خطر بیخ گوش گنجینۀ باختر
*محمد مرادی
این تیتر فقط یک هشدار است و هنوز ملاهبتالله رهبر و امیرالمؤمنین طالبان رسماً فرمان محو و نابودی اشیای ذیروح مثل عکسها و مجسمهها را صادر نکرده، اما هر لحظه ممکن است که این خبر را از طریق رسانهها بخوانیم و یا بشنویم.
سهسال پیش کمتر کسی باور میکرد که طالبان دوباره به اصل خویش برگردند و موضوعات بدیهی چون تحصیل دختران را ممنوع کنند اما این اتفاق رخ داد. البته باور به تغییر طالبان که در زمان مذاکرات آمریکا و طالبان مطرح شد، سادهلوحانهترین دیدگاه و تحلیل سیاسی بود که بعداً بیاساس بودن آن ثابت شد.
البته من به این باور هستم که طالبان هنوز بهصورت کامل ماهیت خود را آشکار نکردهاند و منتظرِ به رسمیت شناختهشدن هستند. وقتی طالبان به رسمیت شناخته شدند، پس از آن است که چهره خود را کاملاً عریان خواهند کرد.
با توجه به تجربه و شناخت از طالبان، بعید نیست که رهبر این گروه دیر یا زود فرمان محو اشیای ذیروح را صادر کند اما خبر آن به تندی تیتر یادداشت حاضر نیست؛ بل به صورت نرمتری از طریق منابع طالبان منتشر خواهد شد؛ مثلا با این عبارت که طبق پیشنهاد وزارت امر به معروف و مشورت شورای علمای طالبان و تصمیم ملاهبتالله، اشیای ذیروح نباید در معرض دید قرار داشته باشند.
این خبر میتواند دستور غیرمستقیم برای شکستن و محو تصاویر و تندیسها و یا مقدمهای برای نابودی آثار باستانی و یا هر نوع تصویر دیگری در افغانستان باشد. مگر طالبان در دوره اول حاکمیت خود به دستور ملامحمدعمر این کار را نکردند؟ در آن زمان بیش از ۱۰هزار قطعه اشیای عتیقه توسط طالبان نابود شد که تندیسهای بودا در بامیان از مشهورترین آنها بود.
ملاهبتالله اگر تندروتر از ملاعمر نباشد، بهطور قطع از او کندروتر نیست. البته اکنون نیز روند محو و تخریب تندیسها و نمادهای حیوانات توسط فرماندهان ردهپایین طالبان در چندین شهر افغانستان آغاز شده است که زمینهسازی برای صدور دستور و فرمان رهبر طالبان برای محو و نابودی تصاویر و تندیسها به صورت رسمی است.
در این میان، نابودی احتمالی بزرگترین گنج جهان که به «گنجینه باختر» شهرت دارد، بیش از همه نگرانکننده است. نگارنده از همان ابتدا که گنجینه باختر از افغانستان به فرانسه منتقل شد، معتقد بود که این گنجینه نباید به افغانستان برگردد؛ زیرا حفاظت و نگهداری از آن در افغانستان دشوار است. اما متأسفانه این ماندگارترین میراث تمدنی بشر در واپسین ماههای منتهی به سقوط دولت افغانستان، به کابل منتقل و در پنجم حمل سال۱۳۹۹خورشیدی به موزیم ملی تحویل داده شد.
اینکه ماجرای گنجینه باختر چیست، به یکی از یادداشتهایم در زیر که پنجسال پیش نوشته شده است، مراجعه شود:
از تمدن طلایی باختر چه میدانیم؟
در مطلب «یونانیان و افغانستان»، با هم مرور کردیم که سکندر مقدونی تا سرزمین باختر و باکتریا که همان بلخ امروز در شمال افغانستان باشد، پیش رفت. پس از درگذشت سکندر، تمدنی در باختر شکل گرفت که تلفیقی از تمدن منطقهای و یونانی بود اما هنر و فرهنگ بومی بر هنر و فرهنگ یونانی غلبه داشت. در حقیقت تمدن آریایی، تمدن اروپایی را در خود جذب و هضم کرد که پس از گذر دو هزار سال اکنون اهمیت و عظمت آن در جهان آشکار و هویدا شده است.
