تحلیل

طالبان در برابر امتحانی بزرگ

محمداشرف غنی، رییس‌جمهوری اعلام کرد که دولت وحدت ملی حاضر است با گروه طالبان آتش‌بس کند و این گروه را به‌عنوان یک حزب سیاسی به‌رسمیت بشناسد. غنی در دومین نشست «پروسه کابل» نقشه راه جدید صلح این کشور را اعلام کرد.

آتش‌بس با طالبان و به‌رسمیت شناختن این گروه به‌عنوان یک حزب سیاسی از بهترین راه‌کارهای در پیش گرفته دولت است. ناگزیری‌های دولت برای رسیدن به‌صلح دایمی را در شرایط کنونی نیز باید مد نظر گرفت. هرچند گروه طالبان در اذهان عمومی از خود خاطره‌یی خوش به‌جا نگذاشته‌اند اما در شرایط کنونی این بهترین پیشنهادی است که دولت می‌توانست آن ‌را ارایه کند.

همه جانب‌های جامعه افغانی، در مشوره با دولت و شورای عالی صلح، برای تامین صلح به‌اجماع رسیده‌اند. زنان در این گفتمان عمومی فعالانه اشتراک داشته‌اند تا از حقوق‌شان که در قانون اساسی تضمین شده، حفاظت کنند. نمایندگان، عالمان دین، جامعه مدنی، بزرگان قومی، سرمایه‌گذاران، دهقانان و کارگران، کارشناسان، احزاب سیاسی، محصلان و استادان و سایر گروه‌ها نیز بر ضرورت صلح از دیدگاه‌های متمایز تاکید داشته‌اند.

اجماع عمومی برای رسیدن به‌یک طرح صلح واقعی ضرورتی است که رییس دولت توانسته به‌صورت همه‌جانبه آن ‌را درنظر بگیرد که می‌تواند نقطه قوت این طرح باشد؛ هرچند طالبان آن را بپذیرد یا رد کند. مهم این است که رییس دولت توانسته رسالت خود را به‌خوبی انجام دهد. باید پذیرفت که دولت فقط یک طرف این درگیری است و گروه طالبان طرف دیگر؛ از این‌رو باید منتظر نقشه آن‌ها برای رسیدن به‌صلح نیز باشیم که آیا آن‌ها حاضرند به‌این طرح بپیوندند یا خیر؟

افغان‌ها صلح را یک ضرورت می‌پندارند که این نیاز برخاسته از آسیب‌های حدود چهار دهه جنگ و بدبختی و به‌خصوص جنگ تعریف‌ناشده‌ و تحمیلی چند سال اخیر است. اعمال وحشیانه تروریستی که به‌تاریخ ۱۰جوزای ۱۳۹۶ و ۷‌دلو ۱۳۹۶‌ در شهر کابل به‌وقوع پیوست بخشی از سلسله خشونت‌هایی است که در مقابل مردم ما صورت می‌گیرد. پاسخ حکومت وحدت ملی به‌این اجماع و نیازمندی عبارت است از ایجاد دیدگاه واحد برای صلح و طرح یک روند با برنامه برای تحقق آن. دیدگاه ما مطابق اوامر الهی است؛ چنانچه در قرآن کریم آمده است: و هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، همیشه به‌نیکوترین شیوه پاسخ ده، پس ناگاه می‌بینی همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوست صمیمی است. (سوره فصلت، آیه ۳۴)

درک و فهم کم مردم باعث سوء‌استفاده عده‌یی از دکان‌داران دینی در این سرزمین شده است که دولت می‌تواند در این راستا تلاش کند تا با بالابردن سطح دانش دینی مردم، جلو این سوءاستفاده‌گری را از دشمنان مردم این سرزمین بگیرد. یعنی دولت می‌تواند از سلاحی استفاده کند که طرف مقابل از آن سوء‌استفاده می‌کند.

ما اهداف مشترک ملی را از طریق یک روند صلح تعیین خواهیم کرد تا بتوانیم تفرقه و منازعات داخلی این اواخر را پایان دهیم و موفق به‌ساختن یک دولت موثر، جامعه همه‌شمول، اقتصاد پویا و فرهنگ تحمل‌پذیر مبتنی بر باور‌ها و ارزش‌های انسانی شویم.

