تحلیل

سناریوی چهارم؛ حمایت از مخالفان مسلح طالبان

«اول امریکا»  شعار تبلیغات انتخاباتی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال ۲۰۱۶ بود، شعاری که راه او را به کاخ سفید باز کرد و سرآغاز تحولات پیش‌بینی‌نشده در سطح جهان شد .

باید اذعان کرد که «اول امریکا» فقط یک شعار انتخاباتی نبود، بل استراتژی بود که شاخصه‌های تحقق آن از قبل سنجیده شده بود. پایان دادن به جنگ‌های پرهزینه امریکا، خروج از پیمان‌های جهانی و منطقه‌ای با بار مالی زیاد، کاهش نقش امریکا به‌عنوان ژاندارم جهان و جلوگیری از ورود مهاجران غیر قانونی از امریکای جنوبی، کشورهای آسیایی و آفریقایی، محورهایی بودند که پایه اصلی استراتژی «اول امریکا» را شکل می‌دادند.

خروج نیروهای امریکا از سوریه، عراق و افغانستان و همچنان بیرون‌شدن امریکا از پیمان تجارتی اقیانوس آرام، پیمان اقلیمی پاریس، سازمان یونسکو، توافق‌نامه نیویورک، سازمان حقوق بشر، آژانس امدادرسانی و کاریابی آوارگان فلسطین، پیمان نفتا و سازمان بهداشت جهانی در چهارچوب سیاست «اول امریکا» توجیه و در دستور کار ریاست جمهوری امریکا قرار گرفت. امریکا حتی اعضای پیمان ناتو را تهدید کرد که اگر سهم بیشتر در مصارف و بودجه هنگفت این سازمان نگیرند، امریکا خروج از این پیمان را بررسی خواهد کرد .

از چهار اصل سیاست «اول امریکا»ی دونالد ترامپ، پایان دادن به جنگ‌های پرهزینه امریکا در نقاط مختلف جهان، در پالیسی «خلف» او نیز در نقطه محوری قرار گرفت. خروج از افغانستان به عنوان بارزترین نماد جنگ پرهزینه، در صدر جدول دستور کار جو بایدن رییس‌جمهور تازه انتخاب‌شده امریکا قرار داده شد که در نهایت با خروج آخرین سرباز امریکا از خاک افغانستان در ۳۰ آگوست ۲۰۲۱ به انجام رسید.

گفتمان مسلط بر سیاست ایالات متحد امریکا در قبال افغانستان هنوز هم به شدت متاثر از پالیسی «اول امریکا»ی دونالد ترامپ است. انتخاب سناریوی چهارم با عنایت به این گفتمان، شاید دشوارترین گزینه و نامحتمل‌ترین سناریو به نظر برسد؛ زیرا دلایلی که منجر به خروج امریکا از افغانستان شد هنوز به قوت خود باقی است. امریکایی‌ها می‌دانند که رقبای جهانی آن‌ها ناراحت نمی‌شوند که این کشور یک‌بار دیگر در چنبره باتلاق افغانستان گیر بیفتد و آن‌ها تماشاگر این صحنه زجرآور باشند، اما متغیرهای سرنوشت‌ساز دیگری هم در جهان سیاست وجود دارد که گاهی از نظر کارشناسان و استراتژیست‌های سیاست‌گذار، پنهان می‌مانند. این مولفه‌ها گاهی با نماد نسبتا کوچک به سرعت تبدیل به عامل بزرگ و تعیین‌کننده منطقه‌ای و جهانی می‌شوند. نمونه‌های این نوع متغیرها را در جنگ اول جهانی، بهار عرب و یازده سپتامبر می‌توان به مشاهده نشست.

در یک سال و اندی که از عمر دور دوم حکومت گروه طالبان می‌گذرد، روابط ایالات متحد امریکا و طالبان  بهبود نیافته و نشانه‌هایی از  اعتماد پایدار میان دو طرف دیده نمی‌شود. برعکس، حملات راکتی از خاک افغانستان به اوزبیکستان و تاجیکستان توسط گروه داعش خراسان، حضور رهبر القاعده در کابل و برخوردهای مکرر مرزی میان طالبان و پاکستان و ایران، نه‌تنها تردید امریکا نسبت به نیت و توان طالبان در امر مبارزه با گروه‌های تروریستی را افزایش داده، بل کشورهای همسایه افغانستان را نیز واداشته است تا آنچه در افغانستان اتفاق افتاده را یک بار دیگر مرور و از تصمیم شتاب‌آلود در قبال حکومت طالبان، پرهیز کنند.

