تعامل با پاکستان؛ قدم اول و آخر صلح در افغانستان است؟
رهبران حکومت بارها گفتهاند که کلید صلح افغانستان در راولپندی و اسلامآباد است. گرچند جنگ و خشونت در کشور ما تکبعدی نیست و تحلیلهای تکبعدی نوعی تقلیلگرایی مسأله است، اما به جرأت میتوان ادعا کرد که نقش پاکستان، پررنگترین و مهمترین نقش در جنگ و صلح افغانستان است.
چرا پاکستان مهم است؟
پاکستان از چهل سال بدینسو بر افغانستان نفوذ داشته است و این کشور را به خوبی میشناسد. پاکستان در زمان حکومت داوود خان همواره از مخالفان حکومت حمایت میکرد. داوود خان از آن جهت که سیاست پشتونستانخواهی داشت، دشمن پاکستان شناخته میشد. به همین جهت بود که پاکستان میزبان مخالفان داوود خان شد. پس از حملۀ اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحدۀ امریکا اقدام به حمایت تسلیحاتی، مالی و آموزشی از مجاهدین کرد. پاکستان به عنوان کانال ارتباطی امریکا و مجاهدین انتخاب شد. این فرصت استثنایی باعث شد تا هم قدرت پاکستان افزایش یابد و هم نفوذ آن در افغانستان گسترش پیدا کند.
بعد از سالهای جهاد، پاکستان همچنان نقشی فعال در جنگهای داخلی داشت و با حمایت از گلبدین حکمتیار، تلاش میکرد تا دولتی اسلامگرا و پشتون در افغانستان روی کار بیاید. گرچند حکمتیار نتوانست پاکستان را به آرزویش برساند، اما با ظهور طالبان در قندهار، به نظر میرسید که این گروه میتواند آلترناتیو خوبی برای حکمتیار و نزدیک کردن پاکستان به هدفش باشد. پاکستان در زمان سلطۀ طالبان نفوذ کاملی بر افغانستان و سیاست کشور ما داشت.
در طول سالهای حاکمیت طالبان، پاکستان به حمایت تمامعیار از این گروه پرداخت. در بعد اقتصادی همواره کمکهای خود را به جیب طالبان سرازیر میکرد، در بعد سیاسی هم اولین کشوری بود که طالبان را به رسمیت شناخت و تلاش میکرد تا دیگر کشورها هم طالبان را به رسمیت بشناسند. در بعد تسلیحاتی و نظامی هم همواره پاکستان از طالبان حمایت میکرد. چهبسا که افسران پاکستانی در میدانهای جنگ و مشورت به طالبان حضور داشتند و یا برای ترمیم سلاحهای ثقیله به طالبان کمک میکردند.
پنجسال حمایت پاکستان از طالبان و ارتباط مداوم میان پاکستان و این گروه، به نفوذ فوقالعادۀ این کشور افزود. به سادگی میتوان ادعا کرد که پاکستان با زیر و بم سیاست، رهبران و جغرافیای افغانستان آشناست.
به همین جهت است که پاکستان مهمترین طرف در روند صلح افغانستان است. پاکستان نقشی محوری در صلح و جنگ افغانستان دارد. تا زمانی که پاکستان به صلح در افغانستان متمایل نشود و از حمایت شورشیان دست نکشد، در افغانستان صلحی نخواهد آمد. تاریخ گواه این مدعاست. همانطور که در سال۲۰۰۱ و با حملات امریکا و ایتلاف جهانی، چنین به نظر میرسید که طالبان به زبالهدان تاریخ انداخته شدهاند، اما حمایت پاکستان از شورشیان طالب باعث شد که این گروه دوباره اقدام به شورشگری کند و حالا بعد از ۲۰سال، بخش عمدهیی از جغرافیای افغانستان را تحت سلطۀ خود در آورد.
اگر پاکستان از حمایت طالبان دست بردارد، مطمینا که این گروه در مقام ضعف قرار خواهد گرفت و خود بهتنهایی قدرت لازم برای مقابله با ارتش را نخواهد داشت. گرچند گروه طالبان منابع عایداتی زیادی همچون قاچاق، پولشویی، جمعآوری عشر و … از درون افغانستان دارند، اما مهمترین پشتوانۀ مالی آنها بیرون از افغانستان است. همینطور حمایت لوژستیکی و آموزشی پاکستان از طالبان نیز به قدرت آنان افزوده است. اگر حمایت این کشور قطع شود، طالبان به شدت ضربه خواهند دید. همانطور که گذشت، بعد از حملات یازدهم سپتامبر، پاکستان برای مدت کوتاهی از حمایت طالبان دست کشید، با آنکه در آن زمان طالبان قدرت را در کابل به دست داشتند، باز هم به دلیل از دست دادن حمایت پاکستان ضربۀ زیادی خوردند و نتوانستند در مقابل ایتلاف شمال که اینک از سوی امریکا حمایت میشدند، مقاومت کنند.
پاکستان به دنبال چیست؟
دو فاکتور در سیاست خارجی پاکستان نسبت به افغانستان نقش زیادی دارند. یکی مسالۀ مرزی دیورند و دیگری تقابل پاکستان با هند. خط دیورند مرزی است که در سال ۱۸۹۳ به عنوان خط مرزی میان افغانستان و هند بریتانوی تعیین شد. این مرز پس از استقلال پاکستان به جغرافیای این کشور تعلق گرفت. رهبران افغانستان همواره گفتهاند که این خط را به عنوان مرز رسمی قبول ندارند. اینکه چه عواملی باعث این موقف رهبران افغانستان میشود و اهمیت دیورند چیست، مسالۀ جدایی است، اما این کشمکش مرزی، باعث واکنش پاکستان شده و میشود.
به همین جهت پاکستان در طول تاریخ با دولتهای ملیگرا در افغانستان سر ستیز داشته است، که نمونۀ واضح آن تقابل پاکستان با داوودخان است.
فاکتور دوم هم هند است. پاکستان هند را دشمن خود میانگارد. در سیاست خارجی پاکستان، دشمنی با هند در محوریت قرار دارد. هویت پاکستان در تقابل با هند تعریف میشود. پاکستان نمیخواهد که دولت افغانستان نزدیک به هند شود، بل میخواهد دولت افغانستان یک متحد اسلامیستی و جهادی برای پاکستان باشد. پاکستان همواره خواسته و میخواهد که افغانستان عمق استراتژیک برای تقابل با هند باشد. این دو فاکتور، سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان را شکل میدهد.
چه باید کرد؟
اما سوال اصلی این است که چگونه میتوان پاکستان را به صلح در افغانستان متمایل ساخت؟ چگونه میتوان پاکستان را قانع/مجبور ساخت که دست از حمایت شورشیان بردارد؟ یافتن راه حل برای این معضل، میتواند به میزان قابل توجهی مشکل جنگ در افغانستان را حل کند. چند گزینه به عنوان راه حل مطرح میشود که البته استفاده همزمان از همهی آنها بهترین راه حل است.
دیپلوماسی دوجانبه
سادهترین راه حل، دیپلوماسی دوجانبه و تعامل با پاکستان است. رهبران افغانستان و دستگاه سیاست خارجی برای دو دهۀ گذشته از همین روش کار گرفتهاند. سفرهای حامد کرزی و اشرف غنی به پاکستان و همینطور سفر اخیر عبدالله عبدالله در همین راستا بود. اما این روش تاکنون نتیجهبخش نبوده است. در تعامل دوجانبه افغانستان ابزارهای لازم برای وارد کردن فشار بر پاکستان را ندارد. افغانستان نه نیروی نظامی قوی دارد و نه هم اقتصادی قوی دارد، تا با این دو گزینه پاکستان را تحت فشار قرار بدهد. به همین جهت میتوان گفت این راه حل به تنهایی تا کنون نتیجه بخش نبوده و نخواهد بود.
دیپلوماسی چندجانبه
راه حل دیگر استفاده از دیپلوماسی چندجانبه است. اینکه افغانستان با امریکا وارد تعامل شود و تلاش کند تا امریکا، پاکستان را تحت فشار قرار بدهد. امریکا متحد پاکستان است و در طول سالیان جنگ سرد، پاکستان در جبهۀ امریکا قرار داشت. امریکا میتواند پاکستان را مجبور بسازد که از حمایت شورشیان دست بردارد. همانطور که در مقطعی کوتاه و پس از حملات یازدهم سپتامبر چنین کرد.
