خشونت علیه مهاجران، اشتباه ما یا دیگران؟
شب گذشته اندکی کار داشتم و تا ناوقت شب مصروف بودم. در ختم کار حدود ساعت یک شب سری به شبکه فیسبوک زدم. طبق معمول سرعت انترنت خوب شده بود و ویدیوهای اپلودشده در این فضا یکی پی دیگری باز میشدند. دستکم به 9 تا 10مورد از ویدیوهای آزار، شکنجه، تحقیر، نقض کرامت انسانی و حتا تجاوز جنسی در حضور جمع، توسط پولیس جمهوری اسلامی و برخی از مردم عادی ایران در برابر پناهجویان اکثرا زیر سن افغانستان برخوردم.
طبیعی است که چنین ویدیوهایی سبب ناراحتی شدید آدم میشود. سالها بود که عضو یک گروه فیسبوکی (ایران افغانستان) بودم. ادمین این گروه یک ایرانی استرالیانشین است. من بهخاطر گلایۀ برادری و همفرهنگی بودن چند تا از این ویدیوها را در این گروه همرسانی کردم.
ادمین گروه با انتقاد شدید از من، مرا از این گروه بیرون کرد و پستهای همرسانیشده را به گمانم حذف نمود. یعنی خشونت و تعصب را با خود به قارههای دور هم بردهایم.
با اینکه از دیدن آن ویدیوها به شدت احساس ناراحتی داشتم، با خودم به این فکر رسیدم که پولیسهای ایرانی و ایرانیانیکه مرتکب چنین رفتارهایی علیه مهاجران افغانستان میشوند، بهصورت فردی مقصر نیستند. و اگر مقصر هم باشند دستکم ما نمیتوانیم آنان را مقصر بدانیم، چون در مملکت، خانه و زادگاه خود ما بدتر و شنیعتر از آن را سالهاست شاهد هستیم.
از طرف دیگر برخورد زشت تا علیه پناهجویان افغانستان سیاست غیر اعلامشده رژیم جمهوری اسلامی است و این رفتارهای غیر انسانی در واقع ماموریت پولیس ایران. اگر افراد و ماموران سرحدی و انتظامی ایرانی توسط دولت مورد بازپرس قرار گیرند بهصورت قطع چنین برخوردهایی اگر قطع نشود کاهش خواهند یافت.
در عین زمان اکثر ماموران پولیس ایرانی که مرتکب این نوع رفتارها میشوند، جوانان 25 تا 30ساله هستند که خود نیز در فرهنگ اختناق، خشونت و بدرفتاری بزرگ شدهاند. اگر عین رفتار را ندیده باشند قطعا شاهد چنین رفتاری بودهاند. بنابراین چنین رفتاری از منظر انسانی از نظر آنان پذیرفتهشده است و موجب ناراحتی وجدان انسانی آنان نمیشود.
برخورد دور از منزلت انسانی در کشورهای همسایه و بهخصوص در ایران در برابر مهاجران افغانستانی در حالی ادامه دارد که همین چند روز قبل جسد مثلهشده دختر معصوم و بیگناهی در داخل کشور، در مزار شریف پیدا شد. در سه مورد دیگر روزهای پیش اجساد دختران جوان در کابل پیدا شدند. قبلتر از آن اجساد دو دختر دیگر از مزار شریف پیدا شده بودند. هرچند اطلاعات موثقی وجود ندارد ولی ظاهرا همه آن دختران جوان قربانی، متعلق به یک قوم و مذهب (هزاره و شیعه) بودند. پیشتر هم جسد سوختهشدۀ یک داکتر جوان از قوم هزاره در شهر هرات پیدا شد. جرم آن داکتر ظاهرا وظیفه داشتن در ارتش حکومت قبلی بود.
هماکنون جنگهای پراکنده در پنجشیر، بغلان و دیگر جاهای کشور جریان دارد و هر دو طرف الله اکبر گفته علیه هم میجنگند.
