تحلیل

سکولاریسم؛ نظام هدایتی یا رضایتی؟

مقاله‌یی زیر عنوان «سکولاریسم؛ حقیقت‌گرایی یا منفعت‌طلبی؟» به قلم حفیظ منصور در روزنامه راه مدنیت به نشر رسید که واکنش‌های زیادی را برانگیخت. لازم دیدم در این رابطه، موضوع را از زاویه دیگری مطرح کنم تا شاید نقش اندکی در باز شدن قضیه داشته باشد.

نظام‌های هدایتی و رضایتی

از نظر تیوری، بشر همواره درگیر مبحث نظام‌های حاکم در جامعه انسانی بوده‌اند که نظام‌های سیاسی هدایتی و رضایتی بخش مهم و عمدۀ این بحث را تشکیل می‌دهد .

نظام سیاسی هدایتی چیست و تفاوت آن با نظام رضایتی در چه چیزهای نهفته است؟

انسان‌ها از دیرزمانی به ضرورت برخورداری جوامع بشری از  یک نظام سیاسی باور داشته‌اند که بتواند نظم اجتماعی، امنیت عمومی، دفاع از کتله‌های انسانی، آسایش و رفاه همگانی را تامین کند. برآورده شدن این امیال و عینیت بخشیدن به این خواست‌ها، بدون قوانین از سویی و مجریان آن از سوی دیگر امکان‌پذیر نیست. نحوه و چگونگی وضع قوانین و روش‌های اجرای آن به مباحث زیاد و از آن جمله مبحث نظام‌های سیاسی به‌ویژه دو نظام هدایتی و رضایتی انجامیده است .

نظام‌های هدایتی چیست و شاخصه‌های آن کدام‌اند؟

برای نظام‌های هدایتی ویژگی‌های فراوان برشمرده‌اند که در این‌جا به چند نکته بنیادین آن اشاره می‌شود:

خاستگاه: در دید گاه طرف‌داران نظام‌های هدایتی، خاستگاه و منشا این نظام ریشه در ماوراءالطبیعه دارد و در حیطۀ قدرت و خواست یک نیروی فوق بشری است. در این دیدگاه، نظام سیاسی کشور وظیفه‌یی به دوش گرفته که از عالم بالا به آن سپرده شده و غایت آن رسانیدن جامعه «به زور و یا رضا» به سعادت و خوش‌بختی است که از قبل برای آن‌ها تعریف شده‌اند. در این دیدگاه نظام سیاسی موجودیت و مشروعیت خود را مدیون مردم نیست. انسان در منظومه شمسی افکار طرفداران نظام هدایتی، نابالغ هستند که قادر به درک مصالح واقعی خویش نیستند. بنابراین هر مکانیزم که راه را برای دخالت انسان‌ها در به‌وجود آوردن نظام سیاسی  باز کند، بدعت محسوب شده و انتخابات به عنوان مکانیزم مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود، انکار می‌شود.

حق‌انگاری: در نظام هدایتی، حکومت در صفی نشسته است که وصف «حق مطلق» دارد. وقتی نظام سیاسی و یا فردی خود را دارای چنین خصوصیت و ویژگی بداند، دیگران باطل مطلق هستند که کمترین بهره‌یی  از  «حق» نبرده‌اند. این نوع تعریف از نظام سیاسی، میان طرف‌داران  و مخالفان آن دیواری قطور و بلندی ایجاد می‌کند. دیواری که یک طرف آن حق مطلق ایستاده و طرف دیگر آن باطل مطلق که فقط شمشیر و نوک تفنگ می‌تواند میان آن‌ها داوری کند.

در تاریخ پر فرازونشیب بشری شاهد برخوردهای خونین و قتل عام‌های فجیع هستیم که فتوای آن‌ها از سوی نظام‌هایی صادر شده است که به‌خود حق می‌دادند تا آن‌های را که شایسته هدایت نبودند، از دم تیغ بگذرانند. در نظام‌های هدایتی که خود را شاخص حق می‌پندارد یک راه برای آشتی و زیست باهمی وجود دارد و آن هم تسلیم شدن و پیروی از قرائت او از آموزه‌های دینی است .

اخلاق‌مداری دینی: یکی از ویژگی‌های نظام‌های هدایتی، ایجاد بایدها و نبایدهایی است که عنوان «اخلاق و ارزش‌های اجتماعی»  به  آن‌ها داده  و از همه خواسته می‌شود در تمام عرصه‌های زندگی‌شان آن‌ها را به اجرا بگذارند.

اخلاق تعریف‌شده از سوی نظام‌های هدایتی به‌منظور هدایت و رسانیدن انسان به سعادت و رستگاری است که حکومت آن را یکی از مهم‌ترین وظایف خود عنوان می‌کند. بنابراین شهروندان در داشتن و یا نداشتن «اخلاق» آزاد و مختار نیستند. اخلاق «بایدی» است که  جامعه می‌باید از آن لبریز شود. عمل ضد اخلاقی مورد نظر نظام، جرم و انسان‌هایی که پای‌بند به این ارزش‌ها نباشند، مریض تعریف  می‌شوند که باید با عملیات «قتل» از بدنه جامعه جدا و دور انداخته شوند .

هدایت‌گرایی: خاستگاه الهی داشتن، حق‌نگری و اخلاق‌مداری، خصوصیت هدایت‌گری را به وجه الزامی نظام‌های هدایتی تبدیل می‌کند. بر این اساس این نوع نظام‌ها نه‌تنها به خواست و اراده مردم توجه نمی‌کنند که گاهی آن را جلوه‌ای از حضور شیطان تلقی و خود را موظف و مسوول می‌داند تا جامعه را از وجود آن‌ها  پاک کند .

