ادبیات بستر مناسب برای ترویج حقوق بشر است
اشاره: اسدالله پژمان متولد ۱۳۶۴ است. لیسانسه ادبیات فارسی است و در رشته حقوق بینالملل ماستری دارد. اکنون رییس بخش گزارشدهی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان است. پژمان در یک دهه اخیر بهعنوان فعال و مدافع حقوق بشر فعالیت نموده است. روزنامه راه مدنیت با وی گفتگویی انجام داده که در اینجا میخوانید:
جناب آقای پژمان، به عنوان کسی که در عرصۀ ادبیات و حقوق بشر کار و مطالعه کردهاید، بحث ادبیات و حقوق بشر را چقدر مرتبط به هم میدانید؟
با سپاس از روزنامه معتبر راه مدنیت که همواره به موضوعات حقوق بشری پرداخته و اکنون فرصت این مصاحبه را فراهم نموده است. ما ادبیات حقوق بشر داریم و حقوق بشر ادبی نداریم. به این معنا که حقوق بشر بیشتر یک بحث محتوایی و اصول تعریفشده و مشخص است و ادبیات شامل ساختار متفاوت و محتوای متغیر میباشد. ادبیات در چارچوب هنر قابل تحلیل است و حقوق بشر بیشتر یک سند حقوقی یا به تعبیر دیگر یک تعهد اخلاقی است.
اما به لحاظ رسالت و هدف، ادبیات و حقوق بشر یک بحث در هم تنیدهاند. به نظر من حقوق بشر و ادبیات رسالت مشترک دارند، هردو در اخلاقیشدن جامعه و تلطیف روابط اجتماعی میتوانند نقش برجسته داشته باشند. در تاریخ شعر و داستان میبینیم که گاهی ادبیات یا در مجموع هنر برای اهداف سیاسی به خدمت گرفته شده و از آن استفاده ابزاری گردیده است. شکلگیری و رشد ادبیات حماسی در جریانهای جنگ، گاهی ترویجگر خشونت بوده و به شکلی توجیهگر خشونتها قرار گرفته است. همچنین گاهی ادبیات متأثر از فضای فرهنگی یا با تأثیرپذیری از یک فرهنگ سنتی آمده نابرابریهای جنسیتی یا اجتماعی را تقویت بخشیده است؛ مثلا زنستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی بسیار مشهود است و یا قصیدههای که در وصف شاهان خوانده شده، نوع باورمندی به حقوق نامساوی را به تصویر میکشد.
شما فکر میکنید ادبیات فارسی در تعارض با حقوق بشر است؟
نخیر، این قضاوت کلی غیر عادلانه است. ادبیات کلاسیک فارسی در کنار اینکه در برخی موارد رویکرد زنستیزانه داشته یا حماسیهایی که تشویقکننده جنگ بوده، موارد پرشماری دارد که برای همبستگی، بیزاری از جنگ و رویکرد انساندوستی را داشته است؛ مثلا شعر مشهور سعدی «بنیآدم اعضای یکدیگرند…»، صدای رسای دادخواهانهیی است که برابری انسانها را فریاد میزند و صدها موارد دیگر مثل این وجود دارد. من نوشتهیی را تحت عنوان «صلح در ادبیات فارسی» تهیه کرده بودم که از طریق روزنامه راه مدنیت نشر شد.
صلح در ادبیات فارسی جایگاه برجستهیی دارد و حق صلح در نسل سوم حقوق بشر به عنوان یک حق بشری مطرح است. بحث من متمرکز به ادبیات فارسی نیست. در مجموع کلیت و مفهوم غایی ادبیات است. هدف کلی ادبیات همان است که اشاره کردم. بحث دیگر این است که حقوق بشر به مفهوم امروزی، یک پدیده معاصر است که پس از تشکیل سازمان ملل در قالب اعلامیه و کنوانسیونها بیرون داده شد و هر حق به صورت مشخص تعریف شده است. ادبیات متأثر از فرهنگ حاکم در جامعه است که گاهی صرفا جنبه عاطفی دارد و حقوق بشر محصول مکاتب فلسفی و تاریخی است که مورد توافق دیدگاه مشترک جهان با درنظرداشت ضرورتهای امروزی طرح و بازتاب یافته است. حقوق بشر ریشههای گسترده و اساسی در فرهنگ و ادبیات جوامع مختلف دارد که ادبیات فارسی جز این ریشههاست. پرداختن به ریشه و فلسفه حقوق بشر مستلزم یک بحث جداگانه است.
منظور شما از هدف مشترک ادبیات و حقوق بشر چیست؟
حقوق بشر بهعنوان یک سلسله اصول اخلاقی یا اسناد بینالمللی موضوع جهانشمول است. بر اساس نظریهپردازان حقوق طبیعی، همه اشخاص فارغ از شهروند بودن و ملیت و جنسیت از حقوق ذاتی برخوردارند. حقوق بشر محصول تفکر جمعی بوده و ریشههای تاریخی متعددی دارد که با فرهنگهای گوناگون در ارتباط است. حقوق بشر به عنوان مجموعه ارزشهایی است که در اسناد بینالمللی حقوق بشر مطرح شده و در قالب اعلامیه و کنوانسیونها مورد تصویب دولتها قرار گرفته است. حقوق بشر را به نحوی میتوان گفت که محتوای تعدیلشده تجربه تاریخی بشر است که در چارچوب حقوق بشر بهمنظور دسترسی به زندگی بهتر برای همه، در چارچوب مشخص توحید شده است.
ادبیات نیز بهعنوان داشتههای فرهنگی و بازتابدهنده اخلاق و تبارزدهنده دیدگاه صیقلشده جامعه است. از همین رو ادبیات و حقوق بشر رسالت مشترک دارند. ادبیات، نارساییهای جامعه و دستگاه حاکم را نقد میکند و هدف غایی آن اصلاحگری است یا به قول معروف که فاصله میان هستیها و بایدهاست.
حقوق بشر نیز سلسله اصول و حقوق را مطرح کرده که از یکسو دولتها را مکلف به فراهم کردن آن فرصتها برای مردم نموده و از سوی دیگر محدودیتهایی ایجاد کرده که مانع آزادی مردم نشود. این بحث آزادیخواهی در ادبیات جوامع مختلف به وضوح دیده میشود. یعنی یکی از دغدغههای ادبیات بحث آزادیخواهی بوده است. از همین روست که امروزه بحث ادبیات حقوق بشر به عنوان موضوع قابل توجه در جهان مطرح است و نویسندههای روشنفکر و مدرن تلاش دارند که محتوای اثرشان را در همسویی با حقوق بشر شکل دهند.
بحث جالبی مطرح کردید، در مورد ادبیات حقوق بشر میشود بیشتر توضیح دهید.
ادبیات حقوق بشر یکی از ژانرهای ادبی میباشد که به ارزشهای حقوق بشری میپردازد. هدف اصلی از شکلگیری این ژانر ادبی، ترویج حقوق بشر از طریق ادبیات در جامعه است. کارشناسان ادبیات معتقدند که این نوع ادبی ریشه در ادبیات متعهد دارد. ادبیات متعهد که در قرن نزدهم به وجود آمد بیشتر بر تعهد افراد و جامعه به ارزشهای بشری تأکید نموده، مکلفیت آفرینشگر را به عنوان یک فرد متعهد تلقی نموده است. ژان پل سارتر در کتاب ادبیات چیست، به نقش کاربردی ادبیات متعهد در جامعه پرداخته و آن را یکی از ژانرهای ادبی قابل توجه عنوان نموده است. در مجموع ادبیات حقوق بشر به ادبیاتی گفته میشود که با رویکرد حقوق بشری به مسایل بپردازد و هدف آن ترویج حقوق بشر در چارچوب ادبیات باشد. از نظر سارتر متعهد کسی است که برای آزادی همنوعاناش تلاش دارد. من راجع به ادبیات حقوق بشر یک نوشته پژوهشی را تحت کار دارم که احتمالا به یک کتاب تبدیل خواهد شد.
شما چگونه ادبیات را وسیله مناسب برای ترویج حقوق بشر میدانید؟
ادبیات میتواند یک بستر مناسب یا وسیله خوب برای ترویج و نهادینهشدن حقوق بشر در جامعه باشد. اگر از زاویه دیگر به قضیه نگاه کنیم، این حقوق بشر است که میتواند بار اخلاقی ادبیات را قویتر کند و ادبیاتِ حقوق بشری تولید گردد.
اگر حقوق بشر را به عنوان یک الماس گرانقیمت تصور کنید، ادبیات میتواند دستمال ابریشمی یا صندوق قشنگی باشد برای عرضه کردن در جامعه. بنابراین ادبیات بیش از هر ابزار دیگر میتواند نقش ایفا کند و فرهنگ جامعه را با الماس حقوق بشری صیقل دهد و زمینهساز نهادینهشدن حقوق بشر در متن جامعه باشد. مثلا خواندن داستان، همدلی و درک اجتماعی ما را توسعه میدهد و باعث میشود همه در برابر تبعیض ایستادگی کند. ادبیات صرفا نه آن سجع و قافیه است و نه فقط وصف زلف و ابرو. در این میان یکی از رسالتهای ادبیات همان آزادیطلبی و حقوق برابر است. هرچند ادبیات قبل از اینکه بحث چه گفتن باشد، چگونه گفتن است، اما در مجموع تولیدات ادبی با محتوا و رویکرد حقوق بشری بیشتر ماندگار خواهد بود.
شما از فرهنگ و حقوق بشر یاد کردید، این مفاهیم گاهی در تعارض قرار نمیگیرند؟
البته بحث حقوق بشر و نسبیت فرهنگی یک بحث جدی است، اما هیچگاه در تعارض قرار نخواهد گرفت، مشروط بر اینکه خوانش ما از فرهنگ یک برداشت کلیشهیی نباشد. آزادی عقیده، آزادی انتخاب دین و آزادی اندیشه در حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و هر عقیده را قابل احترام میداند. این خوانش کلیشهیی از فرهنگ است که این مفاهیم را در تعارض با دین یا فرهنگ تلقی میکنند. احترام به آزادی عقاید یک اصل اخلاقی است. شما به نسلهای حقوق بشر اگر نگاه کنید، نسل اول حقوق بشر که شامل حقوق مدنی و سیاسی و نسل دوم شامل حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. اما نسل سوم حقوق جمعی است. در نسل اول و دوم بیشتر حالت لیبرالیزم حاکم است و در نسل سوم سرنوشت حقوق جمعی مطرح است. فرهنگ هم یک مجموعه ارزشهای جمعی است. در نسل دوم حقوق بشر حقوق فرهنگی کمتر توسعه یافته و در سازمان ملل نیز کمتر به بحث گرفته شده است. دلیل آن ابهامات در زمینه مصادیق حقوق فرهنگی است. همچنین اختلافات متعدد میان فرهنگها دلیل دیگریست که کمتر به آن توجه شده است. برای رسیدن به تقویت هر گفتمان نیاز به پایههای فرهنگی و درک مشترک است. آنهایی که بحث حقوق بشر و نسبیت فرهنگی را زیاد برجسته میسازند، بیشتر با رویکرد دینی به مسایل مینگرند، اما حقوق بشر یک سلسله کدهای اخلاقی و فرادینی است که احترام به آزادی عقیده جز مهم آن است.
میخواهم در پایان بحث کمی شخصی شود و شما از فعالیتهای خود در زمینه حقوق بشر بگویید.
فعالیتهای من در عرصه حقوق بشر شامل دو بخش میشود. بخش آن دادخواهی و حمایت است که از طریق حضور در رسانهها، حضور در اجتماعات، ارایه دیدگاه از طریق شبکههای اجتماعی و مصاحبه با مطبوعات با رویکرد حقوق بشری میباشد که همواره در قبال مسایل و موضوعات مشخص که جنبه حقوق بشری داشته انجام دادهام. بخش دیگر از فعالیتهای من، رسمی و اکادمیک بوده است. نوشتن مقاله و مطالب در زمینه حقوق بشر، تهیه گزارشهای تحقیقی و تحلیل گزارشهای حقوق بشری که عمدتا در حوزه وظیفهام و مرتبط به کار دفتر بوده، انجام دادهام.
چه باعث شد که به مسایل حقوق بشری علاقهمند شوید و در این راستا کار کنید؟
قبل از اینکه به موضوعات و مسایل حقوق بشر آشنا شوم، بیشتر علاقهمندیام در حوزه ادبیات بهویژه شعر و داستان بود و اکنون هم است. چندین سال کار در عرصه مطبوعات به عنوان خبرنگار، موضوعات حقوق بشری علاقهمندیام را جلب نمود. من در جریان کار در مطبوعات تلاش مینمودم که در مورد وضعیت حقوق بشری جامعه، گزارشهای تولیدی تهیه کنم. چند عنوان گزارش در مورد وضعیت حقوق بشری اطفال و زنان تهیه کردهام. با کارشناسان حقوق بشر مصاحبه کردهام و این باعث شد که مطالعاتم را در حوزه حقوق بشر بیشتر متمرکز نمایم.
از علاقهمندیتان به ادبیات یادآوری نمودید، در این زمینه چه دستآورد دارید؟
کار در حوزه ادبیات را خیلی جدی شروع نمودم. در سالهای پساطالبان که تازه زمینههای خوب برای فعالیتهای فرهنگی ایجاد شده بود و برنامههای شعر و داستان رونق خوبی داشت، همواره در این برنامهها حضور فعال داشتم، اما درگیری ذهنیام به کارهای مطبوعاتی و مسایل روزمره زندگی باعث گردید که به مرور زمان فعالیتهای ادبیام کمرنگ شود. حتی تاکنون اقدام جدی به نشر مجموعه شعریام نکردهام، صرف به صورت پراکنده در مطبوعات چاپ شده است. روی یک مجموعه داستان کوتاه نیز کار کردهام و ضرورت به بازنگری دارد که آن هم چند سال میشود مانده است. به هرحال در کنار فعالیتهای حقوق بشری، روی کارهای ادبیام نیز تمرکز خواهم کرد.
گفتگوکننده: معصومه امیری