گنجینه باختر که آن را باید تمدن طلایی نامید، حاصل دو تمدن اروپایی و آسیایی است که از اسرار دوهزار ساله پرده برداشت. کشف و نگهداری گنجینه باختر نیز برای خود داستانی دارد که میشود از آن فیلمنامه درست کرد. در کتابهای علمی- تخیلی و فیلمهای ماجراجویانه، درباره گنجها و جستجو برای پیدا کردن آن، زیاد خوانده، دیده و شنیدهایم، اما کشف گنجینه باختر، نه یک تخیل و نه یک فیلم بود؛ بل واقعیتی بود که جهان را در حیرت فرو برد.
این داستان به زمانی در سال ۱۹۷۷میلادی برمیگردد که «ویکتورسریانیدی» سرپرست گروه باستانشناسان روسی کاوشهای خود را در منطقه باستانی «طلا تپه» در نزدیکی شهر «شبرغان» مرکز ولایت جوزجان در شمال افغانستان شروع کرد. داستان آن طولانی است اما نتیجه کار آنان، کشف ۲۱هزار و ۶۱۸قطعه طلا شامل سکه، دستبند، تاج، گردنبند، کمربند، شمشیر، خنجر، جام، الهه، مجسمه و دیگر زیورآلات و ابزارآلات طلایی بود.
این آرایهها و قطعات طلا از عصر طلایی کوشانیان و اشکانیان یا بهعبارتدیگر تمدن یونانی- باختری است که از پنج مقبره شهزادگان زن و یک مقبره شهزاده مرد به دست آمد. یک گور دیگر نیز پس از خرابی اوضاع در افغانستان، به تاراج رفت. با وجود تشابهات و دریافت تأثیرات متقابل مدنیتهای هخامنشی، یونانی، بینالنهرین، هند و چین بر تمدن آریانای کبیر، میتوان شاهد خصوصیات محلی و مختص به ابتکارات بومی در معماری، صنایع دستی و همچنان اشیای مورد استفاده روزمره بود که نظیر آن در هیچیک از مدنیتهای نام گرفتهشده مشاهده نشده است.
به هر حال، چند ماهی از کشف گنجینه باختر نگذشته بود و کاوشها هنوز ادامه داشت که با کودتای ۷ثور سال۱۳۵۷خورشیدی، جنگ در افغانستان شروع شد. این تغییر و تحول باعث گردید که ادامه کاوشهای باستانشناسی در طلا تپه متوقف شود و موضوع کشف بزرگترین گنجینه جهان که اکنون به کابل منتقل شده بود نیز مکتوم بماند. در سال ۱۳۶۸خورشید به ابتکار دولت وقت افغانستان و بر اثر سعی و تلاش داکتر نجیبالله، این گنجینه به خاطر ملاحظات امنیتی به خزانه بانک مرکزی در ارگ ریاستجمهوری انتقال یافت و برای حفاظت از آن، از پیشرفتهترین فناوری و تکنولوژی جهان استفاده شد. کاری که داکتر نجیبالله برای حفاظت گنجینه باختر انجام داد، به طلسمی شبیه بود که هفت کلید داشت و پس از سقوط دولت او، هیچیک از احزاب درگیر در کابل و متعاقب آن طالبان نتوانستند این طلسم را باز کنند و یا بشکنند. در روزهایی که کابل در آتش خشم گروههای درگیر میسوخت، گنجینه باختر به خواب عمیقی فرورفته بود که هرازگاهی انفجار بمب و راکت، آرامش این گنج را به هم میزد اما آسیبی به آن نمیرساند. وقتی طالبان بر کابل و ارگ ریاستجمهوری مسلط شدند، بارها به پشت درهای بسته و فولادین محل اخفای گنجینه باختر حضور یافتند و حتی انفجاراتی برای شکستن دروازه آهنین آن انجام دادند اما موفق به کشف آن نشدند.
