تحلیل

«من چه می‌گویم، دمبوره‌ام چه می‌خواند؟»

این ضرب‌المثلی است میان فارسی‌زبانان افغانستان و بیان آشفتگی و بی‌سروسامانی است؛ آشفتگی فرد، خانواده، جامعه و کشور.  شرح یک وضعیت است. وضعیتی که هیچ چیز، آن طور که باید نیست. تمثیل شرایطی است که در آن، درک متقابل و زبان مشترک میان افراد، خانواده، جامعه، کشور و کسانی که باید در کنار هم و با هم کار کنند، وجود ندارد. هرکسی بر طبل خود می‌کوبد، ادعای اناالحق دارد و لجوجانه بر برداشت‌های خود اصرار می‌ورزد.

قطع‌نامه سازمان ملل متحد درباره افغانستان که در روز جمعه یازده نوامبر۲۰۲۲ با اکثریت آرای موجود تصویب ‌و صادر شد، مصداق بارز و عینی ضرب‌المثل بالاست.

سازمان ملل می‌گوید که زندگی زیر حاکمیت طالبان، زندگی آخرالزمانی است.  سخت، طاقت‌فرسا و جهنمی. زندگی‌ای که زندگی نیست؛ بل لحظه‌های مرگ است که نام زندگی بر آن گذاشته‌اند. طالبان اما اصرار دارند که امارت اسلامی رحمت ویژه خداوند به بندگان خاص او است. رحمتی که خداوند فقط مردم افغانستان را لایق و شایسته آن دانسته و انسان‌های دیگر روی زمین از آن محروم‌اند.

جهانیان در این قطع‌نامه تاکید می‌کنند که اگر طالبان می‌خواهند به رسمیت شناخته شوند و عضو قابل احترام جامعه جهانی و سازمان‌های بین‌المللی باشند، مجبورند حقوق زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی را رعایت کنند. درب‌های مکاتب را به روی دختران باز کنند و زنان از همه حقوق انسانی خود در عرصه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، علمی، هنری و فرهنگی برخوردار گردند. جواب طالبان به این درخواست، علاوه بر ادامه محرومیت زنان از کار، تحصیل و آزادی فردی، منع ورود آنها به حمام‌های زنانه، پارک‌های تفریحی و سالن‌های ورزشی ویژه زنان است.

فراز دیگر قطع‌نامه سازمان ملل متحد، تشکیل حکومت فراگیر با قاعده وسیع ملی است. طالبان اما این خواست سازمان ملل را به تمسخر می‌گیرند و این سازمان را به درک نادرست شرایط افغانستان و ماهیت نظام سیاسی و حکومت خود متهم می‌کنند. طالبان مدعی‌اند که امارت اسلامی تمام شرایط به رسمیت شناخته شدن را فراهم آورده است: زور دارد، مخالفان را سلاخی می‌کند، مرزها را تحت کنترل دارد، هیچ صدای مخالفی را برنمی‌تابد، رسانه‌های آزاد حق نفس کشیدن ندارند و …. امارت اسلامی بیشتراز این چه کند که سازمان ملل متحد هیمنه و قدرت آن را لمس و درک کند؟

اگر سازمان ملل متحد بر مقوله‌های مثل رضایت شهروندی، ارائه خدمات، انتخابات، حق رای، حکومت کارآمد، شایسته‌سالاری و… تاکید می‌ورزد، باید اذعان کند که این مفاهیم برای طالبان قابل هضم نیست و معنی این خواست‌ها را اصلا  نمی‌فهمند.

سازمان ملل متحد می‌گوید طالبان باید اقدامات صادقانه و معنادار علیه تروریزم و گروه‌های تروریستی انجام دهند. طالبان اما به اصول دیگری مثل «اندیوالی» پشتون‌والی و پای‌بندی به ارزش‌های تند ایدیولوژیک اصرار دارند. پای‌بندی به همین اصول است که رهبر القاعده سر از مهمان‌خانه «خلیفه» در می‌آورد، تعهد به همین ارزش‌هاست که افغانستان میزبان هزاران تروریست جهانی و منطقه‌ای است و به آنها اجازه داده می‌شود پایگاه داشته و هرزگاهی که لازم باشد فعالیت‌های بیرون‌مرزی انجام بدهند.

فراز دیگر از خواست‌های ملل متحد کنترل و ممنوعیت کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان از سوی طالبان است. طالبان این خواست را مضحک‌تر از همه خواست‌های سازمان ملل متحد می‌دانند: وقتی پول‌های ما را بلوکه می‌کنید و به دست ما نمی‌رسد، کمک‌های‌تان هم که با هزار شرط و شروط به‌جا و بی‌جا مقید و مشروط  است. آیا فکر می‌کنید که با کمک ماهی 120میلیون دالر شما چرخ حکومت‌مان به گردش درمی‌آید؟ ما نیاز به اردو داریم، باید تربیت کوماندوهای بیشتر انتحاری ادامه یابد. سران و مشران ما نیاز به زندگی در خور یک رهبر  دارند. آیا بدون کشت، قاچاق و ترانزیت مواد مخدر، با کمک‌های اندک‌تان می‌شود این‌ها را تامین کرد؟

کاردار سفارت آمریکا مستقر در دوحه قطر، در نشست با زنان افغانستانی فعال حقوق بشری در پاکستان به آنها اطمینان داد که زمینه زندگی انسانی و در شان زنان افغانستان در کشور فراهم می‌شود. او هنگامی به زنان افغانستان وعده برآورده شدن خواسته‌های آن‌ها را می‌دهد که طالبان هر روز محدودیت‌های تازه‌ای علیه زنان ایجاد می‌کنند. طالبان زن‌ها را عملا در زندانی به نام خانه محبوس کرده‌اند. این‌جاست که ضرب‌المثل بالا مصداق پیدا می کند. دنیا «من» چیزی می‌گوید، طالبان «دمبوره» چیزی دیگری می‌خواند. هیچ سنخیت بین این دو «گفتن» و  «خواندن»  وجود ندارد. دو دنیایی است مجزا و بی‌ربط به هم‌دیگر. هر کسی آواز خود سر می‌دهد و به ساز خود می‌رقصد. رقص و آوازی که کمترین هزینۀ آن قربانی ده‌هاهزار انسانی است که گرسنگی، فقر، سرمای جانکاه، بی‌خانمانی و بی‌سرپناهی، زندگی آن‌ها را به جهنم تبدیل کرده است. هیولایی که هر روز از آنها قربانی می‌گیرد و آن‌ها را به کام مرگ فرو می‌برد.

دنیا به تماشای فیلم تراژدیک مردمی نشسته است که خود هیچ نقشی در ایجاد این کمدی دردناک ندارند. مردمی که جزای گناه ناکرده را می‌کشند و به جرمی تنبیه می‌شوند که هرگز انجام نداده‌اند. حفرۀ عمیق میان «دمبوره نواز و دمبوره» را تنها این قربانیان بی‌گناه پر می‌کنند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا