طرحی از روی ناچاری
«شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان» در ۲۸حوت۱۴۰۱ هجری شمسی از طرحی زیر عنوان «طرح نجات کشور از بحران» رونمایی کرد. عنوان طرح نشان میدهد که تدوینکنندگان آن میکوشند آن را بهعنوان تنها نسخۀ حل معضل کشور عنوان کنند، اما اگر به مفاد طرح با دقت و موشکافانه دیده شود، مبرهن است که این طرح از نارساییها و نواقص مزمن رنج میبرد. به گونهای که درک شکست و عدم توفیق آن در بهدست آوردن اهدافی که در آغاز طرح به آنها اشاره شده، دشوار نیست.
ویژگیهای یک طرح سیاسی به چند نکته خلاصه میشود. فقدان این ویژگیها سرنوشت هر طرحی را به ناکجاآباد کشانده و در سطح طرح و روی کاغذ باقی میگذارد:
الف. نگاه واقعبینانه بهجای آرمانگرایانه
آرمانگرایی معمولا اهدافی هستند که در اساسنامه و مرامنامههای احزاب سیاسی در بازۀ زمانی طولانیمدت و چشمانداز آینده مطرح میشود. طرحهای سیاسی اما معضلات و چالشهای موجود و چگونگی بیرونرفت از آنها را هدف قرار میدهد. این ویژگی بدین سبب لحاظ میشود که توافق بر سر اهداف آرمانی دشوار و گاهی غیر ممکن است، اما همنظری بر سر طرحی که معطوف به آرمانها نیست، ممکن و دستیافتنی مینماید. همسویی جناحهای مختلف سیاسی بر سر یک طرح واقعبینانه بر این استدلال استوار است که طرفها از اصرار به خواستهای آرمانی خود عقبنشینی کرده و به حداقلها بسنده میکنند.
ب. درک مفهوم منافع
امروزه تحولها در دنیا و بهخصوص کشورهای مشابه افغانستان، در دست بازیگرانی قرار دارد که لزوما دارای منافع مشترک نیستند. اصولا مناقشهها و جنگها در این کشورها زادۀ رقابت قدرتهای بزرگ جهان و همچنین کشورهای منطقه است. مفهوم جنگ نیابتی و «بازی در سرزمین دیگران» از همین مقوله میآید. طرح و برنامهای که نتواند این واقعیت ملموس زمان را درک کند، محکوم به شکست و ناکامی است.
ج. فراگیری
ویژگی مهم دیگر یک طرح سیاسی فراگیری و همهشمولبودن آن است. نسخۀ حل معضل در یک کشور نباید به بخشی از جامعه تمرکز و بخش دیگر از جامعه را “اِگنور” و فراموش کند. در این صورت طرح به ضد خود تبدیل شده و به پیچیدگی قضیه میافزاید .
«طرح نجات کشور از بحران» فاقد این سه ویژگی است. فقدان این پارامترها ممکن است به دو دلیل صورت گرفته باشد؛ تهیهکنندگان طرح دقت لازم را برای درک شرایط نکردهاند و یا با اهمال عمدی، طرح این گونه ارایه شده است. در هر دو صورت تغییری در نتیجه بهوجود نمیآید و برآیند طرح، چیزی که امضاکنندگان آن انتظار دارند، نخواهد بود.
محورهایی در این طرح وجود دارد که دستیابی به آنها دشوار، پیچیده و گاهی ناممکن است . محورهایی که دستیابی به آنها اصولا در صلاحیت و توان شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان نیست .تاکید بر اصول و محورهایی که فراهم نمودن زمینه تحقق آنها در توان شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان نیست، توجیهی جز درک نادرست از معضل کشور و پیچیدگی مناسبات کشورهای قدرتمند و تاثیرگذار در منطقه ندارد. اصول و محورهای «طرح نجات کشور از بحران» این گونه فشرده میشود:
«ایجاد چتر واحد میان نیروهای مطرح مخالف طالبان»
اوضاع سیاسی افغانستان در حال تجربۀ واگرایی سیاسی است. درست در زمانی که در این طرح به ایجاد چتر واحد مخالفان طالبان، تاکید صورت میگیرد، تلاش فراوان برای ایجاد احزاب و تشکلهای سیاسی در خارج از افغانستان در جریان است که در ماههای آینده شاهد اعلام موجودیت آنها خواهیم بود. این در حالی است که پیش از این نیز حداقل سه جریان سیاسی اعلام موجودیت کردهاند. حنیف اتمر، رحمتالله نبیل و سرور دانش هر کدام رهبری حزب سیاسی جدیدی را به عهده دارند که به تازگی و در تبعید اعلام موجودیت کردهاند. این احزاب یا جریانهای نوتشکیل سیاسیاند و یا تکهای جداشده از یک جریان بزرگتر. پیش از سقوط جمهوریت ۷۲حزب دارای جواز رسمی فعالیت در کشور بودند که تعدادی از آنها اکنون نیز فعال هستند.
درست است که تحولها در کشور زمینه فعالیت بیشتر این احزاب را برای همیشه برچیده است، اما وجود این همه حزب در کشور نشاندهندۀ این واقعیت است که هنوز درک همگرایی سیاسی در افغانستان بهوجود نیامده و دورنمای امیدوارکنندهای هم بهچشم نمیخورد. معلوم نیست شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان با تکیه به چه چیزی امکان ایجاد چتر واحد مخالفان طالبان را مقدور و مُیسر میداند؟
«توافق روی نظام آینده کشور»
ایجاد نوع نظام سیاسی در کشور از مسایل پرچالش و شدیدا اختلافی است. از توافقنامه بن تا تشکیل حکومتهای موقت و انتقالی و تهیه پیشنویس قانون اساسی، سایه اختلاف بر سر نوع نظام سیاسی، فضای سیاست در افغانستان را پر التهاب و صفوف موافقان و مخالفان حکومت غیر متمرکز را فشرده کرده بود.
جالب است در طرح شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان از طرفی توافق روی نظام سیاسی را جزیی از اهداف خود اعلام میکند و از سوی دیگر، طرفداری خود از نظام غیر متمرکز و فدرالی را به وضوح بیان میکند. پرسش این است که اگر نظام غیر متمرکز خط سرخ شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان است، با چه مکانیزم و چگونه آجندای توافق بر سر نظام سیاسی را با طرفهای دیگر، پیش خواهد برد؟
«ایجاد درک واحد از بحران افغانستان و پیآمدهای ناگوار بالفعل و بالقوه آن بر مردم، منطقه و جهان با توجه به حضور روزافزون گروههای افراطی در خاک افغانستان»
به نظر میرسد این بند از طرح شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان از تجاهل ژرف از مناسبات و روابط پیچیده کشورها در این نقطه از جهان، مایه گرفته است؛ زیرا این شورا میداند که درک بحران افغانستان تابع ندانستههای کشورهای ذینفع در آن نیست؛ بل این درک تابع منافع و اولویتهایی است که کشورهای دور و نزدیک افغانستان برای خود تعریف کردهاند. آیا شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان فکر میکند که کوچ هزاران جنگجوی داعش از گوشه و کنار جهان به افغانستان به منظور اشتراک در میلۀ گل سرخ صورت گرفته است؟ تجهیزات و امکانات نظامی که داعش هر روز کشورهای همسایه شمالی افغانستان را به وسیله آنها تهدید میکند، بدون همکاری لوجستیکی سازمانهای امنیتی منطقه و جهان در دسترس گروههای افراطی قرار داده شده است؟
رفتارهای کشورهای منطقه و جهان در افغانستان برخواسته از تقابل و تضاد شدید منافع کسانی است که بر سر هژمونی بر جهان تمامقد در برابر هم ایستادهاند. افغانستان یکی از نقاطی است که ظرفیت و پتانسیل فراوان برای تبدیل شدن به میدان جنگهای نیابتی و تقابل قدرتهای بزرگ و کوچک را دارد. بنابراین تغییر در تعریف منافع کشورهای بزرگ جهان فراتر از توان و قدرت شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان است. این بند از طرح «نجات کشور از بحران» با هیچ منطق عملی استوار نیست و نباید آن را جدی گرفت.
