از گرمشدن بازار ولگردها تا هشتگهای حمایتی زنان!
افغانستان از آنجاکه کشوری بهشدت سنتی و آلوده بهباورهای مذهبی رادیکال است، سطح سواد پایین نیز دارد. در چنین سیاهچالی موجودی بهنام زن میخواهد نورِ رهاییبخش باشد اما بهچه قیمتی؟
زنان در افغانستان بیشتر بهمهرههای بازی تامله میمانند، یعنی از هرطرفی که پرتاب شوند، میخواهند از همان پهلو بلند شوند و راهاش را تا رسیدن بههدف نهایی ادامه دهند. نگرانی قابل ملاحظه در این نوع حرکت این است که خیلی از مُهرهها هنگام پهلو خوردن از وسط می شکنند .
افغانستان نیز مانند کشورهای دیگر جهانسومی هنوز در حالت گذار است. از اینرو نمیتوان توقع داشت که حکومت بتواند در یکدهه در برابر هر پیامد ناگواری استوار بایستد و برابری پایدار رونق پیدا کند. اغلب به معتقدند که برای رسیدن بهثبات زمانِ طولانیتری ضرورت است تا فرهنگ همدیگرپذیری، برابری و احترام بههمنوع رشد کند.
ورود دموکراسی در دهه اخیر و یافتن جایگاه نسبتن کم آن، دریچه امید را بهروی همگان گشوده است. زنان در این میان حاضر شدهاند از طریق درکِ حقوق و آزادیهای فردی بهخودکفایی نسبی دست یابند و بانظرداشت حق آزادی بیان و استفاده از امکانات رسانههای جمعی صدایشان را بلند کنند.
اکنون سوال این است که بلندشدن صداهای آنان تا چه اندازه موثر خواهد بود؟ واقعیت سخن این است که بلندشدن صدای زنان از بلندگوهای متفاوت نه بهنفع زنان که بهنفع همان بلندگوها بوده است. مبارزه برای زنان نیز شکل پروژهیی بوده و شکل واقعیت ندارد. افراد پولبگیر و سودجو بار دیگر بهبهانه مبارزه برای زنان از زنان چوبِ سوخت ساختند و آنان را بهابزار درآمد مبدل کردند.
با این اوصاف، مدافعان واقعی زنان مأیوس از چنین وضعیتی نسبت بهفعالیتهای خویش بیباور شدند؛ اما نباید فراموش کنیم که بارِ کج بهمنزل نمیرسد؛ زیرا وجدانهای بزرگ نمیتوانند و نمیخواهند در برابر نابرابریهای روزافروزن خاموش بنشینند.
این روزها ما بیشتر شاهد ناهنجاریهای اجتماعی در برابر جنس زن هستیم و بهچشم میبینیم که جَو خرافی حاکم باعث نگرانیهای برای زنان شده است؛ زیرا زنان با آنکه حق آزادی و مصونیت شغلی دارند اما نمیتوانند باخیال راحت گشتوگذار یا کار کنند. دوری زنان از اجتماع باعث بیارزشی زنان در خانوادهها نیز شده است؛ زیرا محصورشدن زنان در خانهها و آشپزخانهها متاثر از محیط و پندارهای اجتماعی افراد است.
آزار و اذیت زنان یکی از مشکلات عمده و پرچالش امروزیست که بیشتر باعث انحراف اذهان عمومی و سبب تشنج روحی بین دو قشر جامعه شده است.
بهنظر میرسد یکی از مصایب بزرگ زنان خودگذری، صبر، تحمل و بردباری در برابر ناگواریهایی است که از آن رنج میبرند. زنان باید بدانند که این بردباریشان نتیجه برعکس دارد و روزی در برابر خودشان استفاده میشود.
آزار و اذیت شغلی، آزار و اذیت جنسی ، آزار و اذیت روانی، آزار و اذیت کلامی شاخصههای شناخته شده آزار و اذیت امروزی زنان در افغانستان است که در مولفههای متعدد سد راه زنان شده است.
آزار و اذیت در اُرگانهای دولتی و محل کار زنان بهوفور دیده میشود، چنانکه وزیر امور زنان هفته قبل در برنامه گرامیداشت از روز جهانی زنان سخن گفت نشان میدهد که آزار و اذیت زنان و سوءاستفاده جنسی از آنان (زنان شاغل) در ادارات دولتی دارای درصد بلند است. فاجعهیی که دولت را جزو موانعی اساسی کار و پیشرفت زنانِ شاغل تلقی میکند.
تورپیکی یکی از قربانیان آزار و اذیت جنسی در یکی از ادارات دولتی، تجربه تلخ خود را چنین شرح میدهد: شوهرم را در جنگ خانمانسوزِ مجاهدین از دست دادم و اکنون سرپرستی خسر، خشو و خانواده کوچک خودم را بدوش دارم. من با مشکلات زیاد مواجه هستم ولی بهرویم نمیآورم. چیزیکه بیشتر باعث رنج خاطرم میشود تقاضای بیجای کارفرما (رییس) از من زن است. وی یک شخص بیوجدان و پست فطرت است، با وجودیکه زن دارد اما همواره از زنان پایین دستش میخواهد که با او مراوده نامشروع داشته باشند. من چندینبار برایش جواب رد دادم اما نشد، بلاخره از او شکایت کردم اما قضیه درست پیگیری نشد و من مجبور شدم کار خودم را از دست بدهم. حال مصروف خیاطی در خانه هستم که مُزدِ حلال بهدست میآورم و از هرچه کار بیرون است متنفرم .
تورپیکی تنها زنی نیست که بهسبب سوءاستفادههای بیمورد و آزار و اذیت جنسی کار خود را از دست میدهد؛ بل خیلی از زنان همسرنوشت تورپیکی است. عدهیی از زنان هم برای اینکه کارش را از دست ندهند دم فرو می بندند و به این جبر تن میدهند .
آزار و اذیت زنان در اُرگانهای دولتی خلاصه نمیشود، بل زنان قربانیان خاموشی هستند که حق استفاده از امکانات عمومی چون: جادهها و پیادهروها را نیز از دست دادهاند. خیابانآزاری یکی از موارد دیگر آزار و اذیت زنان است که مدام باعث دردسر، ناراحتی و مانع اهداف زنان شده است. خیابانآزاری زنان در خیلی از موارد هرچند جنبه اجتماعی دارد اما با آن هم اطرافیان قضاوت ناحق در باره زن اذیتشده میکنند.
خیابانآزاری از پرزهگفتنهای پوچِ بیحدوحصر شروع تا برککردن موتر پیش پای زنان و … باعث سلب جرأت آنان شده است. وضعیت بهگونهیی است که حتا زنی نمیتواند چند دقیقه محدود منتظر موتر یا تاکسی باستد.
نسرین رسا، درباره چنین پدیده شومی میگوید: هوا بهشدت گرم بود و من و یکی از دوستانم بعد از اتمام خرید از مرکز «داوودزی» در جاده مقابل وزارت خارجه انتظار موتر بودیم که ناگهان گروهی از پسران جوان با پرزهپرانی و الفاظ بسیار خراب بهما خندیدن و یکی از آنها ورقی بهدختری پرتاب کرد و … نگاهای هرزه عابران بهطرف ما و سایر دختر خانمهایی که در آن جاده ایستاده بودند باعث شد که آن جاده را مجبورن ترک کنیم و بهجاده دیگری برویم. خطاب بهدوستم گفتم: «برویم شاید آنجا موتر زودتر پیدا شود.» در مسیری که بهجاده دیگر میرفتیم دو پسر جوان از مقابل ما آمدند، یکی از آنها بهشدت با شانهاش بهشانهام زد و چند لحظه شانهام را محکم گرفتم و خریطههای خرید را به دوستم دادم سپس از پشت یخنش کشیدم و سیلی محکمی بهصورتش زدم. خواستند لتم کنند ولی اجازه ندادم. فکر کنم از اینکه دستم انگشتر داشت دهن او خونی شده بود. از اینرو شروع کرد بهفحش و ناسزا گفتن، با آنکه مردان افغان دم از غیرت و مردانگی میزنند اما هر کدام نظارهگری بیش نبودند. آمدم بهموتر نشستم که حرکت کنیم، ناگهان کسی با کتابی بهشیشه موتر زد، دیدم همان پسریست که لحظه پیش با من گفتگو کرده بود .
دریور در مسیر راه از من پرسید چرا؟ من هم قضیه را برایش تعریف کردم ایشان برایم گفت: باید بپذیری این حالت و آزار و اذیتشدن را تا زمانیکه با این مردم زندگی میکنی. سخنش برایم دردآور بود و از شدت ناراحتی چیزی برایش نگفتم و سکوت کردم.
جالبتر از همه زمانیکه از موتر پایین میشدم نوجوانی حدودن چهارده ساله میخواست عینکم را بدزدد که از بند دستش گرفتم و وقتی دیدم ترسیده، عینک را برایش دادم و گفتم: «یاد بگیر مرد باشی و باعزت زندگی کنی.» حالا همان نوجوان بههر جا مرا میبیند، احترامم میکند….
رسا افزود: تا زمانیکه مردان و زنان افغان چگونه زیستن و چگونه رفتارکردن را نیاموزند، هیچگاه انتظار باتربیتبودن اطفال خویش را نداشته باشند. خانوادهها باید برای تربیت اطفالشان کوشا باشند؛ زیرا آنها برای ساختن جامعه دستِ باز دارند.
سهیلا سادات، از تجربیات خودش چنین میگوید: امروز بهخاطر کار مهمی بیرون رفته بودم. طبق معمول سرِ سرک منتظر موتر بودم که ناگهان از دور صدای آرنگ موتر آمد و راننده تقریبن یک مرد میان سال بود.
فکر کردم شاید کدام مشکلی دارد، نزدیک موتر رفتم برای کمک، پرسیدم بفرما کاکا! گفت: دختر خاله اگر جایی میروی من برسانمت. گفتم نخیر کاکا تشکر خودم میروم عجله ندارم اما متاسفانه کاکا با شلگی میگفت بیا برسانمت دختر خاله. بازهم با خیلی احترام گفتم تشکر کاکا نمیروم. برایم گفت: «من صد دالر دارم بریت میتم، میری همرایم»؟
من با دل پاک و برای حل مشکل بهسراغ او رفتم اما آن مرد با پستی تمام با من برخورد کرد. زندگی در این کشور دل شیر میخواهد. گرگصفت نباید همیشه در کمین باشیم. بیایید اصلاحات را بهمیان بیاوریم و فکر و اندیشه خود را وسیعت بدهیم و از آزار و اذیت زنان دست بکشیم .
گذشته از اینها دانشگاههای افغانستان هم مکان امن برای زنان نیست و زنان در آنجا نیز دچار مشکلات خاصی است.
فریحه ایثار، تجربه تلخ دوستانش را چنین میگوید: سمیرا دختر زیبا، لایق و باعفتِ صنف ما بود. او در زیبایی شهره دانشگاه بود. بچههای وقت چاشت و شب برای یکلحظه دیدن او همواره بهدنبالش بودند ولی سمیرا هیچگاه خودش را در معرض دید آنها قرار نمیداد و از زیباییاش خسته و ناراحت بود؛ زیرا هرگاه با ما جایی میرفت همواره با پرزهپرانی عدهیی از بچهها مواجه میشد. بچههای دانشگاه شیفته او بودند که هیچ، استادان ما نیز بهاو چشم دوخته بودند.
بیچاره در روزهای آخر دانشگاه خیلی از این وضعیت بهستوه آمده بود و دعا میکرد که هرچه زودتر این دوره تمام شود. سمیرا در امتحانهای بیستدرصد با آنکه دختر لایق بود اما فقط نمره کامیابی گرفت. او دلیل نمرههای کمش را جز استاد بهکسی دیگری نگفته بود و استاد هم گفته بود تنهایی بهدیپارتمنت بیاید تا پارچه او را ببیند اما وقتی من و سمیرا یکجا رفتیم، استاد عصبانی شد و گفت وقت ندارم و حق ندارید پارچهکشی کنید و ما مایوسانه برگشتیم .
امتحانِ نهایی فرا رسید و همان استاد سمیرا را ناکام کرده بود و در ضمن چندبار با پیام از او تقاضای بیمورد کرده بود. سمیرا از این وضعیت ناگوار بهریاست دانشکده شکایت کتبی کرد اما نتیجه آنچنانی نداشت.
بعد از بررسی عمومی و تشکیل کمیسیون استاد بهانه کرد که برگههای امتحان از اینکه پشت موتر (در قسمت شیشه عقب) بوده از اثر نور آفتاب رنگش رفته و نتوانسته است خط پارچه را بخواند، از این رو پارچه سفید را نمره نداده است.
