سنگر خالی دموکراسی
نبی ساقی
تامین و تحقق دموکراسی در یک کشور، زمینههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مناسب و مساعدی میطلبد و بدون فراهم بودن این زمینهها، تحقق دموکراسی اگر امر ناممکنی نباشد، کار دشواری است.
تحقق دموکراسی به یک جامعۀ نسبتا باسواد، طبقۀ متوسط تاثیرگذار، بافت اجتماعی شهری، جامعۀ مدنی و رسانههای قدرتمند، توسعۀ اقتصادی قناعتبخش، تجارت و سرمایۀگذاری مطمین، تحمل و تلورانس فرهنگی و اجتماعی، نظام سیاسی مدیر و پاسخگو و مؤلفههای متعدد دیگر، نیازمند است.
وقتی دموکراسی در بیست سال قبل با مداخلۀ خارجی و با توجه به خستگی مردم از وضعیتِ موجود، به افغانستان آمد، در مرحلۀ اول وضعیت، رو به بهبود به نظر میرسید، اما هرقدر زمان بیشتر گذشت، نبود شرایط مساعد و اوضاع فرهنگی و اجتماعی کشور، چهرۀ خود را نمایان ساخت و دموکراسی را به چالش مواجه کرد.
امروزه در صحنۀ سیاسی و مدیریتی، دموکراسی در افغانستان از دو طرف مورد حمله و تهاجم است. یک طرف مخالفان مسلح دموکراسی هستند که به آزادی و انتخابات و حقوق دیگران، باوری ندارند و با توپ و تفنگ علیه دموکراسی سنگر گرفتهاند، از جانب دیگر، به اصطلاح هواخواهان دموکراسی در درون نظام، با فساد و اختلاس و رشوت و با تصمیمهای مبتنی بر قومیت و منفعت فردی، دموکراسی را از درون صدمه میزنند و نهادهای دموکراتیک را ویران میکنند.
علاوه براینها به لحاظ فکری و اندیشهیی و به لحاظ نظری نیز دموکراسی به شدت مورد تهاجم و حمله است. گروههای مخالف مسلح و به ویژه جریانهای مثل حزبالتحریر، جمعیت اصلاح و سایر دستههای خلافتطلب و امارتطلب، دموکراسی را به لحاظ نظری و تیوریک مورد حمله قرار میدهند و آن را مخالف و مغایر دین و مذهب و سنت و فرهنگ و تاریخ ما قلمداد میکنند. حکومتی که داد از دموکراسی و جمهوریت میزند نه تنها که نتوانسته دموکراسی را چنانکه هست به مردم معرفی کند، بل با رفتارهای غیردموکراتیک، بیشتر از دیگران، به دموکراسی لطمه و صدمه وارد کرده و جایگاه آن را در جامعه تضعیف کرده است.
دموکراسی در افغانستان فعلا بیپناه و بیدفاع است. دیگران در شبکههای اجتماعی و کتب و مجلات و سخنرانیها، پیوسته علیه دموکراسی تبلیغ و تخریب دارند، اما سنگر دموکراسیخواهی خالی است و کسی نیست که از نظام دموکراسی حمایت و دفاع کند.
مکاتب و دانشگاهها که از امیدهای مستحکم دموکراسی و مردمسالاری به حساب میآیند، در کشور اگر به جناح مخالف کاملا تسلیم نشده باشند، لااقل کاری برای تحقق و نهادینه کردن دموکراسی انجام نمیدهند و عملا تاثیر چندانی در وضعیت ندارند. رسانهها هرچند مدافع مناسب دموکراسی هستند، اما تمام مردم به رسانهها دسترسی ندارند و رسانه نمیتواند کار مکتب و دانشگاه و نهادهای مدنی و سایر زمینهها را به تنهایی به عهده بگیرد و در برابر مخالفان دموکراسی مبارزه کند.
دموکراسی به عنوان مهمترین دستآورد دانش سیاسی و عقل بشر در عرصۀ سیاست و مدیریت، این ظرفیت را دارد که کشمکش و نزاع قدرت را در یک کشور به مسیر مسالمتآمیز سوق بدهد و مردم با رای خود و با شیوههای مسالمتآمیز به قدرت و مدیریت دست پیدا کنند و برای رسیدن به اهداف سیاسی ناگزیر به جنگ مسلحانه نشوند. دموکراسی میتواند زمینهساز یک کشور با ثبات و توسعهیافته باشد و منازعات قومی و مذهبی و سیاسی را در کشور کاهش بدهد؛ اما این وضعیت خود به خودی تحقق نمییابد و به کار فرهنگی و سیاسی و مدیریتی و اقتصادی مساعد، ضرورت دارد.
امروزه سنگر دموکراسی و جبهۀ دموکراسی تقریبا خالی و بیدفاع است و جبهات مخالف به صورت روزافزنی با اندیشههای خشونتگرا و ناشکیبا تغذیه و تجهیز میشوند. این نشانهها، نشانههای امیدبخشی نیست. اگر سنگر دموکراسی همینگونه خالی باشد و برای دفاع از دموکراسیطلبی و مردمسالاری کاری نشود و هزینههای مؤثر و سازمانیافتهیی در نظر گرفته نشود، آیندۀ کشور خطرناک و نگرانکننده به نظر میآید.
ما بیست سال، در جبهۀ دموکراسی با فساد و اختلاس و مدیریت بد و قومگرایی، تیشه به ریشۀ خود زدیم و در حالی که در بالای شاخه قرار داشتیم، زیر پای خود را با تبر تضعیف کردیم. حالا هرچند فرصتهای بسیاری را هدر دادهایم، اما همچنان توانایی این را داریم که کار فرهنگی و اندیشهیی را برای تحقق مردمسالاری آغاز کنیم و به صورت مؤثر و دلسوزانهیی به پیش ببریم. وقتی بعد از بیست سال زیستن در نظام دموکراسی هنوز مردم دموکراسی را به معنای بیبندوباری در روابط زنان و مردان میشناسند و کوچکترین آگاهی و اطلاعی از کارکردهای مؤثر دموکراسی در عرصۀ عدالت و کاهش منازعات قدرت ندارند، ما بهعنوان مسوول حکومتی و مدافع دموکراسی، دیگر چه حرفی برای گفتن داریم؟
رها کردن وخالی گذاشتن سنگر دموکراسی، نه به منفعت مسوولان حکومتی است، نه به مصلحت مردم و نه کشور. این وضعیت باید تغییر کند. افغانستان برای رسیدن به صلح و ثبات و توسعه سیاسی و اقتصادی راهی جز دموکراسی ندارد. ما یا به دموکراسی واقعی برمیگردیم و از مردمسالاری و نهادسازی و توسعه حمایت میکنیم، یا همین جنگ و منازعه و کشمکش چهلساله را همچنان با کشتار و یرانی ادامه میدهیم و در مسیر نامعلومی پیش میرویم.