یعنی این همه رفتار غیر انسانی و حقوق بشری در کشورهای همسایه و اسلامی تنها مواردی نیست که بر شهروندان افغانستان میرود؛ بل وضعیت ما در داخل کشور به مراتب بدتر از آن است. در چنین وضعی ما از کجا و به کی شکایت کنیم.
مساله اصلی اما این است که کل کشورهای منطقه و بهخصوص حوزه کشورهای اسلامی به طور عموم با چنین فرهنگهای زشت و ضد انسانی آلودهاند.
حمله یک مهاجم تکفیری در حرم امام رضا بر روحانیون شیعه در ایران و حمله به مسجد پل خشتی کابل بالای نمازگزاران روزه به دهن، در میان دو روز اخیر نیز سرخط اخبار جهان و منطقه بود. قبلتر از آن گویا دو روحانی اهل تسنن نیز در ایران ترور شده بودند.
دو یا سه هفته پیشتر 81نفر در عربستان اعدام شدند که از آن جمله 41 تن قربانیان شیعیان عرب بودند و عمر اکثریت آن هم قربانیان کمتر از هجده سال گزارش شده است.
قضیه جمال خاشقجی؛ روزنامهنگار منتقد خانواده سلطنتی عربستان سعودی را همه به یاد داریم. ویرانی و جنگ در یمن هشت سال است ادامه دارد و بر اساس آمارهای رسمی نزدیک به نیم میلیون (4صدهزار تن) در این جنگ نیابتی میان عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران تا کنون کشته شدهاند.
جنایاتی که در ده سال اخیر در جنگهای داخلی در سوریه و عراق علیه شیعه وسنی و توسط همدیگر رفت، در تاریخ سابقه نداشته است.
همین دو شب پیش رسانهها گزارش دادند حملهای در اسراییل صورت گرفته که سبب کشته و زخمی شدن چندین تن شده است. بدون مبالغه این حمله نیز کار یک یا چند مسلمان است.
خوب به خاطر دارم وقتی روسیه به خاک اوکراین یورش برد، سبب موجی از خوشحالی میان وطندارانم شده بود. برخیشان حتا با خوشحالی غیر قابل وصفی در شبکههای مجازی میگفتند که نمردیم و جنگ دو کشور کفری را دیدیم!
این همه خشونت، گمراهی، وحشت و بربریت در منطقه از کجا شده است؟ بستر این همه زایش خشونت در حوزه تمدنی ما از کجا فراهم شده است؟ در حالیکه تا به زانو در دریای خون شناوریم، بازهم چرا از ریختن خون خود، همکیش و همنوع خود سیر نمیشویم؟ این همه عصبیت و خشونت تمامنشدنی از کجا منشا میگیرد و چرا تمامی ندارد؟
سالها پیش یک استاد دانشگاه کابل تحقیقی در مورد بسترهای خشونت در کشور انجام داده بود. او به این نتیجه رسیده بود که خشونت در ساختار فرهنگی و تاریخی منطقه ما و در تمام ادوار تاریخی این سرزمین وجود داشته است. از آیین زردشتی گرفته تا اسلام و تا امروز؛ کل ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما در بستری از سنتها و هنجارهای متعصب و خشونتآمیز شکل گرفته است. تهداب این فرهنگ زشت با خشونت گذاشته شده و توام با خشونت، تحقیر، چپاول و بیدادگری تنومند شده است. به قولی، تاریخ منطقه ما مملو است از جهاد، خشونت و وحشت. ماشین کشتار جهاد در تمام ادوار تاریخی منطقه ما همیشه توسط دستگاههای سیاسی بیکفایت، چپاولگر، دروغگو و سواستفادهجو چاق بوده است.
دستگاههای سیاسی غوریان، غزنویان، عثمانیان، صفویان، ابدالیان، ولایت فقیه، مجاهدین، طالبان و … دهها و صدها سال است که ماشین جنگ و جهاد را چاق نگه داشتهاند. چون بدون این ماشین کشنده و آدمخوار، چرخه حکومتهایشان از حرکت میافتاده است.
این است که خشونت و لذت بردن از کشت و خون در ضمیر و فطرت ما همچنان ادامه دارد و در اشکال فردی و اجتماعی به صورت دوامدار متجلی میشود.
هنوزهم خشونت، وحشت، بربریت و جنایت در فرهنگ سیاسی ما امر مهم و محوری است و جنگ مقدس (جهاد) عامل تباهی تاریخی این حوزه تمدنی، از سوی نظامهای سیاسی ادامه داده میشود.
جنرال اختر عبدالرحمان، جنرال حمید گل، شهزاده ترکی الفیصل، قاسم سلیمانی و دهها تن دیگر از جمله جنرالان و افراد مسلکی نظامهای سیاسی در منطقه بودهاند که به عنوان استراتیژیستهای نظامی و اطلاعاتی در راستای سیاست مداخلهگرایانه کشورهایشان، باعث قربانی هزاران انسان بیگناه شدهاند.
این افراد نهتنها برای مردمان همسایهشان که برای مردم خودشان نیز با کاشت تخم خیانت و خشونت جفا نمودهاند. منابع زیادی به هدر داده و حقوق اقتصادی هزاران انسان را در سرزمینهای خود نیز ضایع کردهاند.
وقتی مداخله در امور داخلی همسایهها، به بهانههای مذهب، زبان، قوم، نژاد و… جزو سیاستهای اساسی و محوری دولتهای منطقه است و با این بهانهها ملتهای ضعیف را هر روز تکه تکه و قربانی میکنند، چرا نباید پولیس جمهوری اسلامی به پناهجوی بیپناه و زیر سن افغانستان بیحرمتی کند؟ این طرف هم در لااقل نیم قرن گذشته، ما حکومتی نداشتهایم که علیه چنین رفتارهای غیرانسانی و ضد حقوق بشر موقف رسمی و جدی گرفته باشند. چون خود حکومتها و رژیمها، عامل اصلی این حقارت برای شهروندانشان بودهاند.
در تازهترین مورد سفیر جمهوری اسلامی ایران را وزارت خارجه امارت اسلامی طالبان احضار کرد، ولی واقعیت این است که امارت اسلامی در حد و در جایگاهی نیست که از رژیم ایران پاسخ پس بگیرد.
حالا اگر ما میخواهیم دیگر چنین اعمال غیر انسانی بر شهروندان پناهجوی ما نرود، دو راه بیشتر نداریم. نخست اینکه از زیادهخواهی، خودخواهی و انتقامگیری از مردم خود دست بکشیم و فضای سیاسی مساعد را برای احاد جامعه خود فراهم کنیم تا بعد از این دستکم هیچ شهروند کشور بهدلیل ناامنی مهاجر نشود.
دوم اینکه اگر به هر دلیلی نمیتوانیم پالیسی همهشمولی روی دست بگیریم، قتل، ترور، آزار و اذیت و شکنجه شهروندان بیگناه را به طور فوری و کامل قطع کنیم، تا حداقل اگر پولیس ایران و پاکستان به عنوان ماموران رسمی کشورهای همسایه به چنین اعمالی دست میزنند، جرات و جسارت اعتراض جدی را داشته باشیم.
روی همرفته میتوان گفت که تاریخ ما تاریخ استبداد، تعصب، خشونت و ویرانگری بوده است. براساس ادعاهای پوچ، اگر ما در حوزه تمدنی و منطقهیی خود تاریخ پنجهزارساله هم داریم، این تاریخ سراسر اشتباه بوده است. در واقع تاریخ را اشتباه آمدهایم و هنوز داریم این مسیر اشتباه را حتا در قالب بخشی از سیاست خارجی کشورهای خود ادامه میدهیم.
سید امین بهراد؛ روزنامهنگار