جای تاسف اینجاست که این استاد بهبهانههای مختلف با آنکه ریاست دانشکده در جریان بود هیچ کار جدی نکرد و تنها بهعذر خواستن اکتفا کرد.
نوع پوشش زنان در افغانستان درد سر دیگریست که میتواند آنها را خسته و درمانده میکنند؛ زیرا اگر زنی بخواهد بهمیل خویش لباسی انتخاب کند یا طوری خودش را بیاراید که راحتتر باشد، دیگران در موردش قضاوت بد میکنند. آنها حتا آزادی حق انتخاب پوشش را از دست دادهاند؛ زیرا اگر لباس کوتاه بپوشند، برچسب هرزگی میخورد و اگر باحجاب باشد، همچنان بهچشم و ابرویش چشم میدوزند.
فرهاد چشم دیدش را چنین میگوید: روزی داخل موتر در مسیر راه فروشگاه چهارراه عبدالحق بودم که ازدحام زیاد شد و ما در ترافیک بند ماندیم و جمعی از مردان اوباش و ولگرد با بینزاکتی تمام موترشان را در مقابل موتر من توقف داد. لحظهیی نگذشته بود که چند دختر از جاده عمومی میخواستند بهپیادهرو عبور بروند. متوجه شدم که ناگهان سروصدا و چَهچَه و قهقه بلند شد و صدای موسیقی مزخرف محلی را بهدرجه آخر بلند کردند. ازدحام کم کم، کم میشد و موترها هم اندک اندک حرکت میکرند. توفق حرکت، توقف حرکت … ولی این جمع همچنان با حرفهای رکیک دختران را توهین میکردند. از اینرو با اعصانیت تمام از موتر پایین شدم و بهطرفشان رفتم تا متوجهشان کنم که کارشان زشت است، اما آنها مرا بهشدت زیر لگد و مشت گرفتند و دیدم که هیچ کس برای رهایی من از چنگ آنها نمیآید، در نهایت تلیفون و بکس جیبیام را گرفتند و رفتند.
تبصره اول: متاسفانه فرهنگ پنجهزار ساله هیچ دردی ما را درمان نکرده است و نهادهای حکومتی نیز در اینباره تنها شعار دادند و نهتنها کاری مثبتی نکردند که از بیشتر این گروههای ولگرد حمایت هم می کنند.
تبصره دوم: علاوه بر این مشکلات، زنانی آزادیخواه افغانستان با گرامیداشت از روز جهانی مبارزه و محو خشونت علیه زن راهکاری تازهیی را تحت عنوان «هشتگِ نه در برابر آزار و اذیت زنان و مصونیت حق هر زن است» به راه انداختهاند تا خاطرنشان کنند که گرامیداشت از این روز در عمل اجرا شود؛ از اینرو از همه انسانهای آزادیخواه تقاضا میکنیم تا بهاین هشتگ حمایتی که هیچ منبع بیرونی ندارد و جمعی از زنان و مردان آزادیخواه آن را راهاندازی کردهاند همراه شوند. هدف ما رسانیدن صدای حق و خواستن حقوق برابر برای افراد جامعه است .
#نه بهآزار و اذیت زنان .
#مصونیت حق هر زن است.
نویسنده: سلسله ناصری
این نوشته خیلی جالب و زنده آزار و اذیت نهفته در جامعه، خانواده و محل کار را در برابر زنان توضیح داشته است. من میخواستم علاوه کنم که مسله آزار و اذیت زنان کودکان وغیره وغیره از زمره آن مسایلی است که بایستی برای مبارزه در برابر آن از راه ها و شیوه های گوناگون بهره برد. از آن شمار ایجاد و پرورش فرهنگی که انسانها ارزش و معیار های زندگی با همی را بیاموزند و آنرا در عمل مراعات نمایند. نفوس کابل در جریان این سالها به یک فیصدی غیر قابل قیاس بلند رفته است. خود شهر نیشنی فرهنگ خاصی برای خوداش نیاز دار دکه جوانان آنرا از مدرسه و درون خانواده باید بیاموزند و از جانبی هم رسانه های گروهی در اشاعه نمود
های انسانی زیست با همی، نقش بزرگی دارند. شما پیروز باشید زرینه زابل