عصرِ آزادی و بردگان معاصر آن
محمدطارق صابر
مفکورۀ آزادی «Freedom» قبل از میلاد بهوجود آمد. آن زمان دولتی که بیشترین اراضی را داشت، دولت مقتدر شناخته میشد. شاهان مطلقه امور این دولتها را به پیش میبردند و خود را خدا یا نمایندۀ خدا میدانستند؛ به همین دلیل ظلم میکردند و دست به کشورگشایی میزدند. جنگ میان دولتها بر سر اراضی و وسعت قلمرو ادامه داشت، تا اینکه در سال ۴۹۰قبل از میلاد جنگ خونینی بهنام ماراتون فارس و آتن در گرفت.
آتن بر فارس غلبه یافت و در همین مقطع تاریخی آزادی یا دموکراسی تولد یافت. آتنیها شعار میدادند که «ما از بندگی خدا رهایی یافتهایم و از بندگی انسان نیز آزاد شدیم.» آتنیها آزادی سیاسی را بهدست آورد که نه خدا در آن دخالت داشت و نه شاه. به مردم اجازه میداد تا آزادانه تجارت کنند و به امور فردی خویش رسیدگی نمایند، ولی آزادی مطلق عقاید وجود نداشت و به بردگان و زنان نیز حق رای داده نمیشد.
در این هنگام سقراط و ارسطو ظهور کردند تا آزادی را بیشتر ترویج نمایند. سقراط بهخاطر اینکه افکار عامه را در مورد آزادی مغشوش میسازد، اعدام شد. بعدتر اسکندر مقدونی حامی آزادی شد و این مفهوم پشتوانۀ دولتی پیدا کرد.
در زمان امپراتوری روم، عیسویت ظهور کرد و بعد از اینکه توسط بشر تحریف شد، این دین بر آزادی فردی و روحی تمرکز کرد. زمانی که امپراتور قسطنطین عیسوی شد، عیسویت را دین رسمی دولت خویش اعلام نمود. بعد از این، قدرت از آن کلیسا بود و کشیشها خود را نمایندۀ خدا به مردم معرفی میکردند. در این دوره که به قرون وسطی مشهور شد، اروپا بر اثر ظلم کلیسا در تاریکی به سر میبُرد.
تا اینکه متفکران جدید ظهور کردند و کلیسا را مورد انتقادهای شدید قراردادند. بعد از مبارزات خونین، قدرت از کلیسا سلب شد و دورۀ رنسانس آغاز شد.
بعد از رنسانس، اروپا رو به پیشرفت آورد و متفکران معاصر مانند: هابز، لاک، روسو، آدم اسمیت بهخاطر تکامل آزادیها مفکورههای نوین؛ آزادی سیاسی، آزادی ملکیت، آزادی فردی، آزادی عقیده، بیان و بازار را ارایه نمودند.
آزادی به این معناست که یک ملت امور خویش را بدون دخالت خدا، شاه و افراد مذهبی تعیین و رهبری نماید.
غرب آزادی را بزرگترین دستآورد تاریخی خود میداند و در قرن ۲۱ از مفکورههای اساسی طلقی میشود و دولتها خود را محافظ و حامی آن میدانند. با آن هم، هنوز بسیاری آزادی ندارد و در اسارت به سر میبرند. هر چند بردگی از گذشتهها مروج بوده، ولی در این مقاله چند نمونه از بردگی معاصر را به بحث میگیریم.
بردگی فکری
فکر بزرگترین نعمت خداوند میباشد که برای انسان ارزانی نموده است. از ثمرات فکر است که علوم، تکنالوژی و فنون پیشرفت نموده است. برخی ملتها بهخاطر معالجۀ مشکلات خود، از فکر کار گرفته و از مشکلات رهایی یافته اند؛ مانند اروپا که از ظلم کلیسا توسط افکار جدید رهایی یافت و رو به ترقی آورد، هرچند این ترقی معنوی نبود.
جامعۀ انسانی به پیشرفتی ضرورت دارد که در آن ارزشهای انسانی، معنوی، اخلاقی و مادی تامین شود، ولی فعلا تنها ارزشهای مادی حکمفرما میباشد. نمونههای زیاد داریم، که یک ملت تابع افکار ملت دیگر شده، تن به بردگی فکری داده و توسط همان فکر استعمار و استثمار شدهاند.
بردگی سیاسی
در این نوع بردگی معمولاً قدرتهای بزرگ، دولتهای ضعیف را برده میسازد. نخست، دولتهای ضعیف، دارای اقتصاد ورشکسته و ناپایدار را مقروض میسازد و بعد از آنها استفادۀ سیاسی میکند.
دولتهای جهان سوم بهخاطر یک دالر قرض ۱۳دالر را در عوض میپردازند و دولتهایی وجود دارد که میلیاردها دالر مقروض میباشند. از لحاظ فردی نیز افراد بردۀ سیاسی میشود و اگر به وضعیت کشور خود نظر نماییم، به وضوح دیده میشود که بیشترِ سران قوم و سیاسیون به القاب و نامهای مختلف، بعضیها را برای رسیدن به مقام و موقف، بردۀ سیاسی خود ساختهاند.
بردگی جسمی
این نوع بردگی از گذشته مروج بوده؛ فعلاً مدرن شده است. طبق گزارش بیبیسی در جهان، ۴۵میلیون برده وجود دارد که ۷۱درصد آن دختران و زنان میباشد و منحیث بردۀ جنسی استفاده میشوند. تنها در انگلستان ۱۳هزار زن بردۀ جنسی میباشد. همچنان در این نوع بردگی از قوت فزیکی فرد نیز استفاده میشود که بیشتر آن مردان است. هند در این نوع بردگی مقام اول دارد، با آنکه نمونۀ دموکراسی یا آزادی در جهان میباشد.
بردگان انترنت و شبکههای اجتماعی
با وصف آنکه انترنت و شبکههای اجتماعی سهولتهای چشمگیری را بهوجود آورده و جهان را بهسان یک قریه تبدیل نموده، ولی باز هم بسیاری انسانها چنان وابسته به آن شده که بدون آن زندگی به کام شان تلخ میشود. قبلاً انترنت و رسانههای اجتماعی بهخاطر آگاهی استفاده میشد. فعلاً تبدیل به عادت شده، وقت مردم را بیشتر ضایعه میسازد تا مالکان آن، پول بیشتری را بهدست آورند.
قاچاق انسان و انواع دیگر بردگی نیز وجود دارد. این پدیده برای بسیاری محسوس نیست، در حالی که دست و پای بیشتر انسانها و ملتها را به زنجیرهای نامریی کشیده است. بردگی این زمان به رنگ و نژاد نیست؛ بل همه را میخواهند، جهت منفعت خود برده بسازند. بیشترِ بردگان این عصر راضی میباشند و فکر میکنند که آزاد هستند، در حالی که از خود اختیاری ندارند.