سرانجام حاکمیت طالبان هم سقوط کرد و ورق در افغانستان به نفع این گنجینه برگشت. در سال۱۳۸۲خورشیدی راز این گنجینهها هنگام دیدار حامد کرزی؛ رییسجمهور وقت افغانستان از خزائن ارگ ریاستجمهور آشکار شد، رازی که توانسته بود بخشی از تاریخ مستند این سرزمین را نجات دهد و به عنوان نمادی از تمدن و فرهنگ کهن به جهانیان نشان داده شود. پس از آنکه از اشیای موجود در گنجینه باختر صورتبرداری انجام شد، بخشی از آن، در یک مأموریت سرّی که به خاطر جلوگیری از دستبرد رهزنان، محرمانه صورت گرفت، به فرانسه منتقل گردید.
ماجرای انتقال این اشیا نیز از این قرار بود که در سال۲۰۰۵میلادی رییسجمهور وقت فرانسه از دولت افغانستان خواست تا آثار تاریخی این کشور برای آشنایی بیشتر مردم جهان از تاریخ و فرهنگ افغانستان، به فرانسه منتقل شود. حامد کرزی، با این درخواست موافقت کرد و همانطور که ذکر شد، محمولهای از آثار تاریخی افغانستان در یک مأموریت بسیار حساس به فرانسه منتقل گردید. این آثار در سال۲۰۰۶میلادی برای بار اول پس از امضای پروتوكول میان مسوولان فرهنگی افغانستان و فرانسه، در موزیم/موزه «گی.می» فرانسه به نمایش گذاشته شد و مورد استقبال بازدیدکنندگان قرار گرفت.
این گنجینه تاکنون، در كشورهای ایتالیا، هالند، آمریكا، كانادا، آلمان، انگلیس، استرالیا، جاپان و سویدن بر اساس توافقنامههای جداگانه با دولت افغانستان، به نمایش گذاشته شده است. در حال حاضر(پنجسال پیش)، گنجینه باختر همچنان کشور به کشور و شهر به شهر میگردد تا رازهای ۲۰۰۰هزار ساله خود را به جهانیان بازگوید.
حاصل درآمد از برپایی نمایشگاههایی موقت گنجینه باختر و دیگر آثار تاریخی افغانستان، به خزانه دولت افغانستان سرازیر میشود که تاکنون میلیونها دالر از این بابت به دست آمده است. به امید روزی که افغانستان بتواند خود از این میراث جهانی محافظت و نگهداری کند اما در حال حاضر به صلاح نیست که گنجینه باختر در افغانستان نگهداری شود؛ زیرا از یکطرف دولت برای حفاظت آن ناتوان است و حوادث سیاسی و امنیتی هم غیرقابل پیشبینی است و از طرف دیگر، برای نابودی آن، پنج رهزن اسلحه بهدست کافی است تا آخرین میخ را بر تابوت تمدن طلایی بکوبد. از این رو نباید این گنجینه به افغانستان برگردد و تا بهتر شدن اوضاع مثلا در فرانسه نگهداری شود.
درباره پروفیسور سریانیدی؛ کاشف گنجینه باختر نیز باید عرض کنم که او پس از ۹۱سال عمر به تاریخ ۲۳دسامبر ۲۰۱۳ درست ۳۵سال پس از کشف آثار طلا تپه که بدون شک مهمترین دستاورد زندگی علمی او محسوب میگردد و اهمیت منحصربهفردی برای تاریخ افغانستان دارد، چشم از جهان فرو بست.
یادداشت: *محمد مرادی؛ نویسندۀ اهل قندهار افغانستان است و این مقاله و عکسها از صفحه فیسبوک وی گرفته شده.