نظام‌های هدایتی نه‌تنها در زندگی دنیایی مردم دخالت می‌کند، بل حق  خود می‌داند که آن‌ها را به‌رغم خواست و رضایت‌شان، هدایت کرده و مستحق بهشت بسازند. مردم در قاموس چنین نظامی،  ناقص‌العقل، کوتاه‌بین و ناتوان از درک مصالح واقعی خود هستند .

تفتیش عقاید: ویژگی هدایت‌گری، این حق را به نظام سیاسی هدایتی می‌دهد که به‌عنوان پولیس عقاید مردم عمل کند. پالایش و هم‌خوان کردن افکار مردم با موازین فکری خود، در اولویت نظام هدایتی است. ترس از دیگراندیشی سبب به‌وجود آمدن دستگاه‌های عریض و طویل تفتیش عقاید می‌گردد که هدایت و یا حذف دیگراندیشان جزو وظایف اصلی آن تعریف شده است.

دین سیاسی و قداست حاکمان: در گذشته شاهان و سلاطین جابر و خودخواه برای توجیه عملکرد خود، عنوان «ظل‌الله» را به خود می‌دادند تا رفتار آن‌ها صبغه الهی بگیرد و توان مخالفت از منتقدان و مخالفان آن‌ها سلب گردد. در نظام‌های هدایتی مدرن نیز این سنت، جاری و ساری است. میان سیاست دینی و قداست حاکمان نوعی الزام به‌وجود آورده می‌شود تا عنصر فرهنگی و ایدیولوژیک و حامی عملکرد کسانی باشد که بر سر قدرت نشسته و خواست و امیال خود را به‌عنوان آموزه‌های دینی به خورد مردم می‌دهند .

نظام‌های رضایتی اما درست در مقابل نظام هدایتی قرار دارد. سکولاریسم، یک نوع از انواع قابل تصور در نظام‌های رضایتی است که خاستگاه حکومت و نظام سیاسی را از جایگاه الوهیت آن بیرون آورده و از اختیارات و ارادۀ مردم دانسته است.

برخی بر این باورند که نظام رضایتی به‌ویژه سکولاریسم با ساختار جوامعی هم‌خوانی دارد که دین کمترین نقش در آن‌ها دارد. به همین منظور نقدهای فراوان در مورد عدم هم‌خوانی و نامناسب بودن نظام رضایتی «سکولاریسم» در جوامع دین‌مدار و به‌خصوص کشورهای اسلامی نوشته‌اند .

وصف حال حکومت در نظام رضایتی، بی‌طرفی مطلق در رابطه به دین و قداست‌زدایی از حاکمان منتخب و برگزیده مردم است. حکومت سکولار «رضایتی» به دلیل بی‌طرفی نسبت به  باورهای مردم، به تفتیش عقاید دست نمی‌زند، بایدها و نبایدهای اخلاقی ایجاد نمی‌کند، حق‌انگاری و مطلق‌اندیشی ندارد. خاستگاه حکومت و نظام رضایتی مردم‌اند. این شهروندان است که در دوره‌های منظم انتخاباتی تصمیم می‌گیرند چه کسانی را مسوول ارایه خدمات جامعه انتخاب کنند .

کارویژه حکومت در نظام رضایتی سکولار، دنیایی و ارایه خدمات در بهینه‌سازی زیرساخت‌ها، رشد اقتصادی، رفاه عامه، امنیت و دفاع از شهروندان و تمامیت ارضی است. در نظام رضایتی سکولار  به شعور مردم احترام گذاشته شده، باورها، اعتقادات، عبادات و آموزه‌های دینی امری شخصی و فردی تلقی شده و به خود آن‌ها واگذار می‌گردد. نظام سکولار رضایتی، مخالف ارزش‌های دینی نیست. برخلاف نظر غالب، در نظام‌های سکولار و رضایتی تلاش می‌شود زمینه‌های فهم درست‌تر از مفاهیم و آموزه‌های دینی فراهم شود. اگر در جامعه‌یی تنوع و تکثر دینی وجود داشته باشد، حکومت سکولار رضایتی می‌کوشد تا در تعامل با آن‌ها جانب هیچ دینی را نگرفته و علیه هیچ نظام اعتقادی دیگر تبلیغ نکند .

به نظر می‌رسد که نظام‌های رضایتی سکولار، نسخه قابل قبول برای جوامع دین‌دار و به خصوص کشور های اسلامی باشد؛ زیرا در سایه چنین نظام سیاسی به کسانی که دغدغه دینی دارند و می‌خواهند برای  بارور کردن و پویاشدن مفاهیم دینی تلاش ورزند، فرصت استثنایی فراهم می‌آورد تا به دور از نزاع‌ها و جنگ‌ها میان ادیان و فرقه و نحله‌های  میان‌دینی، به این مهم بپردازند .

آیا داشتن این نوع نظام سیاسی از سیستم‌های که به طبل جنگ با ادیان و مذاهب و باورهای دیگر می‌کوبند، بهتر نیست؟ در نظام‌های هدایتی فقط یک طرف، حق ادامه حیات دارد، دیگران یا بروند و یا  بمیرند؛ تجربه‌های تلخ و خونین که در کشورهای دین‌مدار بارها تجربه شده است .

آیا عاقلانه نیست که به نظام سیاسی‌یی رو آوریم که به همه پیروان ادیان و باورهای مختلف دیگر اجازه نفس کشیدن می‌دهد؟ نظامی که دنیای ما را انسانی‌تر و رفتار ما را در چهارچوب «مدارا و هم‌پذیری» عاقلانه‌تر و ایمانی‌تر می‌کند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا