ارتش محلی؛ امید و تردید
تجارب یکونیم دهه جنگ نیرویهای امنیتی کشور در برابر هراسافگنان و شورشیان تندرو، چندان موفقیتآمیز نمینماید. از اینرو حکومت وحدت ملی دست بهاصلاحاتی در نیروهای امنیتی زده است.
ادغام پولس سرحدی بهارتش، ایجاد ارتش محلی و اصلاحات در بخش تدارکات و لوجیستک نیروهای امنیتی از جمله این اصلاحات است.
پس از ادغام پولس سرحدی بهارتش، تشکیل ارتش محلی دومین اقدام حکومت وحدت ملی در اصلاحات نیروهای دفاعی کشور محسوب میشود.
تشکیل پولیس محلی که چند سال پیش برای مهار گسترش نیروهای محلی هراسافگن در مناطق مختلف کشور صورت گرفته بود، بهباور مسوولان امنیتی کشور، پاسخگویی لازم را نداشتند و باید در این خصوص تجدید نظر میشد.
هرچند نیروهای در قالب پولس محلی از باشندههای محل جلبوجذب میشدند ولی چون این نیروها از یکسو آموزشهای لازم نظامی را نداشتند و از سوی هم با توجه بهبافتهای اجتماعی افغانستان، منطقهییبودن چنین سربازانی موجب این میشود که تعلقات قومی، منطقهیی و حتا خویشاوندی، مسوولیتهای اصلی این نیروها را تحت شعاع قرار دهد.
در مواردیکه سربازان پولیس محلی از بیرون منطقه اعزام میشدند نیز، عدم مهارتهای لازم نظامی، ناآشنایی با بافتهای منطقهیی و عدم همکاری مردم محل ناکامی این نیروها را فراهم میآوردند.
حتا در مواردی هم اتفاق افتاده است که مردم محل همکاری بیشتر با هراسافگنان داشته باشند تا همکاری با نیروهای پولیس محلی.
بنابراین مناطق که توسط نیروهای ارتش تصفیه میشدند، دوباره بهدست شورشیان میافتاد و هزینههای نظامی، مالی و بشری دو چند و سه چند میشد.
اکنون مقامها در وزارت دفاع افغانستان بر آن شده است که جای پولیس محلی را بهارتش محلی تبدیل کنند.
مقامها گفتهاند که سربازان ارتش محلی از سربازان سابق پولیس و ارتش خواهند بود که با تضمین بزرگان محل جذب خواهند شد و در ضمن آموزش و مدیریت این نیروها را افسران ماهر و آموزشدیده ارتش بهعهده خواهند داشت.
در عین حال که پولیس محلی جزو ساختار اصلی پولیس ملی افغانستان نبودند، ارتش محلی جزو ساختار اصلی ارتش ملی خواهند بود.
ولی با این هم اما و اگرهای وجود دارد که اگر با آن رسیدگی نشود، این اقدام نیز تکرار احسن نخواهد بود.
پولیس محلی حمایت جدی و قاطع نظامی و لوجیستیکی از مرکز را با خود نداشتند، اگر ارتش محلی هم با چنین سرنوشتی گرفتار آید، کارایی لازم را نخواهد داشت.
پولیس محلی عمدتن افرادی بودند که در گذشته تجارب چریکی در جنگهای داخلی داشتند و یا هیچ تجربه نداشتند، در عین حال این سربازان با قوانین جنگ مسوولانه و نهادمند آشنایی لازم را نداشتند.
پولیس محلی اختیارهای لازم برای اجرای عملیات نظامی نداشتند و باید همیشه منتظر دستور از مرکز میماندند، حتا اگر مورد هجوم نیز قرار داشتند، در برخی موارد مرکز دیرتر از زمان لازم وارد عمل میشد، در حالیکه دیگر کنترول وضعیت شاید از دست پولیس محلی بیرون شده بود.
بحث دیگر اینکه کمبود امکانات نظامی، مالی و حتا غذایی برای پولیس محلی یک درد سر همیشگی بود، ارتش محلی نباید با چنین مضیقههای مواجه باشد، در غیر آن هیچ تفاوتی وجود نخواهد داشت.
هرچند وزارت دفاع تاکید کرده که سربازان ارتش محلی سربازان سابق پولیس و ارتش خواهند بود که آموزشهای لازم نظامی را دارند. اگر ارتش محلی با وضعیت مشابه روبهرو باشد، بازهم کارایی لازم را نخواهد داشت و آنچه باقی میماند هزینههای تشکیلاتی و نقل و انتقال این نیروها است.
مهمتر از همه ارتش محلی باید با قوانین جنگ آشنایی کامل داشته باشند، حساسیتهای جغرافیایی، منطقهیی و اجتماعی برایشان قابل درک باشد و با مردم محل بهعنوان غیر نظامیان دارای حقوق مدنی و اجتماعی برخورد کنند و صلاحیتهای جنگیشان را مطابق مسولیتهای نهاد نظامی که دارند محدود بدانند. مدارا و برخوردهای مسلکی را فراموش نکنند، در غیر آن این اقدامها و نقل و انتقالها نیز بیفایده خواهند ماند.