دختری در دام اعتیاد
شمیم فروتن
او را در یکی از جلسات، میان یک گفتمان داغ ادبی دیده بودم. دختری قدبلند با چهرهیی جذاب، اما لاغر و بیحوصله که در گوشهیی آرام نشسته و به زمین چشم دوخته بود.
شبنم (نام مستعار) از ولایت فراه برای ادامۀ تحصیل به کابل میآید و در یکی از لیلیهها ساکن میشود. او که از افسردگی و بیخوابی شدید رنج میبرد، بعد از معرفی شدن با پسری در دانشگاه با تابلیتهای دیازپام آشنایی پیدا میکند.
شبنم که حلقههای سیاه دور چشمانش را احاطه کرده، سخنانش را اینگونه آغاز میکند: «در شروع فقط از تابلیتهای دیازپام استفاده میکردم که یک نوع مخدر خوابآور است. وقتی متواتر از آن تابلیتها استفاده کردم، وابستگیام بیشتر شد و بعد از یک سال به شدت به آن تابلیتها معتاد شدم و بعد شروع کردم به مصرف کردن شیشه، کمکم علاوه بر تابلیتهای دیازپام و شیشه گهگاهی از تریاک و پیریگبلین نیز استفاده میکردم.»
شبنم که در این ماجرا فقط خودش را مقصر میداند، سگرتش را آتش میزند و سخنانش را ادامه میدهد:
«حالا که وضعیتم اصلا مناسب نیست و لکۀ ننگ خانواده شدهام، هرگز تصمیم برگشت به خانه را ندارم.»
او که با لبان ترکخوردهاش چند پُک محکم به سگرت میزند، دربارۀ چگونه بهدست آوردن این مواد میگوید:
«یافتن مواد مخدر در افغانستان خیلی ساده است، خصوصا در شهر کابل، اینجا هرکس که بخواهد میتواند به آسانی و بی دردسر از دواخانههای شهر کابل به انواع و اقسام تابلیتهای مخدر دسترسی پیدا کند.»
شبنم میگوید: «در اوایل کسانی دیگری بودند که با گرفتن پول برایم مواد مخدر تهیه میکردند؛ اما حالا آنقدر پول ندارم و مجبور هستم خودم این کار را انجام دهم.
من تابلیتهای مواد مخدر را از دواخانهها، چرس و تریاک را از دکانهای که قبلا برایم شناسایی شدهاند، تهیه میکنم؛ اما برای خریدن شیشه معمولا بالای پل سوخته میروم و با دادن پول به یکی از معتادان، شیشه تهیه میکنم.»
شبنم دربارهٔ اولین تجربهاش برای تهیۀ شیشه میگوید: «اوایل رفتن به پل سوخته و آن هم برای گرفتن شیشه کار آسانی نبود؛ اما وابستگی به مواد مجبورم میکرد. وقتی تمام بدنم درد میکشید و تاب و تحملم را از دست میدادم، تمام حرمتها را به باد فراموشی سپرده، ناخودآگاه به همان سمت کشیده میشدم.»
شبنم که با استفاده از انواع مخدرات مثل تابلیت کا، دیازپام، پریگبلین، ترامادول، شیشه، چرس و تریاک، نشههای مختلفی را تجربه کرده، در مورد تابلیت کا میگوید:
«این اواخر که بیشتر از تابلیت کا استفاده میکردم کاملا برایم محسوس بود که در ترکیب خود به مقدار زیاد شیشه دارد.»
او دربارهٔ تاثیرات این تابلیت میگوید:
«بعد از هر استفاده ذهن و روانم بههم میریزد بیاشتها و بیخواب میشوم. حس تشنگی دیوانهام میکند. انرژیام را از دست میدهم و با آنهمه مشکلات، بازهم حسی را که در وجودم تولید میکند، وابستگیام را به آن شدت میدهد و در یک حالت بیخوابی و اغما، تمام دردهایم را با شنیدن موسیقی و شعر رفع میکنم.