«ایجاد هماهنگی میان کشورهای همسایه، منطقه و جهان مبنی بر اعاده ثبات در افغانستان و بیرون ساختن کشور از محل تقابل منافع به محور تعامل منافع کشورهای ذیدخل و بهوجود آوردن و اراده جمعی در راستای حل سیاسی بحران افغانستان»
ضربالمثل فارسی است که میگوید: سنگ کلان برداشتن، نشانه نزدن است. به نظر میرسد که مصداق عینی این ضربالمثل، این بند از طرح شورا باشد. در این بخش از طرح به دو مساله مهم و حساس اشاره شده است؛ اول، ایجاد هماهنگی میان کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در خصوص افغانستان. دوم، بیرون ساختن افغانستان از محل تقابل منافع به محور تعامل منافع کشورهای ذیدخل.
درواقع رنجها و مرارتهایی که سالها بر مردم افغانستان تحمیل شده، ناشی از همین دو مساله بنیادی و اساسی است، اما پرسش این است که تغییر دیدگاه این کشورها و تعدیل مواضع و استراتژی آنها از تقابل به تعامل، ردایی است که شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان به تن کند؟
افغانستان با تمام توان و ظرفیت خود بهعنوان یک کشور، سالهاست قربانی چنین سیاستی از سوی کشورهای قدرتمند جهان است. شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان با استفاده از کدام اهرمها این کشورها را مجاب میکند تا از تقابل به تعامل عبور کنند؟ چرا باید طرحهایمان تا این حد، فاقد عنصر عملیاتی و اجرایی باشد؟
ما از بهوجود آمدن شرایطی که زمینههای فراوان برای عبور کشور از وابستگی و تبدیل آن به محل تعامل میان کشورها را فراهم آورده بود، کوچکترین بهره نبردیم. حال که قرار است افغانستان یک بار دیگر به محل زورآزمایی کشورهای قدرتمند جهان و منطقه تبدیل شود، چگونه میتوانیم آن را به مرکز تعامل و تساهل جهان مبدل کنیم؟
«تقویت و گسترش روشمند مقاومت ملی در ولایات کشور بهعنوان گزینش مشروع دفاع از حقوق مردم»
داشتن جغرافیا نخستین گام مذاکره در همه گفتگوهای سیاسی در تمام دنیاست. اگر توان ضربه زدن به هیمنه و قدرت گروه حاکم را داشته باشید، دیر یا زود در میز مذاکره با تو خواهد نشست. (سناریویی که برای بازگرداندن طالبان در قدرت اجرا شد) مساله اصلی این است که آیا ایجاد گروه مقاومت، گسترش و سراسریکردن آن برای شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان به همین آسانی است؟
اعلام موجودیت شورا بهدلیل مخالفت کشورهایی که سران آن در آنجا مستقر هستند، ماهها به تاخیر افتاد و بالاخره مجبور به اعلام موجودیت آن به صورت مجازی شد. آیا تشکیل گروههای مقاومت که نیازمند سلاح، امکانات لوجستیک، پول، هماهنگی و حمایتهای سیاسی و مالی است، بدون توافق نظر کشورهای موثر ممکن است؟ در حال حاضر هیچ نشانه و علامتی وجود ندارد که سیاست جنگی شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان در برابر طالبان از طرف کشورهای مهم جهان و همسایههای افغانستان با اقبال مواجه گردد. بنابراین گشایش جبهههای نظامی در داخل افغانستان به گونه یک احتمال هم قابل بررسی و ملاحظه نیست.
بررسی محورهای اصلی طرح «نجات کشور از بحران» روشن میسازد که این طرح با منطق اجرایی و عملیاتی همراه نیست و چشمانداز روشنی در آن دیده نمیشود. تنها منطق این طرح، دلبستگی به انکشاف تضارب دنیا و طالبان است. تقابل برخواسته از ناامیدی جهان از رژیم طالبان، روابطی که در کشوقوسهای مناسبات جهانی، امکان جابهجایی نقش طالبان به نفع و یا ضرر این و یا آن وجود دارد. در غیر آن، طرح «نجات کشور از بحران» بیش از طرحی برای طرح و برنامهای از سر ناچاری و درماندگی نیست.