مردم در کجای سیاستهای دولت ایستادهاند؟
نامۀ یک بانوی دانشآموختۀ روابط بینالملل به رییسجمهور
سلام آقای رییسجمهور!
انسان امروز نه به آسانی؛ بل به قدامت عمر بشر دریافته که پیوسته آینده از آن کسانی است که امروز را به تلاش سپری نموده و با حرکت در بستر اکنون، فردای بهتر را برای مرز و بوم خود ترسیم نمودهاند. با نگاهی گذرا به احوال نظام بینالملل و اوضاع آشفته منطقهیی به راحتی میتوان دریافت که کشور عزیزمان افغانستان در وضعیت بسیار حساس و خطیری قرار دارد و چنانچه جنابعالی که سکاندار هدایت این کشتی در دریای پرتلاطم هستید به درستی تصمیمسازی نکنید نه تنها اکنون؛ بل فردای فرزندان این سرزمین با چالشهای لاینحل مواجه خواهد بود.
فردایی که از پس تاریکیهای جنگ و خون، هنوز هم امید و زندگی در آن جوانه میزند، و با شدت تمام برای رسیدن به آن فرداهای مجهول تلاش و مبارزه جریان دارد و فاعل این راه، نسلیست که آگاهانه انتخاب میکنند و میخواهند در میان جهالت و ترس، امید رسیدن به آرزوهای محال را تجربه کنند.
من جزیی از این نسل سرگردان هستم که رسیدن به آرزوهای دور و درازم را فقط در آموختن و آگاه کردن خود دیدهام. دانشجو استم؛ روابط بینالملل میخوانم. فکر کردن به نظام حاکم بینالملل، روابط بینالملل، همکاریهای بینالمللی، منازعات بینالمللی، تروریسم بینالملل، دولتها، سازمانها، بازیگران جهانی، بازیها، سیاست خارجی، استراتژیها، دیپلماسیها و … جزو روزمرگیها و مطالعه وضعیت افغانستان تمام دغدغههایم شدهاند.
ماستریام را تمام کردهام، و در حین تحسین شتاب رشد رو به صعود زنان افغان در تصاحب کرسیهای بلند دولتی، از سقوط ناگهانی این وضعیت و اینکه افتخار نداشتن کشوری که بتوانم خودم و داشتههای علمیام را در آن تبارز دهم، وحشتزدهام.
مطالعه شرایط موجود منطقه و تاریخ ناکام مدرنیزهکردن افغانستان در گذشتههای نه چندان دور و اینکه چطور فرصتهای بالقوه را به چالشهای بالفعل مبدل کردیم و موقعیت جیواستراتژیک و جیواکونومیک افغانستان که کلید برد ما در بازیهای منطقهیی و فرامنطقهیی بود را به باخت مبدل کردیم، برایم غیرقابل هضماند.
بگذریم. من نسل متعلق به افغانستان بعد از «کنفرانس بن» هستم. نسلی که هرچند کودکیهایش در میان دود و آتش جنگ گذشت، ولی صلح نسبی در این 16سال ارزشهایی را در آنها، بهخصوص زنان زنده کرد که قبلن از آنها محروم بودند. ارزشهایی که در پرتو آن زنان امروز بدون تفکیک جنسیت، طبقه، قوم وغیره به حقوق مساوی سیاسی و اجتماعی دست یافتند و همچنان این بستر را بازتر و بالندهتر میخواهند؛ ولی جو به وجودآمده، آینده این بستر را متزلزل و همه مخصوصن زنان این سرزمین را پریشانتر نموده است.
من با مطالعات موردی که داشتم، میدانم که با شکست داعش در عراق و سوریه، دو تا گزینه بیشتر برای داعش باقی نمانده که گزینه اول برای آنها افغانستان و گزینه دوم شاخ آفریقاست. باتوجه به خیلی از دلایل موجود مطمین هستم گزینۀ مورد نظر شاخ آفریقا نیست، چون در استراتژی قرن بیستویکم امریکا و سیاست چرخش به سمت آسیا، آفریقا شامل محیط امنیتی نیست. از ین رو در اولویت قرار ندارد؛ ولی افغانستان بهدلیل جغرافیایی چالشآفرین، برای این گروه گزینه خوبی است و به قول معروف «یعنی خطر به بیخ گوش رسیده است.»
آقای رییسجمهور!
مطالعه فرازوفرودهای تاریخ طولانی افغانستان در کنار جغرافیای چالشآفرین آن به اضافه همسایههای نامهربان ما، من را به یک نتیجه رساند: که گذار از بحران ناشی از موقعیت خاص جغرافیایی افغانستان بدون آوردن تغییر در تاکتیکهای مورد استفاده استراتژیک که برای همه بازیگران ذیدخل مفید نباشد، ممکن نخواهد بود.
بنابراین تلاش شما برای تبدیل کردن افغانستان به دهلیز یا شاهراه اقتصادی منطقه یکی از تاکتیکهای منطقی، زیرکانه و عملی برای کاستن بحران موجود بود و برای این کار و تلاشهای خستگیناپذیرتان متشکرم، ولی نباید فراموش کنیم که برای این کار نیاز به آرامش و همکاری مردم و جغرافیای امن و متحد داریم تا چالشها را به فرصتها مبدل کنیم، که واقعیتهای شرایط متشنج و نامناسب سیاسی، اجتماعی و روانی موجود در درون کشور، تلاش کاهش بحران را به توهم بزرگ مبدل و حق پرسیدن این سوالها را برای هر فرد این ملت میسر ساخته است:
اول: اینکه برای کاهش بحران، خشونت، درگیریها، دو یا چنددستگی و کشتار بیمورد غیرنظامیان توسط تروریستها چه طرح استراتژیک و عملی دارید، درست در شرایط زمانی که داعش در حال جابهجایی در مرزهای شمال است؟
دوم: چقدر مطمین هستید که ملت فقط با طرحهای طولانیمدت مثل بستن قراردادهای اقتصادی، کشیدن خط آهن، ایجاد راههای مواصلاتی، ساختن سدها و… مخصوصن که اولویت آنها نان و امنیت است، به آرامش میرسند؟
سوم: در شرایط بد سیاسی- امنیتی، اولویت، عزل و نصبهای جنجالی و شعلهور شدن عقدههای خفته است یا آرامش و رفاه مردمی که تمام چشم امیدشان دولت و ایتلاف جهانی است؟
چهارم: دشمن دولت افغانستان کیست؟ مردم در کجای سیاستهای دولت ایستادهاند، افکار عمومی از چه جایگاهی در نزد پالیسیسازان کشور برخوردار است؟
آقای رییسجمهور!
پرسشهای ساده من را از نظر بگذرانید و به ملت جواب بدهید، درگیر روزمرگیها نشوید، مردم نگراناند، نگران آینده مبهمی که هیچ کس در این مورد مسوولیت نمیگیرد.
مردم را دور نزنید، مخصوصن نسل امروز را که فرق رحیم و رجیم را خوب میدانند و بین وابستگی اقتصادی و وابستگی سیاسی تفاوت قایلاند و جهانیشدن را با کاملن مصرفی و استحالهشدن قدرتها یکی نمیدانند و از رسیدن سال 2025 در کنار امید محکم، میترسند. از روزی میترسند که شرایط حال را نداشته باشند. بنابراین با شماست که این نسل و سرزمین این نسل را از تمام بدبختیها و بازیهای استارتشده منطقهیی و بازیهای شوم نیابتی در راه، بهعنوان رییس دولت حفاظت کنید و از تمام قوت دولت برای دفع این بلایای مصنوعی استفاده کنید و به روی هر چه ناامنی و جنگ است با تواضع و بزرگی خط بکشید.
اجازه ندهید که تلاش، سختی و مشقت، هزینههای جانی و مالی و مبارزاتی که این نسل برای کسب آگاهی میدهند به هدر رود. با مهار تنشهای موجود لبخندهای گمشده در میان هیاهوی نفرت و اشتیاق از شرق و غرب را به آنها باز پس دهید و در بازسازی هویت فراموششده ایشان در زیر غبار جنگ، تجاوز، خشونت، نفرت و مهاجرت…کمک کنید و در ارایه تصویر خوب و با عزت از افغانستان به عنوان کادر علمی مطرح در جهان کاری کنید.
آقای رییسجمهور!
با توجه به وضعیت نامناسب منطقهیی و داخلی، در سناریوهای دم دست تجدید نظر کنید، به بازیگران بینالمللی، منطقهیی و داخلی، احزاب و تشکلها، مردم مخصوصن کودکان و زنان، شرایط حاکم، دوستان بینالمللی، دشمنان بالقوه و بالفعل بهخصوص داعش نگاهی بیندازید.
داعش را که از خطرناکترین پروژههای تروریستی در جهان است، جدی بگیرید؛ زیرا حضور و آغاز فعالیت آنها در افغانستان یعنی نابودی نظام و همۀ ملت و گوشهنشین شدن زنانی که 16 سال تمام برای رسیدن به اهداف بلند و زندگی مرفه و خوب دویدهاند و دورنمای اهدافشان شکستن سقف شیشهیی و تکیهزدن در کرسی ریاست جمهوری یا یکی از معاونیتهای ایشان بوده که تا حالا میسر نشده است. در یک جمله حضور داعش یعنی فلج شدن جامعه و برای رییس یک دولت مسوول هیچ چیز ویرانگرتر از فلج شدن بدنه دولت و ملتاش نیست.
آقای رییسجمهور!
همانطور که میدانید؛ معمولن خیلی از تنشها آبستن بحراناند و آغاز هر بحران متفاوت از دیگری است. چنانچه یک بحران با یک سخنرانی شدیداللحن آغاز میشود، دیگری با یک اعتراض و یا یک تظاهرات گسترده، که در نتیجه تنش ایجاد میکنند و در صورت عدم مهار و تصمیمگیری عقلایی به جنگ ختم میشوند. و این امر در کشورهای جهان سوم و توسعهنیافته خیلی عادیتر از هر جای دیگر محتمل است که نمونههای آن را در جنگهای منطقه مثل سوریه و عراق شاهد بودیم.
شرایط حال ما؛ درست شبیه سوریه قبل از جنگ است. تنها با این تفاوت که ما طالبان را همچنان در حال جنگیدن داریم، به اضافه اپوزیسیونها و داعش بدون پناهگاههای امن و میدان نبرد، که هر حرکت ناسنجیده داخلی برای تشدید تنش، جنگ تحمیلی چندساله دیگر را استارت میزند که برای همه سنگین تمام خواهد شد. بهخصوص برای زنان که بعد از مدتها به استقلال نسبی برای کسب تحصیل، شغل، ازدواج و… دست یافتهاند و میانگین باسواد آن جزو افتخارات افغانستان بعد از کنفرانس بن است.
چشم امید این ملت به سوی دولت است که با درایت و استراتژی حسابشده، اجازه ندهد مواردی مثل لانهگزینی داعش در کشور، اختلافهای درونی حکومت و توزیع ناعادلانه قدرت، کشور را به میدان نبرد و مردم را به چوب سوخت مبدل کند و عقبگردی 360درجهیی به گذشته، تکرار تلخ تجربه داعش در سوریه و جنگهای خانمانسوز داخلی داشته باشیم.
قدر فضای همگرایی موجود را که در آن همۀ مردم خواستار صلح، توسعه، اصلاحات، دموکراسی و پیشرفت هستند و حضور جامعه جهانی را که مردم با جبین گشاده برخلاف دورههای مختلف تجددگرایی در افغانستان پذیرفتهاند، را بدانید و با مدیریت عالی و استراتژیهای پربارتر اجازه دهید تنشها مهار و از نام شما در تاریخ افغانستان با افتخار یاد شود.
وحیده مهرپور؛ پژوهشگر روابط بینالملل
وحیده جان میخواهد یک وظیفه خوب داشته باشد بنا ریس جمهور را نشانه ګرفته ماستر علوم سیاسی شما در ارشادات تان از استقبال خارجیها لذت می برید وانرا موجه میدانید در حالیکه کشور عزیز مان اشغال است وبس
نوشته کاملن خوب و عالی