در ابتدا که از تابلیت کا استفاده میکردم، برایم فوقالعاده بود، اما به مرور زمان استفاده از آن نهتنها که برایم لذتبخش نیست؛ بل هر روز نیازم به آن بیشتر میشود.»
شبنم که مدت یک سال در وزارت مهاجران و مدت کوتاهی در یکی از شرکت خصوصی وظیفه داشته و تمام پولهایش صرف مواد مخدر شده در این ارتباط میگوید:
«در این اواخر که توانایی کار کردن هم از دستم رفته، گاهی در تنگنای بیپولی و در نبود تابلیت کا درد وحشتانکی را تجربه میکنم و احساس میکنم که کسی استخوانهایم را به چاقو میکشد.»
هر قدر در یک جامعه سطح نابرابری بالاتری در حوزههای مختلف وجود داشته باشد، آسیبهای اجتماعی در آن به گونههای مختلفی گسترده خواهد بود.
اعتیاد هم در کنار دیگر معضلات اجتماعی در میان زنان امری تازهیی نیست و در سالهای اخیر به تعداد آنها افزوده شده است. روانشناس زکریا بارکزی علت آن را فقر، داشتن همسر معتاد، انحرافات اجتماعی و دوستان معتاد دانسته و در این ارتباط میگوید:
«زنانی که از نظر روانی دارای خلق منفی و استرس هستند، بیشتر به مصرف مواد مخدر گرایش پیدا میکنند که این گرایش در مرحله اول، استفاده از تابلیتهای آرامبخش مخدری بوده و با استفاده از این تابلیتها زمانی که هورمونهای جنسی آنها مبتلا به این اعتیاد میشود، مواد مخدر عوارض و پیامدهای منفی روحی و جسمی شدیدتری را نسبت به مردان در آنها ایجاد میکند. مثلا: زنانی که از انواع مختلفی تابلیتهای نشهآور و مخدرات استفاده میکنند، ممکن، عوارض فزیکی بیشتری بر روی قلب و عروق خونی آنها بهوجود آمده و تغییرات مغزی که در نتیجه استفاده از مخدر در آنها به وجود میآید، خیلی شدیدتر از مردان میباشد.»
شبنم که با چشمهایش خستهاش به دوردستها خیره شده بود، گفت: «من نصیحت دوستان و خانواده را خیلی دیر فهمیدم، آن زمانی که داشتهها و نداشتههایم را به نحوی به باد فناد داده بودم؛ اما نصیحت دوستان، چه مستقیم یا غیرمستقیم بالای اشخاص معتاد میتواند تاثیر خودش را داشته باشد، من با آنکه سالهای زیادی را به مصرف کردن مواد مخدر سپری کردهام و هیچ حرمتی برایم باقی نمانده، با آن هم اگر امکانش فراهم شود، با تمام وجود میخواهم خودم را از این باتلاق تباهی خلاصی ببخشم.»
وی آخرین حرفهایش را اینگونه بیان میکند: «با آنکه هر کسی زندگی خودش را دارد و زندگیاش مربوط خودش میشود؛ اما رفتن به این راه چه پسر باشد یا دختر، پرداختن بهایی سنگینی را در قبال دارد و من تقریبا چند سال میشود که به نحوی بهای این کارم را پرداخت میکنم.
در حال حاضر به مشکل شدید روانی دچار هستم و هیچ ارزش و اعتباری بین مردم و اجتماع ندارم و به حیث یک زن معتاد، ننگ جامعه و خانوادهام پنداشته شده همیشه زجر میکشم.»
داکتر بارکزی دربارۀ درمان این طبقه از معتادان میگوید:
«مواد مخدر در بدن زنان به گونهیی اثر میگذارد که آنها سریعتر از مردان، با مصرف خیلی کم، وابسته میشوند و این در حالی است که درمان اعتیاد آنها نیز مشکلتر از درمان اعتیاد مردان بوده؛ اما با همکاری دوستان، خانواده و تداوی متداوم روان درمانی، ترک اعتیاد آنها امکانپذیر خواهد شد.»