صلح به بنبست میرسد؟
جنگ افغانستان اگر همچنان ادامه پیدا کند، نه تنها برای دولت و مردم افغانستان بل برای حامیان خارجی آن نیز بهیک جنگ طولانی و فرسایشی تبدیل میشود که در این صورت میتواند عواقب بسیار خطرناکی برای افغانستان، کشورهای همسایه و کشورهای حامی داشته باشد.
در شرایط کنونی دولت در راستای کنترل اوضاع در افغانستان با متحدان خارجیاش تلاشهای جدی را برای برقراری صلح انجام داده است. دولت تمام تلاش خود میکند تا بتواند با مخالفانش از طریق گفتگو و مذاکره بهصلح برسد و در صورتی که مذاکره جواب نداد گزینه دومی رسیدن بهصلح از طریق جنگ است.
سوزان رایس، مشاور پیشین امنیت ملی ایالات متحده، در مقالهیی تحت عنوان «واقعیت را در مورد طولانیترین جنگ ما بگوید»، نوشته است که جنگ حدود ۱۷سالۀ امریکا در افغانستان نمیتواند در میدان نبرد پایان یابد.
گفته خانم رایس تا چه حد میتواند بهواقعیت نزدیک باشد، اکنون نمیتوان با قاطعیت نظر داد؛ چراکه این موضوع بهچند عامل بستگی دارد: ۱. دولت امریکا با فشاردادن حامیان گروههای تروریستی در افغانستان و شدت حملات هوایی برعلیه مواضع این نیروها میتواند آنها را وادار بهمذاکره و پذیرش طرح صلح کنند که در اکنون شواهد نشان از آن میدهد و دولت امریکا چنین تصمیمی دارد و همچنان بر این موضع خویش پایبند است.
خانم رایس که در گذشته بهحیث نمایندۀ دایمی ایالات متحده در ملل متحد نیز ایفای وظیفه میکرد، در این مقاله که در روزنامۀ نیویارک تایمز به چاپ رسیده، نوشته است که با وجود تلاشهای محمداشرف غنی، رییسجمهور افغانستان برای مذاکرات صلح، بعید بهنظر میرسد که گفتگوهای صلح افغانستان موفق شود؛ زیرا تلاشهای گذشته برای گفتگوهای صلح بهدلیلهای مختلف، ناکام بوده است.
خانم رایس در بخش نخست این مقاله میگوید که صلح در افغانستان از طریق جنگ نمیتواند برقرار شود اما در بخش دیگری مقالهاش تلاشهای دولت افغانستان برای رسیدن بهصلح از طریق مفاهمه و گفتگو را نیز بیثمر میداند که حکایت از پیچیدگی اوضاع در افغانستان دارد.
ناگفته نباید گذاشت که بسیاری از اتفاقات در افغانستان در خارج از مرزهای این کشور کنترل میشود و تاثیرگذاری نیروهای بیرونی زیاد است. خطرها تنها دامنگیر دولت و مردم افغانستان نیست؛ بل حامیان خارجی این دولت را نیز متاثر کرده است. از اینرو برای اینکه جنگ بیش از این بهدرازا نکشد ما شاهد تلاشها و تکاپوی جدی کشورهای حامی هستیم.
قوت روزافزون طالبان در میدانهای نبرد، حمایت مردم در برخی از مناطق دورافتاده از این گروه، حکومت ضعیف در کابل، نفوذ پاکستان بر طالبان و نقش آن کشور در مذاکرات صلح، بهباور خانم رایس، از عوامل عمدهیی است که مذاکرات صلح افغانستان را بهناکامی سوق داده است.
البته برخی از واقعیتها در مورد سیاستگذاریها در افغانستان برای مردم این کشور گفته نمیشود. پاکستان بدون شک بر نیروهای طالبان نفوذ دارد و آن را همگان میدانند. فشارها برای اینکه دولت پاکستان دیگر از طالبان حمایت نکند در ماههای اخیر شدت گرفته و نتیجه این فشارها بهزودی مشخص خواهد شد.