افغانستان باید تلاش کند تا امریکا وارد بازی شود. البته این تلاشها هم در سالهای پس از ۲۰۰۵ از سوی حامد کرزی و همینطور اشرف غنی صورت گرفته است.
داکتر رنگین دادفر اسپنتا در کتاب «سیاست افغانستان، روایتی از درون» به موارد زیادی اشاره میکند که رهبران وقت افغانستان به امریکا فهماندهاند که حامی شورشیان پاکستان است. اما امریکا به جهت نقشی که برای پاکستان قایل است، درخواست افغانستان را بر پاکستان ترجیح نداده است.
همانگونه که جو بایدن، در زمان اوباما معاون نخست رییسجمهور بود، خطاب به حامد کرزی گفته بود که پاکستان پنجاه برابر افغانستان برای امریکا مهم است. لذا دیپلوماسی چندجانبه هم به تنهایی تا کنون موفق نبوده است. اگر قرار باشد امریکا میان پاکستان و افغانستان یک گزینه را انتخاب کند، بدون شک که آن گزینه پاکستان خواهد بود. همینطور اگر قرار باشد امریکا جنگ افغانستان را رها کند، بهترین گزینه برای این کشور، سپردن افغانستان به پاکستان است، همان قسم که در سالهای تجاوز شوروی چنین کرده بود.
نزدیکی با پاکستان
تنها راه حل، نزدیکی با پاکستان است. مراد از نزدیکی به این معنی نیست که افغانستان استقلال خود را فدای پاکستان کند، و همین طور مراد این نیست که افغانستان به یک کشور اسلامیستی و جهادیستی که طبع میل آی.اس.آی پاکستان است تبدیل شود؛ بل مراد این است که افغانستان، در دو فاکتوری که پیشتر آمد و برای پاکستان اهمیت دارد، به سوی پاکستان نزدیک شود.
اولین مساله همان خط دیورند است. این خط توسط رهبر وقت افغانستان، عبدالرحمن خان امضا شده است. در زمان حامد کرزی و غنی هم به عنوان مرز پاکستان با آن رفتار شده و پاکستان در طول دو دهۀ گذشته، پاسپورت ورود به آن سوی مرز را ویزا کرده است.
پس بهتر است که رهبران افغانستان از ادعایی که بر اساس قواعد بینالمللی باطل است، دست بردارند و این مرز را بهعنوان مرز رسمی قبول کنند.
همینطور در مورد نزدیکی با هند هم افغانستان باید منافع خودش را بسنجد. درست است که هند برای ساخت زیربناهای افغانستان میلیاردها دالر کمک کرده، اما هر قدم نزدیکی به هند، نتیجهاش تحریک بیشتر پاکستان برای حمایت از شورشیان و ضربه زدن به امنیت افغانستان است.
پاکستان از هرنوع رفتاری که نزدیکی به هند انگاشته شود، ناراضی است و در مقابل آن اقدام به حمایت از شورشیان میکند. پرویز مشرف در مصاحبهیی که در سال۲۰۱۵ با بیبیسی داشت، نزدیکی افغانستان به هند را مهمترین دلیل حمایت پاکستان از شورشیان دانست. آقای مشرف همین که افسران اطلاعاتی افغانستان برای تعلیمات مسلکی به هند فرستاده میشدند را ناراحتکننده میدانست و تحریککننده. به همین جهت مشرف در آن مصاحبه ادعا میکرد که پاکستان به جهت نزدیکی افغانستان با هند و هراس از امنیت ملی خود به حمایت شورشیان اقدام کرده است.
افغانستان چارهیی جز تعامل با پاکستان ندارد. ابزار دیپلوماسی دوجانبه و چندجانبه تا کنون نتیجهبخش نبوده است. تنها راه حل برای کشوری چون افغانستان، این است که با همسایۀ جنوبی خود وارد تعامل و سازش بشود.
محمدهادی ابراهیمی