فقدان سیاست خارجی و انحصار سیاست داخلی
بامداد بیستوهفتم حمل1401 جنگندههای پاکستانی وارد حریم فضایی افغانستان شدند و چندین روستا در ولایت مرزی خوست را بمباران کردند که بر بنیاد گزارشها بیش از 30تن کشته و دهها تن دیگر مجروح شدند.
همزمان مناطقی در ولایت کنر نیز توسط نیروهای مرزی پاکستان هدف حملات موشکی قرار گرفت که شش کودک و زن کشته و زخمی شدند.
این در حالی است که در مدت هشتماه گذشته نیروهای مرزی امارت اسلامی طالبان، سه بار با نیروهای مرزی ایران، پنج بار با نیروهای مرزی پاکستان، یک بار با نیروهای مرزی ترکمنستان و سه بار دیگر با نیروهای مرزی تاجیکستان به درگیریهای مسلحانه پرداختهاند.
پس از سقوط دور اول حکومت طالبان، این اولین بار است که حریم فضایی کشور توسط جنگندههای پاکستانی شکسته شده و روستاهایی به صورت مستقیم هدف حملات هوایی قرار گرفته است.
این میزان از تنش با کشورهای همسایه نشان میدهد که امارت اسلامی طالبان هنوز تعریف واضح از سیاست خارجی ندارد و دستکم خطوط معین سیاسی با تهران و اسلامآباد ندارد که در به قدرت رسیدن طالبان نقش بهسزایی داشتهاند.
این یک امر آشکار است که دولتهای پاکستان و ایران در به قدرت رسیدن طالبان و حمایت دوامدار نظامی و سیاسی از این گروه در مدت بیست سال جنگ گذشته نقش موثری داشتند. پس از به قدرت رسیدن طالبان توقع این بود که امارت اسلامی طالبان با این دو کشور، سیاستی با توافق نظر، حسن همجواری و اعتماد دوجانبه را در دستور کار خود قرار دهد، اما تنشهای اخیر نشان میدهد که حکومت گروه طالبان با این دو کشور حامی خود به بهبود روابط و سیاست تعریفشده مبتنی بر منافع و مصالح ملی کشور دست نیافته است.
شاید رهبران گروه طالبان به این فکر باشند که از این هیاهوسازیها با کشورهای همسایه به عنوان خوراک داخلی استفاده کنند و تا حدودی موفق به مدیریت سیاست داخلی شوند، اما در افغانستان و به خصوص در شرایطی که حکومت گروه طالبان با آن مواجه است، نداشتن سیاست منطقهیی معین و لحاظ نکردن روابط حسنه با کشورهای همسایه، به پایداری نظام لرزان سیاسی کشور بیشتر آسیب میرساند.
گروه طالبان باید بدانند که حمایتهای بیدریغ کشورهای منطقه، بهخصوص اسلامآباد و تهران به علاوه عوامل پیدا و پنهان دیگر، موجب سقوط کابل به دست آنان شد. حالا نیز ممکن است عین فورمل در برابر گروه طالبان و به نفع گروههای مخالفاش صدق نماید.
کشور ما بیش از هر عامل دیگر از ادامه جنگهای طولانی آسیب دیده است. مهمترین اصل برای کشور ما قطع کامل جنگ و ثبات امنیتی است. هرگاه ما بتوانیم به قطع کامل جنگ در کشور موفق شویم، بر سایر موارد اگرنه در کوتاهمدت که در درازمدت موفق خواهیم شد.
ولی گذشتن از این سد به درایت و رواداری سیاسی در سیاست داخلی از یکسو و از جانب دیگر به سیاست خارجی متوازن، شفاف و جامع مبتنی بر منافع تعریفشده مشترک و مصالح ملی نیاز است.
به نظر نگارنده، چالش اصلی حکومت گروه طالبان در کنار سیاست داخلی انحصارطلبانه، در نوع برخورد با همسایهها نه؛ بل در سیاست جهانی این نظام هم است. هرچند همسایههای افغانستان در نوبت خودشان اهمیت جدی دارند، ولی برای حکومتهای نوپا و بدون پایداری چون امارت اسلامی طالبان، اصل مهمتر دیگری نیز وجود دارد که آن عبارت از تعریف خطوط اساسی سیاست بینالمللی با کشورهای مقتدر جهان است.
اخیرا پس از آنکه احساس میشود روابط امارت اسلامی طالبان با کشورهای روسیه و چین به گرمی گراییده است و گمان میرود چراغ سبزهایی نیز از مسکو و بجینگ دریافت کرده باشد، اعلامیههای وزارت خارجه امریکا نوعی تنش با کابل را نشان میدهد.
واقعیت این است که حقوق بشر، دموکراسی، حقوق زنان و موارد مشابه، دقیقا مسایلیاند که با منافع امریکا گره خورده است، در غیر آن نه تنها این موارد برای امریکاییها اهمیت ندارد که از آن به عنوان وسیله فشار نیز استفاده میکنند.
رسانههای غربی در زمانی از نقض عفو عمومی امارت اسلامی طالبان پرده برداشتند که گویا شواهدی بر نزدیکی کابل با روسیه و چین مشاهده شد. در عین زمان امریکا تا کنون در برخورد با طالبان جانب احتیاط و مشروط را رعایت کرده بود، اما اخیرا با توجه به فاکتور یادشده، وزارت خارجه امریکا صریحا از نقض حقوق بشر، بسته ماندن مکاتب دخترانه و نقض عفو عمومی امارت اسلامی طالبان انتقاد کرد و در آخرین مورد امریکا نسبت به ادامه بسته ماندن مکاتب دخترانه در افغانستان، به طالبان هشدار نیز داد.
هرچند ممکن است تشدید حملات طالبان پاکستانی علیه نیروی مسلح پاکستان سبب عصبانیت اسلامآباد شده باشد، ولی قدر مسلم این است که حملات هوایی پاکستان در داخل خاک افغانستان بدون مشورت کاخ سفید انجام نشده است.
به همه دنیا روشن گردید که عمران خان در نهایت بیتوجهی به میزان نفوذ امریکا در منطقه و به خصوص در ارتش پاکستان از قدرت خلع شد. حمله جتهای پاکستانی نیز بدون مشورت کاخ سفید نیز به خاک افغانستان انجام نشده است.
به صراحت میتوان گفت که وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان در نخستین سال حاکمیت طالبان، بیش از هر زمان دیگر شکننده است و در بهار امسال امکان دارد، مخالفان نظامی طالبان در نقاط مختلف کشور دست به فعالیت بزنند. چنانچه گزارشهای هرچند تاییدنشده حاکی از این موارد است.
در چنین وضعی امارت اسلامی طالبان نیاز دارد که علاوه بر لحاظ سیاست داخلی که منجر به رضایت مردم و تا حدودی با معیاریهای جهانی برابر باشد، به تعریف سیاست منطقهیی و بینالمللی متوازن و مبتنی بر منافع و مصالح کشور و مردم نیز توجه جدی کند.
چین و روسیه میتوانند برای امارت اسلامی طالبان دلگرمکننده باشند، طالبان شاید بتوانند حمایتهای سیاسی و نظامی را از این دو کشور به دست آورند و حتا امکان دارد حمایتهای مالی را نیز دریافت کنند، ولی بههیچ وجه این دو کشور که خود با مشکلات وسیع جهانی مواجهاند، جای کشورهای غربی به خصوص ایالات متحد امریکا و کشورهای مقتدر اروپایی را در مناسبات بینالمللی پر نمیتوانند.
در این میان، آسیب بیشتر متوجه مردم افغانستان است.
سید نعمت ضیا