می‌توان گفت که ارزیابی رییس‌جمهور از مشکلات فراروی دولت، کاملن متین و منطقی است؛ زیرا برای ایجاد یک دولت پایا در نظرگرفتن اهداف مشترک ملی و همه‌پذیر بهترین راه می‌تواند باشد. تغییر در فرهنگ مردم و آموزش مردم برای پذیرفتن همدیگر از مسوولیت‌های دولت است؛ از این رو دولت برای رسیدن به‌این ‌امر باید تلاش و کوشش وافر کند. طبعن اگر دولت بتواند مردم را به‌این درک برساند مردم نیز دولت را همراهی خواهند کرد و جامعه به‌سوی هم‌پذیری به‌پیش خواهد رفت باآنکه دشمن به‌دنبال ایجاد تفرقه مردم است اما اتفاق مردم می‌تواند پادزهر خوبی برای فتنه‌های دشمن باشد.

تحقق این دیدگاه به‌مهرورزی، باورمندی و شجاعت در توافق با طالبان نیاز دارد. ما باید شفقت لازم را در درک دیدگاه جنگجویان داشته باشیم. ما باید باورمندی به‌اطاعت از اوامر الهی را داشته باشیم و نقاط مشترک خویش را به‌حیث افغان و مسلمان جستجو کنیم. ما باید شجاعت شنیدن نارضایتی‌ها را داشته باشیم، عوامل ریشه‌یی و دلایل جنگ را ارزیابی کنیم، و همچنان به‌پیشنهادات مختلف برای آشتی و مصالحه گوش دهیم. کنفرانس پروسه کابل اجماع ما روی یک صلح عادلانه و پایدار را به‌یک روند عملی تبدیل خواهد کرد که باعث دستیابی به‌یک نتیجه معتبر می‌شود.

سخنان رییس دولت کامل و واضح است و هرآنچه را جامعه امروز افغانستان بدان نیاز دارد مطرح کرده است. ارزیابی عوامل ریشه‌یی و دلایل جنگ مهم‌ترین کاری است که دولت می‌تواند درباره آن کار کند. در واقع پروسه کابل، گام اول برای رسیدن به‌صلح است؛ چون رسالت دولت سوق دادن جامعه به‌سوی آرامش و صلح است. از این‌رو تلاش‌های دولت قابل قدر است و اینکه تا چه حد این تلاش‌ها نتیجه می‌دهد برمی‌گردد به‌طرف دیگر مناقشه که چقدر برای منافع مردم و افغانستان از خودگذری و خویشتن‌داری و درایت نشان دهد.

در این اواخر نشانه‌هایی در جریان جنگ ظهور کرده که احتمال صلح را بلند برده است. نخست اینکه افغان‌ها از آثار وسیع کمی و کیفی این جنگ تعریف‌ناشده به‌ستوه آمده‌اند. به‌این ترتیب، ما نیاز به‌اصلاحات همه‌جانبه در رویارویی با مشکلات میراثی خویش (منازعات، جرم و جنایت و فساد اداری) داریم. روند مصالحه بین‌الافغانی با حزب اسلامی به‌مثابه یک مثال موفقانه بوده است و بیانگر چگونگی امکان‌پذیری آشتی. دوم اینکه انتخابات پارلمانی سال ۱۳۹۷ و ریاست جمهوری سال ۱۳۹۸ برای کسب اعتماد مردم افغانستان نسبت به‌پروسه‌های دموکراتیک به‌مثابه گامی برای تداوم مشروعیت دولت پنداشته می‌شود. سوم اینکه در سطح بین‌المللی تاکید بر این است که جنگ باید از راه سیاسی با طالبان پایان یابد. نکته چهارم اینکه در سطح منطقه‌یی، ما با موفقیت به‌همسایگان خویش مزیت‌های اقتصادی و صلح‌آمیز یک افغانستان باثبات را ابراز داشته‌ایم. پنجم اینکه، جهان اسلام در یک گفتمان جدی برای مقابله با تعبیر‌های سوء از متون دینی برای توجیه این جنگ تعریف‌ناشده، در حال رسیدن به‌اجماع‌اند. طالبان از این تغییر شرایط آگاهی دارند و به‌نظر می‌رسد که درباره پیامد‌های اعمال خشونت‌آمیزشان بر خویش نگرانند و درصدد راه حل.

