صلح و فضای وحشت
یکسال از توافقنامۀ صلح دوحه میان ایالات متحدۀ امریکا و طالبان گذشت. توافقی که نقطۀ عطفی در تاریخ دو دهۀ اخیر افغانستان بود. این توافق مردم افغانستان را امیدوار به آمدن صلح ساخت. مردمی که بیش از چهار دهه طعم تلخ جنگ و خشونت را تجربه کردهاند و پس از امضای توافق دوحه امیدوار به آمدن صلح پایدار در کشور بودند، اما پس از گذشت یکسال از این توافق هیچ نشانی از کاهش خشونتها نیست.
طالبان همچنان وحشت میآفریند و هیچ ارادهیی هم برای اصلاح اعمال خود ندارد. طالبان نه تنها خشونت را کاهش نداده که امضای این توافقنامه را مهر تاییدی بر فعالیتهای هراسافکنانۀ خود میدانند؛ زیرا که اگر امروز طالبان خود را صاحب حق در تصاحب قدرت میدانند، تصور میکنند که بهخاطر همین ترورها و خشونتهاست. به همین سبب، طالبان توافق دوحه را بهعنوان یک پیروزی تلقی کرده و طرفداران خود را برای تشدید جنگ تشویق میکنند.
اما مشخص است که مردم خلاف باور شکل گرفته پس از توافقنامۀ صلح میان طالبان و امریکا، باورشان نسبت به صلح کمرنگتر شده، زیرا که آنها صلح را در نبود وحشت و جنگ میدانند، اما متاسفانه با فضای وحشتی که در کشور به خصوص در کابل ایجاد شده، دستیابی به صلح را در این فضا بسیار دشوار به نظر میرسد.
ایالات متحده امریکا در زمان ریاست جمهوری ترمپ برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان هرگونه هزینهیی را متقبل شد. از آزادی زندانیان طالبان تا فشار بر دولت افغانستان برای پذیرش خواستهای طالبان مواردی بودند که ترمپ برای پایان دادن به حضور در افغانستان عملی ساخت، اما نه تنها سطح خشونتها کاهش پیدا نکرد، بل شاهد قتل هدفمند فعالان حقوق بشری، مدنی و رسانهیی بودیم.
با روی کار آمدن دولت جدید در امریکا، از آن فشار گذشته برای برقراری صلح بدون تدبیر کاسته شد و دولت بایدن بازنگری توافق صلح را امر ضروری دانست. مشخص است که دولت بایدن قصد ندارد تا دستاوردهای این کشور در افغانستان را فدای اهداف زودگذر نماید، اما این مساله باعث شده تا فضای روانی جامعۀ افغانستان دچار تشویشهای بسیاری در زمینۀ صلح گردد.
تمامی کارشناسان بر این عقیده هستند که صلح مقولۀ پیچیده و چندبعدی است که دسترسی به آن به سادگی و با امضای یک توافقنامه امکانپذیر نیست، اما خواست مردم آن است که دستاوردهای قابل لمسی در این راستا باید بهوجود آید که شاید اولین گام در این راستا کاهش چشمگیر خشونتها باشد. این خواست مستقیم به گروه طالبان باز میگردد. طالبان باید برای بهوجود آمدن صلح در گام نخست حسن نیت خود را در این راستا نشان داده و خشونتها را کاهش دهند تا زمینه برای آتشبس فراهم گردد.
از سوی دیگر دولت افغانستان نیز رویکرد قاطعی در زمینۀ صلح نداشته است. به نظر میرسد که فعالیتهای انجام شده در زمینۀ صلح به خصوص پس از توافق صلح دوحه و شروع گفتگوهای میان طرف طالبان و هیات جمهوری اسلامی افغانستان چندان چشمگیر نبوده است. ضعف دولت در این زمینه و سردرگمی پروسۀ صلح در میان بازیهای سیاسی، باور مردم را نسبت به عملکرد دولت ضعیف ساخته است.
دولت در برخورد با گروه طالبان بیش از اندازه مماشات داشته، این مصلحتنگری باعث شده تا خشونتها افزایش یابد. دولت درکنار آنکه مذاکرات با طالبان را پیش میبرد باید به فکر تامین امنیت در کشور نیز باشد. باید با هرگونه عملی که امنیت ملی کشور را با مخاطره مواجه میکند، قاطعانه برخورد کند. قاطعیت در برخورد با عوامل مخل امنیت چه در سطح گروه طالبان و چه در سطح گروههای دیگر باعث خواهد شد تا مردم به ارادۀ راسخ دولت در ایجاد صلح ایمان آورده و در کنار دولت بایستند.
در نهایت میتوان گفت که صلح در فضای وحشتزده امکانپذیر نیست. هم طرف طالبان باید از سطح خشونتها بکاهند و هم دولت جمهوری اسلامی افغانستان باید با عوامل مخل امنیت قاطعانه برخورد کند و همچنین صلح را اجازه ندهد که قربانی بازیهای سیاسی کوتاهمدت گروهها و جناحهای سیاسی گردد. تا زمانی که این امر به واقعیت مبدل نشود، مردم به پروسۀ صلح باورمند نخواهند شد.
سهیل غوری