روایت

«مشــک تـازه می‌بارد ابـر بهمن کابـل»

بیست‌وسوم جدی، سالروز درگذشت «ضیاء قاری‌زاده» شاعر و آهنگ‌ساز خوش‌نام افغانستان است/ بود. وی در سال ۱۳۰۱خورشیدی، در شهر کابل زاده شد. پدرش قاری «دوست محمد» از فعالان نهضت فرهنگی افغانستان در دوره امان‌الله خان بود که با سقوط دولت امانی، در کابل به قتل رسید.

قاری‌زاده نیز مثل پدر، دست‌کم فعالیت در چندین نهاد و سمت فرهنگی را در کارنامه خود دارد. وی از شاعران نوگرا بود و افزون بر آن‌که چندین کتاب شعر از جمله «پیام باختر»، «نینواز»، «خزان زندگی»، «اشعار نو» و «هدف» را از خود به یادگار گذاشت، در عرصه موسيقی هم تصنيف و ترانه ساخت و هم خود با نام مستعار «کبوتر» خواند.

قاری‌زاده و حوزه تمدنی فارسی‌زبانان

این شاعر و ادیب افغانستان پابه‌پای شاعران و ادیبان ایرانی هم‌عصر خود حرکت کرد تا جایی‌که تحسین «سعيد نفيسی» از پژوهشگران و محققان معاصر ایران را برانگیخت. وی درباره قاری‌زاده در مقدمه دفتر شعر پیام باختر گفت: «امروز در افغانستان سخن‌سرايانی هستند كه سودبخش جهان ادب و مايه‌افزای عالم فكر و ذوقند، نه‌تنها سرزمين مادری‌شان از گفتار آن‌ها بهره می‌برد بلكه فارسی زبانان كشورهای ديگر چون هندوستان و ايران از خوان فضل و هنرشان كاسه كاسه و قدح قدح زلال جان‌فزای توانند برداشت.»

نفیسی به درستی تشخیص داده بود که شاعرانی مثل قاری‌زاده در افغانستان حضور دارند و ایرانیان از وجودشان بهره می‌برند، همان‌طور که خود قاری‌زاده هم تحت تأثیر شاعران ایرانی مثل «نیما یوشیج»، «پروین اعتصامی»، «رهی معیری»، «شهریار» و «فریدون مشیری» قرار داشت. در این میان، قاری‌زاده با اعتصامی بیشترین گرایش فکری و اجتماعی داشت و وجه مشترک این دو شاعر معاصر، دیدگاه موشکافانه آن نسبت به وضعیت نابه‌سامان ایران و افغانستان بود. یکی از سروده‌های قاری‌زاده که از شعر معروف «اشک یتیم» پروین اعتصامی، الهام گرفته است، به شرح زیر است:

دیروز بیوه‌ای به گدایی کشـید دســـت

از زیـــر برقعی که بجز آســـتر نداشـت

صد پاره بود پیراهن پینه پینــــــه‌اش

چیزی به‌نام جامه ز پا تا به سر نـداشــت

دستش تهی و اختر نو باوه‌اش مریــض

همسایه‌ها ز حالت ایشان خــبر نداشـت

آمد به شام خانه ولی زار و گرسنــــه

شامی چنان که از عقب خود سحر نـداشت

نو باوه‌اش ز گرسنگی جان سپرده بود

اقوام پولــدار زحـــالش خبـر نـداشــت

قاری‌زاده با «سیمین بهبهانی» از دیگر شاعران ایرانی هم بدون ارتباط نبود. وقتی این بانوی شاعر، شعر زیر را سرود:

وقتی که ســـیم حکم کـند زر خـدا شـــود

وقــتـی دروغ داور هــر مــاجـــرا شــــود

وقتی به بوی سفره همسایه مغز و هوش

سـر تا به پای معده شــود اشــتها شــود

وقتـی که در هــوای یکی پـاره اســتـخوان

هنگامــه‌ای ز جنبــش دم‌ها بــه پـا شـــود

قاری‌زاده هم در جوابش این قطعه را سرود:

