رد پای مردها در شعر زنان
هارون بهیار متولد ۱۳۶۸ نویسندۀ کتاب شعر «دیوانه باد» که یکی از شاعران مطرح افغانستان است و همین اکنون در هرات سکونت دارد، علت شاعر شدنش را این گونه شرح میدهد: «آدمها با خو ژنتیکی و طرز تفکر که دارند با یک سلسله پدیدههای هستی ارتباط برقرار میکنند که این ارتباط ممکن رقص باشد، یا فوتبال، ممکن کسی تمام علایقش به موسیقی گره خورده باشد و یا به پدیدههای دیگری، ممکن کسی دوست داشته باشد در روستا زندگی کند و یا فقط به سیاحت بپردازد، یعنی انسانها با توجه به خصوصیات ذاتی که دارند با پدیدههای هستی وجه مشترک پیدا میکنند و با همان پدیدهها به آرامش میرسند، همینگونه من هم نظر با خصوصیات خود، با شعر به آرامش رسیدم و با دلایل مختلفی به شعر پیوند خوردم. و «دردهایم شعر شد آهسته با من پیش رفت/ مرد شاعر بارها تا مرز مردن پیش رفت »
او که میخواهد علایقاش به چیزهای بزرگتری گره بخورد در ارتباط به تعریف شعر میگوید: «از زمانی که بشر روی سیارۀ زمین قدم نهاد، با شعر نفس کشید، با شعر نگاه کرد و با شعر فکر کرد؛ یعنی انسانها با شعر وارد عرصه زندگی شدند؛ با آنکه تعریفهای مشخصی در بارۀ شعر در کتابهای درسی دانشجویان ادبیات درج شده، در حقیقت ما نمیتوانیم به این تعریفها اکتفا کنیم، وقتی میگوییم قدامت شعر به اندازۀ تاریخ بشریت است و ما در طول تاریخ شاهد شاعران بیشماری در نقاط مختلفی جهان بودهایم که قدعلم کردند و سرایش کردند؛ پس به تعداد همان شاعران میتوانیم تعریفی از شعر داشته باشیم؛ پس به نظر من، شعر دیگر گونه دیدن به پدیدههای هستی است، با تکیه به عناصر خیال، عاطفه، تصویر و کشف که این همه با جنون و دیوانهگی به همراه می باشد.»
بهیار سراییدن شعر را هشتاد درصد عشق و جنون میداند و میگوید: «اگر در یک نویسنده کشش (عشقوجنون) وجود نداشته باشد کوشش وی به جای نمیرسد با آنکه کوشش هم لازمه یک شاعر است، همیشه کشش در عرصۀ شعر نقشی بیشتری داشته و ویژگی یک شاعر خوب را عشق، جنون و طرز تفکرش تشکیل میدهد.»
بهیار میگوید: «شاعر امروزی باید حالش را زندگی کند، خودش را در شعرش جاری بسازد و خودش در شعرش حضور داشته باشد، به کشف زبان، فورم و محتوا بپردازد و مهمتر اینکه تقلید نکند، شعر را دوست داشته باشد و به شعر بیشتر از هر چیزی ارزش قایل باشد.»
او در ادامۀ سخنانش میگوید: «با وجودی که در عرصۀ هنر نمیتوان سلیقۀ شخصی را نادیده گرفت؛ اما به صراحت میتوان گفت که شاعران زیادی در گوشه و کنار زبان پارسی مشغول نوشتن هستند و در سطوح مختلفی اشعار سیاسی، اجتماعی و عاشقانه مینویسند که میتوان به روند فعلی این جریان خوشبین و امیدوار بود.
با آنکه اوضاع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و رویکردهای داخلی، جنگها و ناامنیها ادبیات ما خیلی را متاثر کرده و اکثریت فعالیتهای ادبی ما به این سبب مختل شدهاند؛ با آنهم با جرات تمام میتوان اعتراف کرد که در سراسر کشور ما شاعران زیادی به کتهگوریهای مختلفی وجود دارد که با اکثریت شاعران همتراز اول ایران، بدون هیچ کاستی در یک سطح برابری میکنند.»
هارون بهیار در مورد موضوع داغی که همیشه نقل محافل ادبی است که گویا گویندگان بعضی از اشعار بانوان از طبقهیی مردان بوده و آنها به شکل کاذب در مطرح ساختن بانوان شاعر نقش دارند، این گونه نظر دارد: « خوشبختانه در زمان فعلی اکثریت خانوادهها شعر سرودن دخترانشان را تابو نمیدانند و زنان زیادی در عرصۀ شعر و ادبیات حضور فعالانه دارند؛ اما متاسفانه بحثی که گویا حضور فزیکی مردان نسبتا باسواد و باسابقه بهعنوان حامی در زندگی حرفهیی عدهیی از زنان شاعر که یک آسیب وارد شده نه فقط در شعر و هنر که به حقوق آنها نیز میباشد، وجود دارد که این بحثها نهتنها در جامعهبی ادبی افغانستان، بل در بحثهای ادبی کشورهای دیگر نیز مطرح میباشد، ممکن زنانی وجود داشته باشد که هنوز مستقل نشده و بدون پشتوانه حضورِ یک مرد نتوانسته شعری داشته باشند، در حقیقت این ظلم جعلی بودن، بیش از هر چیزی علیه خودشان است که با حضور نمایشی خود به دنبال منافع شخصی و شهرتطلبی بوده، ریشهیی متزلزل از خودبهجا میگذارد و شبیه جرقهیی میآیند و میروند و آنها تا زمانی حضور دارند که از سوی مردی حمایت میشوند که اگر این حامیان دیرتر در کنارشان باقی بماند، حتی کتاب هم به چاپ میرسانند که این چنین کارکردها اسامی جعلی، کتابهای جعلی، شعرهای جعلی، مصاحبههای جعلی و بلاخره شناسنامههایی جعلی را از خود باقی مانده سبب میشوند که شعر زنان دیگر هم نتوانند جایگاه واقعی خود را بیابد؛ پس ما زمانی میتوانیم به حضور زنان در شعر امیدوار باشیم که آنها وظیفه و مسوولیت خود را در برابر کتابها، مطالعات و خودشان مستقلانه داشته باشند. پس اگر این بحثها در سطح خاص بررسی شود و شعرهای کسی بهنام کسی دیگر رقم بخورد؛ آن شاعر به هیچ عنوانی نمیتواند به حیث یک شاعر موفق مطرح شده باشد؛ لهذا این امر در سطح شاعران خاص همیشه یک امر منتفی؛ اما در سطح شاعران عام ممکن وجود داشته و حتی این دسته از شاعران، به شکل کاذب مطرح هم اگر شده باشند؛ با آنهم هیچگاهی نتوانستهاند به حیث یک شاعر قوی جایگاه برای خودش دریافت کرده و موفقانه به پیش بروند.»
شمیم فروتن