خانم رایس گفته است هیچ یک از این عوامل تا حال تغییر نکرده است و ایالات متحده «بدون چشمانداز واقعبینانه» برای مذاکرات موثر، انتظار دارد که یا طالبان با فروپاشی درونی مواجه شوند و یا در نهایت تصمیم بگیرند که وارد مذاکرات صلح شوند.
اظهار نظرهای خانم رایس را بهعنوان یک سیاستمدار میتوان گفت که بهواقعیت نزدیک است؛ چراکه سیاستهای امریکا درباره افغانستان بهویژه در این 17سال اخیر که دولت افغانستان بهصورت مستقیم درگیر بحران افغانستان بوده است، توأم با اشتباههایی بوده است؛ زیرا وعدههایی که دولت امریکا در آغاز حملاتش بهمردم افغانستان داده بود، محقق نشده است و این ناکامی ضربه بزرگی بهحیثیت سیاست خارجی امریکا زده است.
امریکا برعلاوه اینکه وعده داده بود، جنگ بهزودی پایان مییابد و صلح و آرامش را در این سرزمین حاکم میکند باز هم در این عرصه ناکام بوده است. این ناکامی را میتوان بهمثابه یک شکست بزرگ برای دولت امریکا دانست اما میتوان امیدوار بود که دولت امریکا با اتخاذ تصمیمهای واقعبینانه بهاین جنگ که بهطولانیترین جنگ قرن بیست و بیست و یک تبدیل شده، پایان دهد.
سه گزینۀ بد امریکا در افغانستان
این مقام ارشد پیشین ایالات متحده، گفته است که امریکا سه گزینۀ «بد» در افغانستان دارد. گزینۀ اول، پیروی از پالیسی حکومت قبلی ایالات متحده است و آن اینکه دهشتافگنان خارجی فعال در افغانستان را هدف قرار بدهد و از طریق آموزش، مشورهدهی و فراهمآوری تسلیحات، حکومت افغانستان را کمک کند، اما بهصورت مستقیم در جنگ ضد طالبان دخیل نباشد.
باید خاطرنشان کرد که این پروسه در دولت اوباما عملی شد و نتیجه مثبتی برای امریکا و افغانستان نداشته و این طرح را از هم اکنون شکستخورده باید تلقی کرد. در واقع آنچه امروزه باعث شده تا دولتمردان امریکا بهبازنگری سیاستهای گذشتهشان بپردازند، اشتباههایی بوده که در افغانستان داشتهاند و بهآن اذعان میکنند.
این نظر خانم رایس برای دولت امریکا هزینههای بسیاری دارد؛ چراکه کاهش چشمگیر تعداد نیروهای خارجی نه تنها بهحل منازعه در افغانستان کمکی نکرد؛ بل تنشها و چالشها را در افغانستان افزایش داد. پس این نظر خانم رایس بههیچ وجه بهواقعیت نزدیک نیست و بعید است که این طرح از طرف دولت امریکا قابل پذیرش باشد؛ چراکه تجربه نشان داده که این سیاست در مورد افغانستان ناکام است. از اینروست که دولت جدید امریکا و دولت جدید افغانستان بعد از سالها در یک راستا حرکت میکنند و خواست هر دو دولت بههم بسیار نزدیک است و این طرح میتواند برای خاتمه جنگ در افغانستان موفق باشد.
در چنین حالت، شمار نیروهای امریکایی در افغانستان کاهش خواهد یافت و محدود بهمحافظت حضور دیپلوماتیک ایالات متحده در کابل خواهد شد. بهنوشتۀ خانم رایس، این گزینه ممکن است از مبدلشدن افغانستان بهپناهگاه امن دهشتافگنان جلوگیری کند اما قادر نخواهد بود تا جلو پیشروی طالبان را بگیرد.