وقتی کـه قحـط ســـالی مهر و وفا شـــود

وقتی به حیله شـــیر ز شـــکر جدا شـــود

وقتــی که طـی شـــود کرم حـــاتم زمــان

وقتی که خاک خشـک به مردم غذا شـود

وقتـی که داوران به گدایی کشـند دســت

وقـتـی کـه دزد داور هــر مــاجـرا شـــود

قاری‌زاده و موسیقی

همان‌طور که اشاره شد، قاری‌زاده آهنگ‌ساز و مصنّف بود اما خدمتی که شعرش به موسیقی افغانستان کرد، فراتر از تصنیفات خودش بود. شعر قاری‌زاده، رنگ دیگری به موسیقی افغانستان بخشید و این هنر را از سمت پوچ‌گرایی به‌سوی معناگرایی سوق داد. استادانی چون «سرآهنگ»، «یعقوب قاسمی»، «رحیم‌بخش»، «شیدا»، «ځلاند/زلاند»، «ناشناس»، «احمدولی»، «احمد ظاهر»، «جواد غازی‌یار»، «ساربان»، «پروین»، «رخشانه»، «ژیلا» و «مهوش» در آهنگ‌های خود از اشعار قاری‌زاده استفاده کرده‌اند. از محبوب‌ترین سروده‌های این شاعر معاصر افغانستان، شعر «کابل» است که در بسیاری از آهنگ‌های خوانندگان افغانستان از جمله ترانه مشهور خودش متبلور یافته است. شعر، با این مطلع شروع می‌شود:

مشــک تـازه می‌بارد ابـر بهمن کابـل

موج سـبزه می‌کارد کوی و برزن کابل

در واقع، آنچه امروز ابتذال در موسیقی افغانستان به خصوص در شعر و محتوای آهنگ‌ها، دیده می‌شود، تغییر ذائقه علاقمندان موسیقی و دوری آوازخوان‌ها از اشعاری چون سروده‌های قاری‌زاده و دیگر شاعران این خطه تمدنی است.

پایان زندگی

روزهای آخر زندگی قاری‌زاده هم مثل بیشتر روزگار پایانی اهل ادب و هنر افغانستان، تلخ و مملو از درد بود. وی تا سال‌های نخست دهه هفتاد خورشیدی در کابل زندگی می‌کرد اما با آغاز جنگ‌های داخلی و غارت منزلش، با دشواری‌های زیاد و با دست خالی راهی فرانسه شد.

«ظاهر عزیز» سفیر سابق افغانستان در یونسکو در شماره ۱۳۰مجله «ارمغان ملی» چهارم سرطان۱۳۹۲ نوشت: «وقتی من از ضیا قاری‌زاده در پاریس استقبال کردم، نهایت ضعیف و مریض بود و یک بکس/ چمدان کهنه چرمی با خود داشت. بکس را برداشتم، فهمیدم که چیزی در آن ندارد، فقط یک پیراهن کهنه و سه جلد کتاب داشت.»

قاری‌زاده، بعداز شش ماه اقامت در فرانسه، این کشور را به مقصد کانادا ترک کرد و تا روز درگذشتش که سیزدهم جنوری ۲۰۰۸ برابر با ۲۳جدی ۱۳۸۶ بود، در کانادا زندگی می‌کرد. وی تا دقایق آخر زندگی، حسرت دیدار وطن را در دل داشت اما به آرزویش نرسید. بعد از وفات، پیکر وی را طبق وصیت خودش به کابل منتقل کردند و سرانجام این کبوتر آواره را در شهدای صالحین به خاک سپردند.

یادداشت: این نوشته را آقای محمد مرادی در یادبود از شادروان قاری‌زاده با عنوان «کبوتر آواره» در صفحه فیسبوک خود نشر کرده است. راه مدنیت برای گرامیداشت از این شاعر خوشنام، آن را دوباره نشر کرد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا