمسوولانه تفکیک کرد. اگر خروج غیرمسوولانه باشد و امریکا بدون توجه به روند صلح و تعهدات طالبان، از افغانستان خارج شود و حمایت خود را قطع کند، چهبسا که این کشور دوباره به پایگاه تروریزم بینالمللی تبدیل شود، اما اگر این خروج مسوولانه باشد، چندان آسیبی نخواهد داشت. همانطور که روند مسوولانۀ انتقال مسوولیتهای نظامی در سال۲۰۱۴، تغییر چندانی در وضعیت افغانستان نیاورد.
داوود عرفان با توجه به روی کارآمدن دولت جدید امریکا، ابراز امیدواری میکند که این دولت، با توجه به سیاستهای کلییی که در مورد نقش امریکا در جهان دارد، خروج نیروهای نظامی را به گونۀ مسوولانه پیش ببرد.
به باور دکتور عرفان، بایدن نمیخواهد با خروج غیرمسوولانه از افغانستان، به پرستیژ این کشور آسیب بزند. به همین جهت به احتمال زیاد رییسجمهور جدید امریکا، روند خروج را به گونهیی، غیر از روش ترمپ پیش خواهد برد.
خروج نظامی مهم نیست، حمایت اقتصادی و سیاسی مهم است
برخی کارشناسان بر این باورند که آنچه اهمیت دارد، ادامۀ حمایت اقتصادی و سیاسی از دولت افغانستان است نه خروج نظامی. به باور این کارشناسان، با مرور تاریخ میتوان به این نکته دست یافت که دولت داکتر نجیب نیز پس از خروج نیروهای نظامی شوروی، دچار آسیب چندانی نشد. چهبسا که دولت داکتر نجیب توانست پس از خروج نیروهای شوروی ضربان سنگینی بر مجاهدین وارد کند، اما این دولت زمانی سقوط کرد که حمایتهای مالی و سیاسی شوروی قطع شد. قطع حمایت مالی و ناتوانی نجیب از پرداخت هزینههای اردو، باعث سقوط او و رفتن افغانستان به سمت گردآب جنگهای داخلی شد.
محمد هاتف، روزنامهنگار و تحلیلگر امور تروریزم بر این باور است که اردوی ملی پس از سال۲۰۱۴ مسوولیت بیش از ۹۰درصد عملیاتهای نظامی را بهعهده دارد. ارتش افغانستان توانسته میدانهای جنگی را که ناتو از پیروزی در آنها ناکام بود، فتح کند. بههمین جهت باید گفت با خروج نیروهای نظامی تغییر چندانی در میدان جنگ نمیآید، اما آنچه مهم است، مصارف این ارتش است.
آقای هاتف اشاره میکند که بودجۀ نظامی افغانستان در سال ۲۰۰۸، نزدیک به ۲/۷میلیارد دالر در سال بوده است. حالا با توجه به انتقال مسوولیتها و همینطور افزایش تعداد اردو و پولیس، این مبلغ به پنجمیلیارد دالر در سال نزدیک شده است، مبلغی که دولت بهتنهایی از عهدۀ آن بر نمیآید. به همین جهت لازم است تا امریکا و کشورهای ناتو، به حمایت مالی خود از دولت و همینطور حمایت سیاسیشان ادامه دهند.
در صورت قطع حمایتهای مالی، میتوان به صورت یقین گفت که اردوی ملی تمویل نشده و در مقابل شورشیان، متحمل شکست خواهد شد. چه بسا که تجربۀ تلخ دهۀ نود دوباره تکرار شود.
محمدهادی ابراهیمی