فضای سیاسی در سطح جهان نیز به‌صورت خزنده اما پایدار در حال چرخش به ضرر طالبان است. به‌دنبال خروج امریکا از افغانستان و تصریح به عدم حضور دوباره نظامی در کشور، اعضای مهم دیگر ناتو مثل انگلستان، فرانسه و آلمان یکی پی دیگری تاکید کردند که از یک جنگ داخلی دیگر در افغانستان حمایت نمی‌کنند و خواهان تعامل مثبت با گروه حاکم در کابل هستند، ولی در حال حاضر تداوم این سیاست از سوی کارشناسان مسایل افغانستان با پرسش‌های جدی مواجه شده است.  کارشناسان بر این باورند که طالبان به‌جای یک دولت مسوول و پاسخگو، هنوز نقش گروه تروریستی را بازی می‌کند. در صورت تداوم این نقش توسط طالبان، جهان با حوادث غیر قابل پیش‌بینی مواجه خواهد شد.

از سوی دیگر، طالبان مست از باده پیروزی و تکیه‌زده بر اریکه قدرت حاضر به بازتعریف قدرت نیستند که برآیند آن واگذاری بخشی از آن به «دیگران» باشد. صدای یک‌پارچه جهانیان و همسایه‌های افغانستان مبنی بر ایجاد حکومت با قاعدۀ وسیع ملی در یک سال گذشته، با بی‌اعتنایی طالبان مواجه شده است. امریکا بعد از یک‌سال چانه‌زنی‌های نفس‌گیر با طالبان به این نتیجه رسیده که در غیاب عامل بازدارنده قوی و موثر، طالبان به تک‌تازی و تمامیت‌خواهی خود ادامه خواهد داد. پرسش این است که با توجه به تاکید مکرر امریکا بر عدم حضور مجدد نظامی در افغانستان، گزینه بازدارنده دیگر چیست که خروجی آن تمکین طالبان به تقسیم قدرت باشد؟

گزارش‌هایی که از نشست وین در پانزده سپتامبر۲۰۲۲ به بیرون درز کرده است، حاکی از ناامیدی شدید کشورهای غربی از ادامه تعامل با حکومت کابل است. تام وست؛ نماینده ویژه ایالات متحد امریکا در امور افغانستان در یک گفتگوی تلویزیونی بعد از نشست وین به صراحت اعلام کرد که اجتناب‌ناپذیری وقوع جنگ داخلی در افغانستان مربوط به «گذشته» است. اکنون فقط زمان وقوع آن مورد بحث است. گفته می‌شود که در نشست‌های غیر رسمی وین حتی روی چگونگی تقویت جبهه‌های جنگ علیه طالبان بحث صورت گرفته و راهکارهای نیز ارایه شده است.

امریکا در جنگ افغانستان ماهانه ۹میلیارد دالر هزینه می‌کرد. اکنون سالانه با نصف این مبلغ می‌تواند جبهه جدی و دردسرساز برای طالبان را تمویل و تجهیز کند. جبهه‌ای که هم طالبان را وادار به پذیرش و تمکین توزیع قدرت کرده وهم بار سنگین مالی و جانی بر دوش امریکا نگذارد.

سناریوهای چهارگانه هر کدام برخواسته از واقعیت‌ها و متکی بر متغیرهایی است که وضعیت سیال و بی‌ثبات کشور، تحقق هر یک از آن‌ها را در چهارچوب «احتمالات سیاسی، نظامی» در افق پیچیده و ناروشن سیاسی کشور، در حد گمانه «ممکن» طرح می‌سازد، اما فضای تعامل طالبان با جهانیان و به‌ویژه ایالات متحد امریکا در یک سال گذشته، انتخاب سناریوی چهارم را محتمل‌تر از سناریوهای دیگر، تقویت می‌بخشد؛ زیرا اگر کابل به نقش خود به‌عنوان گروه تروریستی و وسیله اعمال سیاست‌های چین و روسیه در منطقه اصرار ورزد، به تدریج حمایت تمام‌قد سیاسی، نظامی  از مخالفان طالبان به گزینه «لاجرمی» از سوی ایالات متحد امریکا و متحدانش تبدیل خواهد شد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا