زخمهای زیر پوست شهر
شهرهای ما همواره با آشوبهای جدی و زخمهای فراوانی همراه است که همه روزه به نحوی، سر باز نموده و تن تبدار مردم خویش را میآزارد.
زخمهای برخاسته از انتحار، انفجار جنگ، ناامنی، سرقت، کلاهبرداری و بسیاری از رخدادهای خونین و غمآلودی که بخشی از روایتهای روزمره و رخدادهای همیشگی در زندگی جمعی ما گردیدهاند.
در این میان، بسیاری از آسیبهای اجتماعی وجود دارد که بهعنوان زخمهای زیرپوستی هستند و وجود آنها در کالبد جامعه کمتر محسوس است.
حقیقت این است که این زخمهای فروخفته در زیرپوست شهر، در مقیاس بزرگتر از زخمهای محسوس و ناشی از جنگ و انفجار و… جامعه و مردم را دچار آفت نموده و حیات فردی و اجتماعی شهروندان را دچار اختلال و فروپاشی نموده است.
فروش گردههای مردم در هرات، حضور انبوهی از کودکان کار خیابانی، مهاجرتهای گسترده، تن دادن جوانان و نوجوانان به کارهای ناخواسته برای رسیدن به اندکی نان و نوا و چه بسا پدیدههای دیگر اجتماعی که اظهار آنها در بسا موارد اندکی دشوار است، همگی زخمهای زیرپوستی هستند که در هر لحظه و هر ثانیه، جان و حیات هزاران انسان این سرزمین را بیمار و کسل میسازد.
اما این آسیبهای اجتماعی یا کمتر به چشم رسیده و یا هم در چشمدید مردم و کارگزاران ما، جزیی از امور روزمره و عادی شدهاند که کمتر به آنها پرداخته شده و هیچگاهی برای جلوگیری و مدیریت آنها فکری نشده و نمیشود. از همه مهمتر اینکه عامل و علت اصلی این آسیبها هرگز مورد شناسایی، ارزیابی و تحلیل قرار نمیگیرد.
به نظر میرسد، عمدهترین عامل و علت اصلی این زخمهای زیرپوستی، بیکاری و نبود فرصتهای شغلی برای طبقات مختلف اجتماعی است که مردم را به چنین آفتهایی گرفتار ساخته و زخمهای نامرئی و سوزناکی را بر تن آنان ایجاد نموده است.
از سویی هم، نبود برنامۀ جامع آماری و دریافت معلومات در خصوص این مسایل، باعث گردیده تا نهادهای مسوول، فاقد برنامهریزی در این حوزهها بوده و طبیعی است که در نبود برنامه، بودجهبندی و اولویتگذاری نیز نخواهد شد؛ زیرا مقدمه توسعه در هر بخشی، تحقیق است و بدون تحقیق و دریافت معلومات دستهبندی شده و هدفمند، برنامهریزی توسعهیی نیز ممکن نیست.
حقیقت این است که اگر برای شناسایی این زخمهای زیرپوستی، تحلیل و ارزیابی دقیق نشده و در راستای درمان آنها اقدام کارشناسانه صورت نگیرد، راهکار مدیریت آنها نیز ممکن نیست.
بدیهی است که اگر در این خصوص برنامهریزی درازمدتی انجام نشود، دیری نخواهد پایید که ما دچار هرج و مرج فزاینده و فرو ریختن مبانی زندگی اجتماعی عزتمندانه خواهیم شد؛ زیرا جامعهیی که به این آسیبها پی نبرده و آفتهای اجتماعی جاری در روان جامعه را مورد کارشناسی و موشکافی قرار ندهد، چارچوبهای انکشافی را تنظیم نتوانسته و به توسعه پایدار نیز دست نخواهد یافت.
این همان وضعیتی است که ما در حال حاضر شاهد آن هستیم و با عناصر زخمخوردۀ خویش نتوانستهایم همبستگی اجتماعی و ارزشهای مشترک ملی ایجاد کنیم؛ زیرا آسیبدیدگان اجتماعی روز به روز بیشتر شده و نسبت به سایر لایهها، دچار عقده گردیده و همواره در صدد عقدهگشایی و انتقام جویی از دیگران هستند.
به باور آنان، حق اقشار آسیبدیده توسط دیگران ضایع گردیده و کارگزاران اجتماعی، فکری برای بهبود وضعیت موجود ندارند. چنین برداشتی از شرایط، گراف جرایم و جنایت را روز به روز بیشتر ساخته و شرایط حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را دشوارتر از پیش میسازد.
محمدرضا نعیمی