شکی نیست که مردم از جنگ و درگیری خسته شده‌اند و بر همگان واضح و مبرهن است که دولت برای مبارزه با مشکلاتی که مردم دارند، اصلاحات همه‌جانبه و شایسته و قابل‌قدر را در نظر گرفته است. کنارآمدن با حزب اسلامی می‌تواند برای این روند شروع خوبی باشد و برگزاری درست انتخابات پارلمانی و ریاست‌جمهوری سوی دیگر قضیه است که دولت باید در این بخش توجه ویژه از خود نشان دهد تا افتضاح گذشته بار دیگر تکرار نشود.

متقاعد کردن دول ذیدخل در امور افغانستان از روش‌های سیاسی برای خاتمه جنگ با طالبان از دستاوردهای خوب حکومت است اما نباید گزینه نظامی را کامل کنار بگذارد. از این‌رو دولت با حفظ توان نظامی خود باید در میدان سیاسی وارد شود و از موضع قدرت به‌مذاکره بپردازد نه از موضع ضعف. پی‌گیری در ایجاد طرح‌های اقتصادی که منافع افغانستان و کشور‌های منطقه را در پی داشته باشد، می‌تواند روند رسیدن به‌صلح در افغانستان را سرعت بیشتر ببخشد. یعنی اگر دولت بتواند دولت‌های همسایه را برای سودمندبودن صلح در افغانستان مجاب کند در حقیقت بهترین سیاستی است که دولت توانسته روی دست بگیرد.

نکته آخر اینکه در سطح کشورهای اسلامی نیز تلاش‌هایی برای نادرست‌خواندن عملکردهای طالبان در جنگ و کشتار مردم بی‌گناه صورت گرفته که می‌تواند توجیه دینی اعمال‌شان را از آنان بگیرد. این کار که با تلاش‌های دولت به‌میان آمده می‌تواند از موفقیت‌آمیزترین دستاوردهای حکومت باشد.

«حکومت وحدت ملی به‌دنبال یک صلح واقعی و پایدار با طالبان آشتی‌پذیر است. ما به‌تساوی تمامی افغان‌ها و حق زندگی صلح‌آمیز و با وقار، به‌شمول طالبانی که از خشونت دست بردارند، باورمند هستیم. ما این پیشنهاد را بدون پیش‌شرطی، به منظور دست‌یابی به‌موافقت‌نامه صلح که شامل موارد ذیل باشد، ارایه می‌نماییم:»

1 – تامین حقوق و مکلفیت‌های تمامی اتباع (به‌ویژه زنان) مطابق قانون اساسی؛

2 – پذیرفتن قانون اساسی و یا تعدیل آن مطابق احکام قانون اساسی؛

3 – پیش‌برد فعالیت‌های نیرو‌های دفاعی و امنیتی و خدمات ملکی در مطابقت با قانون؛

۴ – اجازه ندادن برای هیچ گروه مسلحی که با شبکه‌های تروریستی فراملی، سازمان‌های تبه‌کار فراملی و نهاد‌های دولتی ویا غیر دولتی که به‌دنبال نفوذ در افغانستان می‌باشند.

دولت با ارایه پیشنهادهای خویش گام‌های اولیه را برداشته و رسالت خود را به‌خوبی انجام داده است و این‌بار نوبت گروه طالبان است که از خود انعطاف نشان دهد و به‌این روند بپیوندد، اگر خواهان صلح و سعادت مردم افغانستان است. رد یا قبول این پیشنهاد می‌تواند به‌خوبی ماهیت مردمی و ضد مردمی این گروه را به‌مردم بشناساند و در واقع دولت با ارایه این طرح، گروه طالبان را در دوراهی عجیبی گذاشته است. ادامه فشارهای نظامی هم در تصمیم‌گیری درست و یا نادرست گروه طالبان می‌تواند تاثیرگذاری زیاد داشته باشد.