گزینۀ دوم، خروج قوای ایالات متحده از افغانستان است: بهنوشتۀ این دیپلومات پیشین امریکا، این گزینه ممکن افغانستان را بیشتر در برابر گروههای دهشتافگن آسیبپذیر کند یا هم روسیه، ایران، چین و هند، جاگزین حضور نظامی قوای بینالمللی بهرهبری ایالات متحده در افغانستان شود.
مشخص نیست که اصلن چرا چنین نظری که خطرهایی هم دارد از طرف یک دیپلومات ارشد امریکایی ابراز شود، در واقع خارجشدن ارتش امریکا از افغانستان بدون آنکه کدام دستاورد مثبتی برای مردم این سرزمین داشته باشد، یک شکست بزرگ برای دولت این کشور محسوب میشود و در عرصه بینالمللی، امریکا بهعنوان قدرت برتر اقتصادی و نظامی زیر سوال میرود. اگرچه میتوان گفت که این نظریه در مورد افغانستان حداقل در چند سال آینده عملی نخواهد شد؛ چراکه امریکاییها در زمان سقوط حکومت کمونیستی و حاکمیت مجاهدین این اشتباه را مرتکب شده بودند و خودشان هم به آن اذعان دارند.
سوزان رایس، سفیر سابق امریکا در ملل متحد و مشاور امنیت ملی بارک اوباما در این مقالۀ خود نگاشته که اگر گزینۀ خروج نیروهای امریکایی از افغانستان عملی شود، حکومت کابل ممکن قلمرو بیشتر را بهطالبان ببازد و حکومت افغانستان بهتدریج از بین میرود. او بهاین باور است که با همچو وضعیت، در نهایت کشتهشدن بیش از ۲۴۰۰ نیروی امریکایی در افغانستان بیهوده تلقی خواهد شد و حیثیت ایالات متحده را لطمهدار خواهد کرد.
در واقع بخشی از سیاست امریکاییها حفظ وجههشان در سطح بینالمللی است اما از سوی دیگر امریکاییها منافعی هم در افغانستان و منطقه دارند که حاضر شدند این همه برای افغاسنتان هزینه کنند. در حال حاضر دولت امریکا سالانه بین 45 تا 50میلیارد دالر برای جنگ افغانستان هزینه میکند و نشاندهنده این است که رفتن امریکا از افغانستان بدون دستاورد خاصی منطقی بهنظر نمیرسد.
گزینۀ آخر این است که ایالات متحده میتواند اعلام کند که بنابر نیازمندی، امریکا بهطور دایمی در افغانستان حضور خواهد داشت و اگر چنین کرد، هزینۀ آنرا باید بداند. در چنین حالت، بهگفتۀ خانم رایس، ایالات متحده، باید بهاندازه ضروت بهافغانستان نظامی اعزام کند. او میگوید که رییسجمهور ترمپ در عمل همین گزینه را انتخاب کرده، گزینۀ که سالانه ۴۵میلیارد دالر هزینه کار دارد و ۱۵هزار نیروی امریکایی در افغانستان مستقر است، اما بهگفتۀ خانم رایس، این گزینه نیز موجب شکست نظامی طالبان نخواهد شد.
مشاور امنیت ملی پیشین ایالات متحده تاکید میکند که ادارۀ دونالد ترمپ باید ارزیابی واقعبینانۀ جنگ افغانستان را بهمردم امریکا بگوید که اگر ایالات متحده در افغانستان بهطور دایمی باقی بماند، چه خطراتی را متوجه خواهد شد و چه هزینۀ بهمصرف خواهد رسید و باید بگوید که طولانیترین جنگ امریکا بهمراتب طولانیتر در افغانستان خواهد شد.
درواقع برخورد قاطع دولت دونالد ترمپ با طالبان و دولت پاکستان نشان داده که این سیاست جدید امریکا برای افغانستان تا اندازه زیادی اثرهای مثبت بههمراه داشته است. گزینه برخورد نظامی با طالبان و تقویت ارتش این کشور در افغانستان از یکسو و تحت فشار قراردادن پاکستان برای قطع حمایتهایش از نیروهای تروریستی و بستن پایگاههایشان در خاک پاکستان توانسته اثرهای مثبتی بر اوضاع افغانستان از خود بهجا گذارد. این روش اگر از همان ابتدایی حضور نیروهای امریکایی در افغانستان و سقوط طالبان عملی میشد ما امروزه شاهد یک چنین وضعی در افغانستان نمیبودیم. اکنون تنها گزینه که دولت امریکا پیش رو دارد مبارزه تا زمانی است که یا طالبان حاضر بهگفتگو برای صلح شوند یا اینکه نابود شوند.
خانم رایس در این مقاله ضمن ستایش از فراخوان رییسجمهور غنی مبنی بر مذاکرات بدون پیششرط با طالبان، گفته است که منازعۀ افغانستان فقط میتواند از طریق مذاکرات صلح حل شود، اما خانم رایس تایید کرده که مذاکرات صلح با گروه طالبان با موانع جدی نیز مواجه است.
شاید خانم رایس بهتر از هرکسی بداند که طالبان در این 17سال که از سقوط دولتشان میگذرد در هیچ شرایطی حاضر نشدند که با دولت افغانستان بر سرمیزمذاکره بنشینند و حتا آنها دولت افغانستان را بهعنوان دولت قانونی این سرزمین بهرسمیت نشناختند. نیرویی که از همان ابتدای سقوط حاکمیتش بهمبارزه برخاست و حامیانی را هم در خارج از افغانستان دارد. از اینرو چگونه میتوان بدون واردآوردن فشار جدی بهسرمیز مذاکره حاضرشان کنیم؟
رییسجمهور غنی در دومین کنفرانس «پروسه کابل» اعلام کرد که حکومت تحت رهبری وی آماده است بدون پیش شرط با طالبان وارد مذاکره شود؛ طالبان را بهحیث حزب سیاسی قبول کند؛ زندانیان آنان رها خواهد کرد؛ تعزیرات ملل متحد بر این گروه را لغو خواهد کرد و قانون اساسی افغانستان را نیز تعدیل خواهد کرد.
تا حال طالبان بهصورت رسمی اعلام نکردهاند که آیا فراخوان مذاکرات صلح با حکومت افغانستان را قبول خواهد کرد یا خیر؟ بهگفتۀ خانم رایس، تاریخ نشان میدهد که قوای ناتو مستقر در افغانستان نمیتواند بهطور کافی بیلانس نظامی را در افغانستان تغییر دهد و در نهایت حکومت افغانستان در این جنگ پیروز شود. این دیپلومات پیشین امریکا، جنگ افغانستان را بهمثابۀ یک جنگ «فرسایشی و بنبستی» تلقی میکند و میگوید که طالبان بهتدریج مناطق بیشتر را بهتصرف خود خواهد آورد.
در آخر نتیجهگیری خانم رایس بسیار بدبینانه است و چنین بهنظر میرسد که شرایط در افغانستان بهنفع دولت این کشور و کشورهای حامی آن بهپیش نمیرود.
بههرصورت باید پذیرفت که مشکلات بر سرراه برقراری صلح در افغانستان بسیار است اما باید اذعان کرد که این کاری ناممکن و نشدنی نیست و با در پیش گرفتن یک سیاست منطقی و کارآمد و همچنان ایجاد هماهنگی بین دولت افغانستان و کشورهای حامی میتوان امیدوار بود که افغانستان و مردم این سرزمین طعم صلح و آرامش را میچشند و روزی بهاین خواستهشان میرسند که در حال حاضر بهیک آرزو تبدیل شده است.
محمدعلی عباسی افغان