منع آموزش دختران؛ جنایت در پوشش دین
از برگشت مجدد گروه طالبان به قدرت اینک بیشتر از یک سال و نیم میگذرد. این گروه در 15 اگست 2021 میلادی مطابق 24 اسد 1400 خورشیدی هنگامی که هنوز امریکاییها در حال خروج بودند، با فرار اشرف غنی از کابل، وارد پایتخت شد و قدرت را به دست آورد. از آن زمان تاکنون کلیت ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اداری، آموزشی و صحی افغانستان دچار دگردیسی از نوع قهقرایی شده و یک شبه عقبگرد 20 ساله را طی کرد. اکنون افغانستان در کشوری است که در سال2000 میلادی قرار دارد و حس میشود که به تازگی طالبان مجسمههای بودا را نابود کردهاند.
اما قشری که بیشترین آسیب را از اقتدار دوباره گروه طالبان متحمل شد، شکی نیست که زنان است؛ زیرا از دوره قبلی حکومت داری نیمبند طالبان معلوم بود که منظومه و سیستم فکری و اعتقادی قبیلهمحور آنان هرگز زن را به عنوان یک موجود دارای عقل و درک و شعور و شخصیت انسانی نمیشناسد و فروکاست این قشر در حد کالای جنسی و نهایت اغواگر، برخاسته از خوی و عادت بسته، دگم و جزمگرایانه گروهی است که فقط با معرفهها و شناسههای جنسیتزده قابل تعریف و تفسیر و تاویل میباشد. آنچه گروهی به عنوان طالب در مورد زن میاندیشد و تصور میکند، در واقع فقط ابزار جنسی برای توالد و تناسل میبیند که اگر روزی از قید و افسار جنسیت نرینه رهید، افزون بر با خطر مواجه شدن نرینگی، نظام بسته و منجمد قبیله نیز از چرخش باز میایستد و به تبع آن موجودیت و فلسفه هستی این گروه نیز تهی از معنا میگردد. برای رسیدن به کنه تصور طالبانی از زن که برایند میدانی آن طرد این قشر از حیات اجتماعی و مثمر به پستوی انقیاد دگماتیک است، باید حق آموزش زنان و دختران موازی با سه منبع مهم و البته سرنوشتساز در اجتماع به شدت بسته افغانستان تبیین و تعریف شود تا برسیم به این موضوع بدیهی که چرا منع آموزش زنان جنایت، بل خیانت نابخشودنی در پوشش و قالب مذهب است.
سه دستاویزی که طالبان با توسل به آن سیاست زنستیزانه خود را در عمل توجیه میکنند و صدای مخالف را سرکوب، کتاب و سنت و عرف است؛ زیرا در عدم چنین دستاویزی هیچ گروه قادر نیست بتواند نیم پیکر اجتماع را کلاً نادیده بگیرد.
کتاب: قرآن کریم منبعی است که برای مسلمانان حکم فصلالخطاب را دارد و هرگروه و شاخهای که خود را منسوب به اسلام میداند، روی هر منبع و ماخذی اختلاف داشته باشد، روی قرآن متفق است. بنابراین، باید دید که قرآن نسبت به آموزش زنان چه نظر دارد و آیا موضع طالبان مطابق موضع قرآن است یا خیر. در هیچ آیه از قرآن صریحاً – در لفظ و معنی- آموزش دختران و زنان منع قرار داده نشده؛ بل کاملاً عکس این موضوع را در مییابیم؛ زیرا در قرآن کریم به اهمیت آموزش اشاره شده و جالب این که خطاب آن نیز عام انسانهاست. به طول مثال در آیهای به صورت بلاغی اهمیت آموختن و سواد را در حالت استفهامی مطرح میکند: آیا برابرند کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند!
در این آیه متبرکه نه مستقیماً مردان مورد خطاب است و نه زنان از آن استثنا شدهاند، زیرا خطاب آیه برای تمام انسانها و در نتیجه زنان نیز است. آیات زیادی دیگری نیز هست که بر اهمیت آموزش و تحصیل تاکید کرده و سوا نیز نفرموده که فقط «مردان».
سنت: سنت و احادیث پیامبر اسلام حضرت محمد رسولالله دومین مرجع و منبع معتبر دستگاه فقه اسلامی است. آنجا که موضوعی از آیات الهی قابل استنباط نباشد، فقهای مسلمان به سوی حدیث نبوی رجوع میکنند تا در تکمیل و تکوین قوانین فقهی استفاده کنند. صرف نظر از این که زنان پیامبر به عنوان الگوی جوامع اسلامی در سفر و حضر همراه ایشان بودند، دستی در تجارت و سیاست داشتند و به فقاهت نیز میپرداختند؛ دست کم دو حدیث معروف و مشهور از پیامبر در کتب معتبر حدیث نقل شده مبنی بر این که: «طلب علم بر مرد و زن مسلمان فرض است» و «علم را بجویید هرچند در چین باشد». این دو حدیث اهمیت آموزش را در نزد شارع اسلام نشان میدهد؛ زیرا تاکید موکد بر آموزش اعم، فی نفسه بیانگر اهمیت مساله در چارچوب شرع است. در این دو حدیث هم اشارهای نرفته که طلب علم مختص مردان باشد. فراتر از این، سیرهنویسان اسلامی موضوعی را از غزوات پیامبر نقل میکنند که آن حضرت اسرایی را که برای ده مسلمان خواندن و نوشتن آموزش میدادند، آزاد میکرد.
عرف: عرف اجتماعی چه در افغانستان و چه در دیگر سرزمینهای اسلامی هرچند در بسا موارد زنستیزانه است، اما دست کم در مورد آموزش و پوشش زنان سعه صدر و وسعت نظر دارد جنس زن را آنچنان تجرید نمیکند که مثلاً دستاویزی گروهی یا جماعتی از مردسالاران مسلح قرار بگیرد تا بتوانند، بر مبنای آن همه نیم پیکر اجتماع را انکار کنند. اگر به مناطق هزارهجات، شمال، غرب و شرق کشور توجه داشته باشیم، نظام اجتماعی کاملا متفاوت با آنچه طالبان ارایه میکنند، درخواهیم یافت. در هزارهجات زنان با همان پوشش سنتی و زیبای خود در کنار مردان کار میکنند، به مزرعه میروند و نقش بسیار فعال و اثرگذار در اقتصاد خانوادهها دارند، نه خبری از محدودیتهاست و نه نگاه ابزاری و جنسی را میشناسند.
تا اینجا میبینیم که مواجهه طالبان با زنان، آموزش زنان، پوشش زنان و کار زنان نه با قرآن، نه با سنت و نه با عرف اجتماع سنتی افغانستان سنخیت ندارد؛ اما این موضوع را نباید انکار کرد که طالب و تفکر طالبانی برخاسته از نظام و سیستم قبیلهای است که در آن جایگاه زن فقط با تجرید، زادآوری و ارایه سرویس جنسی برای جنس برتر و برگزیده «نر» تعریف و مشخص میشود؛ نظامی که زن را کالای قابل داد و ستد میداند، به «بد» میدهد و تا مرز حیوانیت فرو میکاهد.
از این منظر، مخالفت شدید گروه طالبان با آموزش زن نه پشتوانه مذهبی دارد، نه مبنای عرفی و نه ارزش حقوقی؛ جنایتی است که در پشت نقاب دین و مذهب جاری شده و اگر جلو آن گرفته نشود، چندین نسل این اجتماع فرو پاشیده تاوان آن را خواهد داد.
بر این اساس، انتظار این که طالبان در برابر نرمافزارهای مدنی عقبنشینی کنند، شبیه این است که از عقرب خواهش کنیم نیش نزند.
ح. جاوید