«ما گام‌های ذیل را به‌منظور آشتی و مصالحه پیشنهاد می‌نماییم.»

 1 – یک روند سیاسی: آتش‌بس، شناخت به‌عنوان حزب سیاسی، ترتیبات اعتماد‌سازی انتقالی و انتخابات فراگیر، معتبر، آزاد و عادلانه؛

2 – یک چارچوب قانونی: بازنگری قانون اساسی، عدالت و حل شکایات، تطبیق قوانین و فرامین، رهایی زندانیان و حذف نام آنان از لست تحریم‌ها؛

3 – سازمان‌دهی مجدد نهاد‌های دولت: حاکمیت قانون و اصلاحات، توسعه و انکشاف متوازن، استقرار مجدد مهاجران و بی‌جاشدگان داخلی؛

4 – امنیت: تامین امنیت برای تمامی اتباع و همچنان کسانی‌که خواهان آشتی بوده و مجددن به‌دولت مدغم می‌گردند؛

5 – توسعه و انکشاف اقتصادی-اجتماعی: رشد فراگیر و پایدار، دسترسی مساویانه به‌زمین و دارایی‌های عامه، مبارزه با فساد، برنامه‌های ملی اشتغال‌زایی، ادغام مجدد مهاجران و جنگجویان سابق؛

6 – حمایت و مشارکت جامعه بین‌المللی: حمایت مالی دیپلوماتیک، حذف تحریم‌ها و وضع تحریم جنگجویان خارجی؛

7 – روش‌های تطبیقی، تعیین اهداف عاجل، کوتاه‌مدت و میان‌مدت و نظارت و تایید میکانیزم‌ها و ترتیبات.

از طالبان توقع می‌شود تا نظریات خویش را درباره روند صلح، ارایه کنند. دولت افغانستان در مورد اینکه کی به‌صلح رو می‌آورد، پیش‌داوری نمی‌کند، چون این روند خود منتج به‌شناسایی کسانی‌که صلح را رد می‌کنند و آشتی‌پذیر نیستند می‌گردد.

پیش‌شرط‌هایی که برای برنامه‌ریزی رسیدن به‌صلح در نظر گرفته شده است کاملن منطقی و حساب‌شده است و نیاز به‌توضیح ندارد. انگیزه دولت و ملت افغانستان برای رسیدن به‌صلح بسیار قوی است همان‌گونه ‌که رییس دولت در اول بیانیه‌اش گفت که مردم دیگر از جنگ، درگیری و کشتار خسته شده‌اند و چهار دهه جنگ و ویرانی برای مقاصد شوم شخصی و گروهی دیگر بس است و باید در این برهه از تاریخ به‌آن نقطه پایان گذاشت.

حکومت وحدت ملی با ‌گشایش دفتر طالبان، صدور پاسپورت و آزادی سفر به‌آن‌ها، کمک برای از میان برداشتن تحریم‌ها، دسترسی آن‌ها به‌رسانه‌ها و انتقال خانواده‌های آن‌ها موافقت خواهد کرد. شورای عالی صلح که توسط یک تیم مسلکی حکومت حمایت می‌گردد، تیمی را به‌منظور مذاکرات معرفی خواهد کرد؛ تیمی که زنان و اعضای جامعه مدنی نیز در آن عضویت خواهند داشت. محل برگزاری ترجیحن کابل بوده، ولی گزینه‌های دیگری مانند کشورهای اسلامی غیر دخیل در جنگ یا یکی از دفاتر ملل متحد نیز می‌تواند باشد.

دولت با این پیشنهادات که به‌طالبان ارایه کرده امیتازات قابل توجهی به‌آنان داده است. طالبان اگر می‌خواهند در عرصه سیاسی افغانستان حضور داشته باشند منطقی‌ترین راه این است که این پیشنهادات را بپذیرند و به‌پروسه صلح بپیوندند. اکنون طالبان امتحان بزرگی پیش رو دارند و باید منتظر بود که آن‌ها در این برهه می‌توانند تصمیم منطقی بگیرند یا نه. برای پاسخ به‌پرسش یادشده باید منتظر زمان باشیم؛ زیرا زمان است که همه چیز را روشن خواهد کرد.

 افغانستان از سال‌۲۰۰۱ بدین‌سو مورد حمایت سخاوت‌مندانه بین‌المللی بوده است که ما از آن قدردانی می‌کنیم و از آن جا ‌که تعهدات از طریق میکانیزم‌ها به‌خوبی تعریف‌ شده است، حمایت بین‌المللی از صلح و ثبات را در ساحات ذیل پیشنهاد می‌کنیم:

1 – حمایت دیپلوماتیک هماهنگ‌شده بین‌المللی برای پیشنهاد صلح به‌طالبان؛

2 – ابتکار منطقه‌یی که تلاش‌های گوناگون کشورها یا سازمان‌های منطقه را با پروسه کابل هماهنگ کند و از پیشنهاد صلح با طالبان حمایت کند؛

3 – گفتگوهای جِدِّی به‌رهبری جهان اسلام جهتِ مقابله با سوءاستفاده از برداشت و تفسیرهای نادرست از متون دینی که توجیه‌کننده جنگ‌های تعریف ناشده است؛

4 – تلاش‌های هماهنگ‌شده و همگانی برای قناعت دادنِ پاکستان در رابطه با فواید و مزایای یک افغانستان با ثبات برای راه‌اندازی گفتگوهای همه‌جانبه دولت با دولت و حمایت از پیشنهاد صلح با طالبان؛

5 – پشتیبانی از تطبیق موافقت‌نامه صلح، به‌ویژه ادغام مجدد مهاجران وجنگجویان سابقه؛

6 – حمایت از هرگونه ابتکاری در راستای تامین صلح در افغانستان از طریقِ پشتیبانی از ترانزیت، تجارت وسرمایه‌گذاری، اصلاحات و استراتیژی مبارزه علیه فسادِ اداری دولت و حمایت از انتخابات پارلمانی ۱۳۹۷ و ریاست جمهوری  ۱۳۹۸.

می‌شود گفت که این طرح از هر جهت کامل است و هیچ نقصی ندارد و نشان می‌دهد که روی این طرح پیشنهادی همه موارد در نظر گرفته شده است. تلاش‌های بین‌المللی از یک سو و تلاش‌های داخلی برای جلب حمایت مردمی از سوی دیگر می‌تواند کامل‌بودن این طرح را برساند. طرحی که برای  دولت می‌تواند شروع خوبی باشد و برای طالبان آخرین فرصت. طالبان در این 17‌ساله هرگز به‌یک چنین چالشی روبه‌رو نبوده‌اند و در دولت قبلی ما هیچ‌گاهی شاهد ابتکاری برای پایان‌دادن به‌این جنگ خانمان‌سوز نبودیم که در دولت جدید می‌توان به‌موفقیت این طرح امیدواری زیاد داشت.

«ما باور کامل داریم که پاکستان باثباتی که از طریق افغانستان با آسیای میانه متصل می‌شود به‌سودِ منافع ملی ما می‌باشد. ما پیشنهادِ راه‌اندازیِ گفتگوهای همه‌جانبه با پاکستان را به‌شمولِ بازگشتِ مهاجران افغان از آن کشور در یک چهارچوب زمانی ۱۸ تا ۲۴‌ماه، یک‌بارِ دیگر ارایه می‌کنیم. پیشرفت کار پروژه «تاپی» مثال و الگویِ خوبی از یک تحول و انکشافِ مثبت در منطقه است. الگویی که نشان می‌دهد مناطقِ مختلف چگونه عناصر کلیدی توسعه و پیشرفت را تشکیل می‌دهند. ما آماده هستیم تا مذاکرات دولت با دولت را با پاکستان بر مبنای برنامه کاری افغانستان- پاکستان برای همبستگی (APAPS) یا بر اساس یک سند مشابه تنظیم و سازماندهی کنیم.»

پاکستان به‌عنوان حامی اصلی طالبان می‌تواند تاثیر بسیار مهمی در موفقیت یا عدم موفقیت این طرح داشته باشد و توجه ویژه دولت به‌نقش پاکستان و مجاب ساختن دولت این کشور برای همراهی دولت و مردم افغانستان می‌تواند به‌موفقیت‌آمیز بودن این طرح کمک شایانی بکند و در این مذاکرات چندروزه که دولت افغانستان با دولت پاکستان انجام داده است ما شاهد تغییر رویه پاکستان در امور افغانستان هستیم. یعنی اینکه گروه طالبان در بین کشورهای منطقه و فرامنطقه حامیان استراتژیک‌شان را از دست می‌دهند که می‌تواند پایان راه برای گروهی باشد که بیش از دو دهه  این کشور بحران‌آفرینی می‌کند.

نتیجه‌گیری

برقراری و تامین صلح، فرآیندی است که با آرزومندی آغاز شده و به‌سوی امکان‌پذیری و قابل قبول‌بودن ‌پیش می‌رود. منتظر اعلامیه‌هایی مبنی بر پی‌گیری و تقدیم پیشنهادها برای هماهنگی بهتر با پروسه کابل به‌رهبری افغان‌ها هستیم. همان‌طوری که رسیدن به‌یک اجماع همگانی برای دست‌یابی به‌صلح یک امر مشکل به‌نظر می‌رسد، به‌همین ترتیب تامین و برقراری صلح نیز مستلزم توجه و بذل مساعی خستگی‌ناپذیر است.

استفاده از تجارب به‌دست‌آمده از موافقت‌نامه‌های قبلی صلح، به‌معنای تطبیق پروسه صلح است؛ زیرا شفافیت در این امر اساسِ ارتباط و گفتگوهای موثر را تشکیل می‌دهد. با در نظرداشت ضرورت، تیم‌های کوچک باید موافقت‌نامه‌های صلح را مورد بحث و مذاکره قرار دهند. تصویب و تایید توافق‌های صلح نیازمند یک فرآیند شفاف و ترسیم شده با مشورت میان طرف‌های ذی‌نفع است. از این‌رو آنانی که (زنان) از ضایع شدن حقوق و دستاوردهای خویش هراس دارند، باید در پروسه صلح دخیل باشند.

عملی‌کردن صلح هسته اصلی آن را تشکیل می‌دهد که مسایل مهم دیگر شامل نکاتِ آتی شده می‌تواند: ادغام مجدد مهاجران و جنگجویان سابقه، حمایت‌های منطقه‌یی و امنیت، اصلاحاتِ توسعه اقتصادی و اجتماعی، شفافیت و موثریت که کلید و اساسِ این موارد اعتماد‌سازی و نگهداشتِ آن با استفاده از فرآیندِ گفتگو و مشاوره است.

با مسوولیت‌پذیری در قبال مشکلات، درکِ نقاط قوت و باور‌داشتن به‌آینده کشور (به‌حیثِ یک پُلِ زمینی و چهار راه آسیایی) ما پیشنهاد واقعی و صادقانه صلح را برای طالبان ارایه توانسته‌ایم و ندای صلح‌خواهانه خود را برای راه‌اندازی مذاکرات با پاکستان یک‌بار دیگر بلند کردیم. ما به‌فرمانِ الله تبارک و تعالی باور و اعتماد کامل داریم که گفته است: «و اگر تمایل به‌صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی و بر خدا توکّل کن ، که او شنوا و داناست.» (سورۀ مبارکۀ انفال، آیۀ ۶۱)

امیدواریم این طرح‌ها بدون جنگ، خونریزی و کشتار به‌ثمر برسد. پاسخ طالبان به‌این طرح، شعور و فهم سیاسی این گروه را به‌مردم روشن می‌سازد و شناخت مردم را از این گروه بیشتر خواهد کرد. اگر طالبان این طرح را پذیرفتند و به‌مذاکره با دولت افغانستان حاضر شدند که می‌توان این گروه را کمی اهل تعقل خواند، در غیر آن اگر دوباره بر طبل جنگ کوبیدند و به‌کشتار بیگناهان دست زدند بدون شک که دشمن مردم و عامل خارجی برای نابودی مردم این سرزمین است و تمام شعاری‌های آن پوچ و بی‌معناست. حتا می‌توان گفت که دیگر به‌مسلمان بودن آن‌ها باید شک کرد و فقط دین برای آن‌ها وسیله رسیدن به‌قدرت و فریب افکار عمومی است.

محمدعلی عباسی افغان

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا