حسن ترابی و نقد بیپروای میراث فکری مسلمانان
مهران موحد؛ پژوهشگر علوم اسلامی
دکتور حسن عبدالله ترابی (۱۹۳۲-۲۰۱۶ میلادی) اندیشهورز سرشناس اسلامگرا و سیاستمدار پرسر و صدای سودانی، تا زمان چشم فروبستن از جهان، مسیری پرسنگلاخ را طی کرد و در کنار کشمکشها و درگیریهای سیاسی پرشور و غوغا، افکار و اندیشههای جنجالبرانگیز و جدی نیز عرضه کرد و تلاش ورزید فضای فکری راکد سودان و پیرامون آن را به تحرک و پویایی وادارد.
به نظر من، در مقام تحلیل و ارزیابی اسلام سیاسی به همان اندازه که شناخت جریانهای اسلام سیاسیِ وابسته به سید قطب و مودودی ضروری است، آگاهی از کنه و کاینات جریان اسلامییی که حسن ترابی یکی از رهبران سرشناس آن بود حایز اهمیت و ارزش است.
ترابی چهرۀ سیاسی بحثبرانگیز و جنجالی بود و همین موجب شده که داوریها در خصوص او آلوده به محاسبات خرد و حقیر سیاسی باشد و بدین ترتیب تا حدود زیادی جنبههای دیگر شخصیت او در پردۀ ابهام باقی بماند و مغفول واقع شود.
حسن ترابی در درازای زندگی پراوج و فرودش همواره میل به تابوشکنی داشت و از این جهت، راههای ناپیمودۀ بسیاری را پیمود و چشماندازهای وسیعی را به روی آیندگان گشود. ترابی آدمی صریحاللهجه و به قدر کفایت از شهامت اخلاقی برخوردار بود و به آسانی میتوانست عقاید و نظراتش را برملا کند و اذهان سنتزده را آشفته کند. از همین جهت، بارها از سوی افراد و نهادهای محافظهکار مورد هجوم قرار گرفت و آماج تکفیر و طعن و لعن واقع شد، اما او شیردلتر از آن بود که این حملهها وادار به سکوت و انفعالش کند.
او که از جمود و تحجر فکری در کشورهای اسلامی پیوسته در رنج بود، در راستای ایجاد تحرک و پویایی فکری در جوامع اسلامی، حرفهایی را زد و دیدگاههایی را نوشت که اگر از یکسو به غنامندی اندیشۀ اسلامی معاصر یاری رساند، ولی از جهت دیگر سوتفاهمها را تحریک کرد و به انتقادها و پرخاشگریهای متعصبانه در برابر او دامن زد.
او پس از مرگش نیز همانند دوران حیاتش دوستداران و دشمنان پرشماری دارد. دوستدارانش او را بهعنوان شخصیتی میشناسند که پیشقراول نواندیشی در اندیشه و فقه اسلامی بود، حال آن که دشمنان و مخالفانش وی را متهم به مخالفت با متون دینی و نادیده گرفتن اجماع علما و بدعتگذاری در دین میکنند.
نقد میراث فکری مسلمانان
حسن ترابی با آنکه تحصیلیافتۀ کشورهای انگلستان و فرانسه بود و دکتورایش را از دانشگاه سوربن پاریس گرفته بود، آثار مکتوب و غیرمکتوب او نمایانکنندۀ این واقعیت است که او آگاهی ژرفی نسبت به سنت فکری مسلمانان داشت و با کتابهای تُراث انس و الفتی دیرینه یافته بود. با این همه، او یکی از متفکران برجسته در جهان اسلام است که نسبت به میراث دینی مسلمانان نگاهی انتقادی داشت و از هر فرصتی بهره میبرد تا از این میراث تقدسزدایی کند و از سنگینی سایۀ آن بر مسلمانان بکاهد.
به اعتقاد ترابی، معرفتهای دینی مسلمانان در طول تاریخ متأثر از محیطهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مختلف بوده و از اینرو، امری برساخته است که برای پاسخگویی به نیازهای هردوره ارایه شده و ممکن است به درد زمانههای بعدی نخورد. روی این حساب، نمیتوان آن را ملاک و مبنایی برای همۀ اعصار و قرون قرار داد.
ترابی مسلمانان را به بازاندیشی در همۀ جنبههای دین فرامیخواند و علوم دینی بازمانده از گذشتگان از قبیل تفسیر و حدیث و فقه و اصول فقه و کلام را قابل نقد همهجانبه و اساسی میداند و از دانشمندان مسلمان میخواهد در خصوص تمامی هنجارها و قواعدی که از پیشینیان به ما رسیده دوباره بیندیشند و اگر ضرورت بود بر همۀ آنها خط بطلان بکشند. او خود به شکل عملی در زمینههای مختلف به نقد مشهورات پرداخت و جسارتمندانه میراث گذشتگان را حلاجی و نقادی کرد.
ترابی اندیشمند متعارف نبود که بخواهد با طرح دیدگاههایش ضمن اعتراف به واقعیتهای موجود اصلاح و بهبودی در آنها پدید آورد؛ بل با ارایۀ دیدی همهجانبه در پی آن بود که واقعیتهای متصلب و خشن را ویران کند و آن را به صورتی دیگر و به میل خودش بازسازی کند.
نقد احادیث
از جنجالیترین دیدگاههای ترابی آن بخش از نظرات اوست که مربوط به حدیث و علوم وابسته به آن میشود. او بر این اعتقاد است که «خبر واحد» حجت شرعی نیست. او محدثان را نیز مورد نقد قرار میدهد که در قواعدی که برای «جرح و تعدیل راویان حدیث» وضع کردهاند، دچار اشتباه شدهاند و از برای نمونه، این ادعای محدثان را که همۀ صحابه از عدالت برخوردارند و از این جهت روایتشان یکسره پذیرفتنی است، ادعایی نادرست و بیمبنا تلقی میکند و از آن بالاتر، از صاحبنظران میخواهد که در تعریف «صحابه» تجدید نظر روا دارند و به همان تعریف گذشتگان بسنده نکنند.
ترابی در نقد روایتهای موجود در بخاری و مسلم گاهی راه افراط میپیماید و با بیپروایی با این روایتها برخورد میکند. این کار در جامعههایی که مردمان آن، «صحیح بخاری» را کتابی مقدس و در عرض قرآن مجید قرار میدهند نشاندهندۀ کمال شجاعت یک اندیشمند است.
زنان در گفتمان ترابی
ترابی از معدود اسلامگرایانی است که میتوان گفت، دیدگاههایی به نوعی «غربگرایانه» در مورد جایگاه و حقوق زنان در جامعه دارد. او سالهای متمادی کوشید زنان را از اسارت بندهایی که فقه سنتی آنها را به آن گرفتار کرده بود برهاند. او طرفدار مساوات مطلق زن و مرد است. از نظر او، در خطابهای قرآنی هیچ تفاوتی میان زن و مرد دیده نمیشود و هر دو جنس با خطاب «ناس» مخاطب قرار گرفتهاند.
در این راستا، حسن ترابی ارزش شهادت مرد و زن را یکی میشمارد و حتا در جایی متذکر شده که ممکن است، شهادت یک زنِ دانشمند و باسواد بالاتر از شهادت چهار مرد جاهل و بیسواد در مسایل قضایی به حساب آید.
پیشنمازی زنان را در نماز جماعت بیاشکال میپنداشت و برای تأیید دیدگاه خود به روایتهایی استناد میکرد.
برخلاف تصور دیگر فقیهان، او به این باور بود که زنان مسلمان میتوانند با نامسلمانان (به جز مشرکان غیرکتابی) ازدواج کنند، چون نظر به قاعدۀ فقهی معروف، «اصل در اشیاء اباحت است، مگر اینکه دلیلی برای حرام بودن وارد شود.» به گمان ترابی، در مورد ازدواج زن مسلمان با مرد نامسلمان هیچ دستور صریح و صحیح دینی دال بر ممنوعیت این کار وجود ندارد.
به نظر او، زن میتواند و حق دارد بالاترین مناصب عمومی را برعهده بگیرد و با مردان در این زمینه هماوردی کند.
مجازات مرتد
ترابی در درازای زندگی پرفراز و فرودش همواره بر آزادی بیان و عقیده پای میفشرد و آن را پادزهری برای جمود و رکود حاکم بر برخی از جوامع اسلامی میدانست. به همین جهت، با کسانی که طرفدار اجرای مجازات اعدام به جرم ارتداد بودند، سخت مخالفت میورزید و این کار را دشمنی آشکار با اصول و ارزشهای قرآنی تلقی میکرد.
او به این باور بود که هرکس حق دارد هر عقیده را که میپسندد انتخاب کند و هیچگونه مجازات دنیوی و قانونی در برابر ارتداد در اسلام وجود ندارد. سخن او در این زمینه بسیار شفاف و روشن و قابل فهم بود، اما مخالفان، او را متهم کردند که ارتداد را حلال و جایز میشمارد و حتا مجازاتی اخروی برای آن قایل نیست و بر این مبنا غوغاهایی عنیف ضد او به راه انداختند.
ترابی، مسایل کلامی و روایتهای آخرالزمانی
دکتور حسن ترابی در پارهیی از مسایل اعتقادی و کلامی نیز باورهایی را ترویج میکرد که جریان مسلط را به چالش میکشید و با ذهنیت عامه سازگاری نداشت. برای مثال، ترابی با استناد به ظواهر برخی از آیههای قرآنی با بازگشت دوبارۀ حضرت عیسای مسیح مخالفت میورزید و روایتهای نقلشده در این زمینه را که حتا در کتابهای معتبر حدیث راه یافته مردود و برگرفته از سنت مسیحی میشمرد. همچنان در خصوص ظهور دجال، ترابی به این تصور بود که روایتهایی که در این باره وارد شده، دچار اضطراب و تناقض است و غرابت دارد. از اینرو باید با بدبینی و انکار نسبت به آنها برخورد صورت گیرد.
ترابی راجع به عصمت پیامبران نیز دیدگاهی دگرگونه دارد. او به این باور است که پیامبران الهی در «تبلیغ رسالت» دارای عصمت استند؛ چراکه اگر چنین نباشد موجب نقض غرض میشود و مأموریت آنها ناتمام میماند، اما در رفتارهای فراتر از «تبلیغ رسالت» ممکن است، دچار لغزش و گناه شوند. ظاهر پارهیی از آیههای قرآنی این ادعای دکتور ترابی را مورد تأیید قرار میدهد.
رعایت نکردن حال عوام
حسن ترابی به حکم اشتغالش به سیاست از جمله اندیشمندان برج عاجنشین نبود و در متن اجتماع میزیست و با قشرهای مختلف جامعه سر و کار داشت. با اینهمه، وی ابایی نداشت از اینکه حرفهایی که میزند یا مطالبی که مینویسد، موجب تحریک عوام شود و بهانه به دست غوغاسالاران دهد.
برخی از صاحبنظران، مثل محمدبن المختار شنقیطی، این انتقاد را نسبت به ترابی مطرح میکنند که او مصلحتاندیشی نمیکرد و همزمان با چند جبهه میجنگید. او نیز حاصل تأملات و مطالعات خود را بیپروا به خورد مردم میداد بدون اینکه برای این نظرات پشتوانهیی از سنت ارایه کند و بدین گونه تا حدودی جلوی واکنشهای خشمآلود را بگیرد و تنش و تشنج را کاهش دهد.
شنقیطی به این باور است که اگر ترابی میکوشید برای عقاید و دیدگاههایش ریشهیی در میراث فکری و فقهی مسلمانان سراغ کند از یک طرف باعث میشد سخنانش برای عموم قابل هضم و پذیرش باشد و از جهت دیگر وی را در معرض اتهامها و هجومهای سنگین گوناگون قرار نمیداد.
از جمله ایرادهای دیگری که بر ترابی وارد کردهاند؛ این است که او در نوشتههایش (خلاف سخنان شفاهیاش که مناسب حال عوام بود)، رعایت حال عوام را نمیکرد و از اصطلاحات و مفاهیم دشوارفهم و فلسفی در نگارش بهره میبرد و این موجب میشد سخنانش به آسانی درک نشود و سوءتفاهم خلق کند و برداشتهای متفاوتی از آنها به دست داده شود و زمینه را برای مخالفان فکری وی فراهم کند تا دست به تبلیغات بزنند و وی را زیر فشار قرار دهند.
مظلومیت اندیشۀ ترابی
دکتور حسن ترابی، ۱۷سال از زندگی ۸۵سالهاش را در رژیمهای گوناگون در زندان سپری کرد و بیشتر عمرش را وقف فعالیتها و کشمکشهای سیاسی کرد و در این راه فراز و فرودهای زیادی را دید. با اینهمه، تا آخرین لحظه از زندگیاش از تلاش و تقلا باز نایستاد و در کنار سیاست به کارهای فرهنگی نیز اهمیتی خاص قایل شد.
اینک ما با میراث فکری درخور توجهی مواجهیم که لازم است، مورد بررسی و سنجش موشکافانه قرار گیرد. بدشانسی دکتور ترابی در این است که جنبۀ سیاسی شخصیتش ابعاد دیگر شخصیتیاش را در سایه انداخته و از همین جهت اندیشههایش آنطور که لازم است مورد توجه قرار نگرفته است. با این حال، مردهریگ فکری او بسیار غنیتر و مایهورتر از بسیاری از همگنانش است و ارزش کنکاش و بررسی جدیتر و جامعتر را دارد.