تحلیل

سیّاسِ دور از هیاهو

می‌گویند چرچیل در اثنای جنگ جهانی دوم در مقابل هتلر به جان آمده بود. وقتی همه شهرها و حتا پناه‌گاه‌های انگلیس را هواپیماهای هتلر نابود کرده بود، یک‌روز او از کوچه‌یی یک‌طرفه به طرف کابینه می‌رفت که پولیس موتر او را ایستاد کرده و او را جریمه می‌کند. چرچیل می‌گوید من صدر اعظم انگلیسم و به‌خاطر شرکت در جلسه‌یی که برای آینده مملکت مهم است عجله دارم.

 پولیس جواب داد: من هم عاشق چرچیل هستم، اما قانون از چرچیل مهم‌تر است. وقتی به کابینه رسیدند، صدر اعظم تاریخی انگلیس گفت: ما جنگ را بردیم، زیرا مردمی داریم که به قانون ارج می‌نهند و جنگ را به‌رغم همه ویرانه‌ها و نومیدی مطلق برده‌اند.

در حقیقت قانون بود که از آن پرتگاه جامعه را نجات داد. همان گونه که امروز افغانستان را تنها قانون می‌تواند نجات دهد ولو اینکه قانون تنها یک پیرو داشته باشد و آن معاون رییس‌جمهور، سرور دانش باشد. این روزها در خبرها خواندیم که رییس‌جمهور در نشست کابینه از نهایی‌شدن 300 قانون در سه‌سال گذشته تحت ریاست سرور دانش از وی سپاس‌گذاری کرده است. هرچند برای داشتن یک جامعه قانون‌مند هنوز خیلی زود است که خوش‌بین باشیم اما حداقل گذاشتن چنین تهدابی کار نیک است.

سرور دانش را افراطی‌ها دوست ندارند؛ چون اهل سخن گفتن آتشین نیست. در مظاهره جنبش روشنایی از مقامش استعفا نداد و بعد از درج کلمۀ افغان در شناسنامه، خود را خراسانی نخواند. این توقعات جامعه مجازی از یک رهبر است. اینکه با ساز دل آن‌ها کوک باشد که هزار دل ناساز متفاوت است. اما آقای دانش، برخلاف معمول رهبران سنتی چه چپی چه جهادی، آتشی، آتشین‌مزاج و پوپولیست نیست.

سیاست در کشورهای توسعه‌نیافته، تنها معادل پوپولیزم داغ استف دروغ گفتن به‌طبع دل مردم و ثروت اندوختن. دانش اما از این جنس نیست. به‌طور کلی او یک استثنا در تاریخ سیاسی ماست. مردی که دغدغه فرهنگ دارد و زیاد در ملاء عام نیست.

او را از سال‌های جهاد می‌شناسیم در چارچوب سازمان نصر، که جبهه‌یی روشنفکری اسلامی بود متاثر از دکتور شریعتی، سید قطب و سید جمال. دانش همان وقت هم قومندان نبود و سخنرانی نمی‌کرد. کار عمده او تامین کتاب و زمینه‌سازی برای تحقیق بود. او فکر می‌کرد هر جریان مستلزم کمی عمق فکری است تا از احساساتی‌گری برآید. اما او در این جمع تقریبن تنها بود، چون باقی هم‌تیپ‌های او یکی یکی از این دنیا رفتند. آخرین‌شان اخگر بود که او هم البته بیشتر به سخنوری و اعتراض خیابانی شهره بود.

برای این، دانش راهی به شهرت در بین عوام نداشت. اما او مجله‌یی را بنا نهاد که جریان فکری مجاهدین را با ادبیات و فکر آزاد پیوند می‌داد. بعدتر، انجمن نویسندگان را ساخت و از دل آن مهم‌ترین مجله روشنفکری سی‌سال گذشته افغانستان یعنی «در دری» را ساخت که بعدها «خط سوم» شد و موسسه «در دری» که صدها نویسنده، شاعر و محقق در دامنش تربیت شدند.

هفته‌نامه ادبی گلبانگ و مجله سراج، دیگر دستاوردهای او بودند؛ یکی برای نشر ادبیات و دیگری برای تبارز و تبادل بحث‌های فکری. منش او تا هنوز بر همان مبنا استوار است.

بعدها که وزیر شد باز از هیاهو دور بود. او را همه دوست داشتند؛ چون در هیچ جریانی نبود. اهل رشوه گرفتن و معامله نبود و همواره در دانشگاه در دسترس جوانان بود‌.

تا یک‌روز قبل از رفتن به صدارت باز درس می‌داد، با همان تواضع همیشگی. با این حال، او از منش خود برنگشت. دانش و سیاست‌مداران مثل دانش، نیازهای واقعی سیاسی جامعه‌اند. سیاست‌مدارانی که اهل هیاهو و پوپولیزم نیستند و به اصلاحات فرهنگی معتقدند. از طرفی منزه و پاک‌نفسند و اهل معامله و رشوه نیستند.

اگرچه ارباب معامله، دست و دل بازتری برای جذب طرفدار دارند، اما او از امکانات عادی دفترش، دو مجله یکی برای ادبیات معاصر و دیگری برای گسترش فکر ساخته است، همان کاری که سال‌ها قبل شروع کرده بود. در ضمن بر تدوین قانون و تاکید بر قانون عمل می‌کند. او را «مرد قانون» می‌دانند؛ چون تدوین قانون مدرن ما به او مدیون است؛ همان‌طور که تحصیلات عالی خصوصی هم به او مدیون است.

او زیربنای این کار را آغاز کرد و هنوز مشی او همین اصلاح زیربناهای فکری و فرهنگی است. در عین حال از مطالبات مردم هم بدون هیاهوگری، فارغ نبوده است.

نتیجه همین داعیه، احداث اولین بند برق در تاریخ دایکندی و اعمار شاهرگ‌های حیاتی مرکز افغانستان است. همان‌طور که ادبیات سیاسی قانون‌محور تنها راه نجات دموکراسی نیم‌بند ماست، این شیوه درستی است که برای احقاق خواسته‌ها باید در چارچوب قانون و برای تغییر قانون فعالیت کرد.

این روش اگر با دانش و تنهایی او در عالم سیاست، کمی هم جا بیفتد مبارک است. بایستی از دانش، منش و مشی فرهنگ‌باوری و قانون‌مداری او حمایت کرد. این تنها جریان علیه غوغاسالاری و نیز گذار از سیاست ناسالم و تیکه‌داری فاسد کنونی است.

حاشم رسول‌زاده

نوشته‌های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا