اطفال خیابانی که حالا فوتبال میکنند
رویایی که در تصور آنها نمیگنجید
صدای شور و هلهلۀ اطفال خیابانی از یک مرکز تمرینی فوتسال در ناحیه سوم شهر کابل بلند است. این اطفال بیشتر از سایر تمرینکنندهها در این مرکز سروصدا به پا میکنند، گویا بیشتر از دیگران خوشحالند که اکنون مرکزی برای تمرین فوتبال دارند، چیزی که یکماه پیش شاید در تصور آنها نیز نمیگنجید.
این مکتب فوتبال را میر عبدالله میری، فعال مدنی و رییس تلویزیون آرزو در کابل، با جمعی از فعالان مدنی و حقوق کودک، تاسیس کرده است.
حالا حدود 40 کودک خیابانی بهشمول 25 پسر و 15 دختر، در مکتب فوتبال اطفال خیابانی، هفتۀ دو روز زیر نظر مربیان مجرب فوتبال از تیمهای ملی افغانستان تمرینهای فوتبال میبینند.
به گفته میری، اطفال خیابانی در افغانستان آسیبپذیرترین قشر جامعهاند، در جریان کار با انواع خشونتها از جمله در برخی موارد با آزار و اذیتهای جنسی مواجهاند. او میگوید که با توجه به مشکلات این کودکان نیاز است تا دستکم برای این اطفال فضای سالمتری ایجاد گردد.
وی تصریح میکند:« بهخاطر اینکه بتوانیم فضای اینها را تغییر بدهیم اگر کار بزرگتری انجام داده نمیتوانیم، ما به این فکر شدیم که مکتب فوتبالی را ایجاد کنیم، برای اینها زمانهای تمرینی داشته باشیم و هفته سه بار بیایند آموزش ببینند. به همین منظور، ما این مکتب را ایجاد کردیم و تقریبن 15روز میشود که کارش آغاز شده است.»
میری میافزاید که گسترش سلسله این مکاتب در سایر ناحیههای شهر کابل و شهرهای بزرگ کشور در دستور کار قرار دارد، اما محدودیتهای مالی این کار را با کندی مواجه خواهد ساخت. او توقع دارد که سایر فعالان مدنی و افراد خیر جامعه با آنان در این امر نیک همکاری کنند.
وی علاوه میدارد که محدودیتهای ما عمدتن محدودیت مالی است. ما ماهانه حدود 20هزار افغانی برای مصارف کار پرداخت میکنیم. این هزینه کاملن شخصی است و یک تعداد از جوانان تعهد کردهاند که تا ششماه بودجه این کار را به شکل شخصی پرداخت نمایند.
به قول میری هرچه امکانات بیشتر فراهم گردد، سلسله این مکاتب دستکم در کابل، بیشتر خواهد شد.
اکثر این اطفال بهدلیل برخوردهای زشت اجتماعی، دچار آسیبهای روانیاند. میری علاوه میدارد که علاوه بر تمرینهای فوتبال، دورههای مشاوره روانی، آموزش هنرهای خطاطی و نقاشی، سوادآموزی و مسابقات مطالعه کتاب نیز برای این کودکان روی دست گرفته شده است.
جمشید اسلمی که اکنون نوجوانی است، سالهای سال در جادههای کابل سرگردانی دیده است. پدر جمشید معتاد به چرس است و جمشید با برادر کوچکترش مجبورند، قوت خانواده را فراهم آورند. جمشید یک ترازوی تعیین وزن دارد.
وی تصریح میکند:« مشکلات اقتصادی زیاد داریم، من میخواهم به فامیلام کمک شوم. روزانه 150 تا 200 افغانی درآمد دارم. این پول یک قوطی روغن میشود، حداقل یک چارک کچالو که میشود. یک برادرم موترشویی میکند و پدرم همانقدر کار میکند که برای خودش چرس میگیرد.»
اما شماری از این اطفال که در سن خیلی پایین نیز قرار دارند، خود سرپرست خانوادههایشان هستند. خیلی از آنان پدران خود را در حملات انتحاری از دست دادهاند، یا در جبهههای نبرد علیه تروریستان، اما حالا هیچ کسی حال آنها را نمیپرسد.
عاطفه فصیحی؛ دختر جوانی است که قبلن به عنوان مودل کار میکرد، شاید از آن راه درآمدی خوبی داشت، اما حالا آمده تا دست این اطفال خیابانی را بگیرد. عاطفه از این کارش ظاهرن خرسند و هیجانزده به نظر میرسید.
وی میگوید:« وقتی در جامعه افغانی میبینیم اطفالی را که روزانه با خشونت مواجهاند، چه خشونت لفظی و چه با ضربوشتم، ما خرسند هستیم که با این محیط ورزشی و محیط دوستانه، اینها را وفق بدهیم. واقعن خوشحال هستیم وقتی میبینیم روحیهشان بازتر میشود. اینکه اگر در طول هفته کار میکنند، در هفته دو روز چند ساعتی بین ما میآیند خرسند هستند و راضی معلوم میشوند.»
آمارهای تخمینی نشان میدهند که حدود سهمیلیون طفل در افغانستان از رفتن به مکتب محروماند و هزاران طفل دیگر در خیابانها مصروف درآمد برای معیشت خانوادههایشان هستند. این اطفال با قمیت آیندهشان نان امروزشان را میخرند.
امین بهراد/ راه مدنیت