آزادیهای فردی در چالش افراطیگرایی
برشنا عزتیار
مردم افغانستان در دوراهی میان بد و بدتراند. باور برخی بر این است که با آمدن دوبارۀ طالبان و شریک ساختن قدرت بین حکومت و طالبان، دولت و مردم در بدل این صلح (ناصلح گونه) دستاوردهای بزرگی را از دست خواهند داد.
وجود چهل سال جنگ، اندوه، مردمکُشی و مظلومکُشی از سوی دیگر با بلند رفتن سطح دانش، ترویج فرهنگ سیاسی مشترک، عکسالعملها و ایستادگی مردم در برابر تصمیمهای ناعاقلانه، خودکامه و خودسر که همه بیانگر بهتر شدن وضع دولتاند. اکنون تاحد زیادی دوباره امید برای بهبودی افغانستان به دل مردم جا گرفته است.
اما این روزها با به میان آمدن گفتگوهای صلح میان گروه طالبان و حکومت اسلامی افغانستان که دغدغۀ فکری هر شهروند افغانستان است. نگرانیهای به میان آمده که نیاز به تحلیل و تجزیه، تبادل افکار و گفتگو در این راستاست.
آیا با ورود طالبان هنوز هم میشود به آزادیهای فردی در کشور امیدوار بود؟
طالبان بارها در بیانیهها و گفتگوهای خود بر آزادیهاى فردى براى شهروندان در قالب دین تاکید کردهاند، اما به اینکه برداشت آنها از دین چگونه است، هرگز نپرداختهاند.
بنابراین، مساله به نگرانیها میان مردم جامعه بهخصوص زنان افغان که همواره قربانى و جنس دوم در اجتماع بودند، مىافزاید.
با این حال، دیدگاه دین در مورد آزادى فردى که یکى از اصول تفکرات مکتب فلسفى لیبرالیستى است، ظاهرا در تقابل است.
آزادى فردى از منظر اسلام به گونهیی است که گویا اسلام به آزادی تاکید دارد، ولی این آزادی را به حدی قابل پذیرش میداند که به قواعد دینی، قوانین اجتماعی و به فرد دیگر صدمه وارد نگردد. حال آنکه آزادی در معناى واقعى به دور از قید و شرط زیستن و به دور از محدودیت در قانون و چوکات است. چنانچه خداوند الرحمان در گوشهیی از کلام الهی (قرآن) بیان میدارد که:
«وَ ما کانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَه إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»: هیچ مرد و زن مؤمنى حق ندارند، هنگامى که خداى متعال و فرستادهاش به کارى فرمان (قطعى) دادند، اختیار کار خویش داشته باشند و هرکس نافرمانى خداى متعال و فرستادهاش را کند، گمراه شده است، گمراهى آشکار.
در غرب و ممالک اروپایی که ظاهرا پیشتازان متفکران آزادی و آزادیهای فردی محسوب میشوند، برداشتی که از آزادی فردی دارند ریشه و منشأ آزادی را تمایلات و خواستههای انسان میدانند.
اومانیستها، گروهی که محور تفکرشان آزادیست، معتقدند که انسانها آزاد به دنیا آمدند و باید از هر قید و بندی، جز آنچه خود برای خود تعیین میکنند، آزاد باشند و به همین اساس ارزشهای الهی و الزام آن را مردود و ناپذیرفتنی میدانند.
در کتاب سیزده و چهارده در پاسخ به سوالی از محمدرضا باقرزاده که در رابطه به حد آزادی در اسلام و تقابل دیدگاه در مورد آزادی چنین آمده که «در مکاتب غربی و به تبع آن در اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، ارزش آزادی ذاتی بوده و بهخاطر خودش مطلوب است. در حالی که در اسلام، آزادی ارزش ذاتی ندارد و ارزش آن به هدف و مقصد آن است. اگر آزادی در مسیر سعادت انسان و باعث تعالی فرهنگی و آموزش و پرورش جامعه باشد، امری کاملاً ارزشمند و در غیر آن، بیارزش و احیاناً ضد ارزش خواهد بود.»
نهایتاً با آمدن طالبان آزادیهاى فردى فرومایهتر خواهد شد؛ چون مذهب، آزادی انسان را محدود میکند و ظاهراً باور بر این است که دین و آزادی مخالف همدیگرند.
هیچگونه تغییرى در افکار طالبان دیده نمیشود. همانگونه که در گذشتهها براى فرد و آزادیهاى فرد توجه قایل نبودند. حتا احتمال میرود که افکار طالبانیزم افراطیتر گردیده باشد.
ما بهعنوان شهروندان زحمتکشیده و قربانیداده در راه صلح وظیفه داریم تا آزادیهای فردی خود را دانسته به همدیگر بیاموزیم و از آن دفاع کنیم.