آزار و اذیت زنان از خیابان تا دانشگاه
آزار و اذیت خیابانی یکی از مشکلات و چالشهاییست که اغلب زنان با آن روبهرو هستند. این ناهنجاری اجتماعی در سطوح مختلف، در اکثر جوامع سد راه زنان است. تجارب نشان میدهند که اغلب زنان جوان و میانسال قربانی این نوع خشونت هستند. روزانه هزاران زن بهقصد رفتن بهمکتب، دانشگاه، دفتر کار، درمانگاه و بازار از خانه بیرون میآیند و بهروشهای گوناگون آزار و اذیت میشوند. بدرفتاری در خیابان، دانشگاه و محیط شغلی از رایجترین روشهای دلسردکننده و بازدارنده زنان از سهمگیری و مشارکت فعال آنان در امور اجتماعی است و باعث میشود زنان از متن جامعه کنار زده شوند. آزار و اذیت یک عملِ خشونتآمیز است که نه تنها باعث بهوجودآمدن احساس خطر و آسیبپذیری در زنان میشود؛ بل از بیرونشدن آنان نیز جلوگیری میکند. انواع آزار و اذیت در دستهبندیهای متفاوت از جمله لفظی، جسمی و روحی اعمال میشوند که باعث ایجاد احساس عدم مصؤنیت زنان در اماکن عمومی، شغلی و تحصیلی میشود. قانونگذاران افغانستان در بند هفت ماده سوم قانون منع خشونت علیه زن، آزار و اذیت را جرم پنداشتهاند و در این بند آزار و اذیت چنین تعریف میشود: ارتکاب اعمال و حرکات یا استعمال لفظ یا بههر وسیله یا بههر نحوی است که موجب صدمه بهشخصیت، جسم و روان زن گردد. ماده پنجم این قانون آزار و اذیت را از مصادیق خشونت دانسته و در ماده سیام چنین تصریح میکند:
- شخصیکه مرتکب آزار و اذیت زن گردد، حسب احوال بهحبس قصیری که از سه ماه کمتر نباشد، محکوم میگردد.
- در بند دوم این ماده آمده است: هرگاه جرم با استفاده از موقف و مقام مانند: جرم توسط استاد، مربی، دکتر یا آمر (رییس) شخص، ارتکاب یابد، حالت مشدده را بهخود گرفته و مجازات از سه ماه تا شش ماه حبس افزایش مییابد.
با در نظرداشت عوارض مخرب فعل ارتکابی بر جسم، روح و روان زن، تناسب میان جرم و مجازات وجود ندارد؛ لذا در این زمینه باید تجدید نظر صورت گیرد. مبتنی بر مواد قانون اساسی، قانون منع خشونت علیه زن، قانون مدنی، احوال شخصیه اهل تشیع، قانون مبارزه با قاچاق انسان، قانون مبارزه با آزار و اذیت جنسی زنان و سایر قوانین عادی کشور، دولت افغانستان مکلف بهاتخاذ و حمایت تدابیر مٶثر جهت مبارزه با تبعیض و خشونت علیه تمام شهروندان بهخصوص زنان کشور است. در ماده بیستودوم قانون اساسی، هر نوع تبعیض بین اتباع افغانستان را ممنوع کرده است و برابری زن و مرد را در برابر قانون تسجیل میکند. از اینرو داشتن محیط مصون و عاری از هرنوع آزار و اذیت حق هر زن است. یکی از نمونههای این فلاکت اجتماعی، آزار و اذیت زنان در محیط دانشگاه است.
مریم دانشجوی علوم سیاسی یکی از دانشگاهها چنین میگوید: «زمانیکه وارد دانشگاه شدم، با برخوردهای متفاوتی روبهرو شدم از جمله نگاههای غرضآلود استاد بهدانشجو. او میگوید بهدلیل ردکردنِ درخواست ازدواج یکی از استادانش، آزار و اذیت لفظی شده است و حتا باعث شده شانس بخورد و همان مضمون را برای بار دوم امتحان بدهد.»
معصومه دانشآموختهٔ حقوق، قربانی دیگر این خشونتها، اظهار میدارد: «دوران دانشجویی پر از پیچوخمهای فراوانی در مدت چهار سال بود، آنچه تصور میکردم با واقعیت خیلی فرق داشت، مرا بر اساس، پوشش و آرایشم قضاوت میکردند، وقتی لباس کوتاه میپوشیدم یا آرایش میکردم حتا از طرف استادان اهانت میشدم. او میافزاید: «هنوز حتا دانشجویان، استادان و مردم تحصیلکرده ما یاد نگرفتهاند که بهزندگی دیگران سرک نکشند و برایشان تعیین تکلیف نکنند. هنوز یاد نگرفتهایم ظاهر کسی را قضاوت نکنیم، هنوز ندانستهایم اگر یک خانم دوست دارد باسلیقه و خوشتیپ باشد بهاین معنا نیست که دنبال رابطه گرفتن با کسی است.
معصومه میگوید همهٔ این موانع و دشواریها نتوانسته جلو پیشرفت و ترقی او را بگیرد و بهدیگر خانمها توصیه میکند که هرگز تسلیم نشوند و فقط از طریق مبارزهٔ آگاهانه میتوانند راه را برای دیگران هموار سازند.»
دختران جوان در اکثر موارد برای حفظ آبروی خانوادههایشان، سکوت میکنند و قید گزینه شکایت و پیگیری قانونی را میزنند. فرزانه، دانشآموختهٔ اقتصاد، سرگذشتش را چنین بیان میکند: «یک استاد داشتیم که مدام از خدا و پیامبر حرف میزد؛ اما از نگاههایش شرارت میبارید. مرا «دخترم» صدا میزد اما میدانستم این محبتهای کاذب فقط داماند. هر باریکه طرفم میدید، حس میکردم با نگاههایش مثل موریانه میخورد مرا. چند وقت بعد، استاد باصلاحیتتر شد. یکی از روزها بعد از رخصتی با یک همصنفیام برای گرفتن امضا نزدش رفتیم. استاد که عادت داشت کار یک دقیقهیی را برای دختران در بیست دقیقه انجام دهد، گفت: منتظر باشید من نماز عصر را بخوانم، بعد متن را بازخوانی کرده و امضا میکنم. ده دقیقه منتظر نشستیم تا نماز استاد تمام شد، بعد از آن بیست دقیقه دیگر وقت ما را از یک شعبه بهشعبه دیگر ضایع کرد، دوستم که راه خانهشان دور بود و تقریبن شام شده بود، اصرار میکرد که میرود، استاد در حالیکه طرف من میدید، با اعتماد بهنفس برای دوستم گفت: «برو دخترم برو برو برو، فرزانه مثل دخترم است خیالت راحت، پناه بهخدا!» من که از شنیدن حرفهای استاد، ترس همهیی وجودم را فرا گرفته بود، دست دوستم را محکم گرفتم و نگذاشتم برود. وقتی استاد دید راهی نیست و من نمیگذارم دوستم برود بلاخره مجبور شد ورق را امضا کند. بعد از آن حتا سایهٔ آن شخص برایم وحشتانگیز بود، بغض میگیرم وقتی بهیاد میآورم چگونه ترس در دلم خانه کرده بود، چگونه شیرینترین روزهای عمرم را با ترس سپری کردم.
چقدر نفرت کرده بودم از «دخترم» گفتن. یادم نمیرود روزی در صحن دانشگاه قدم میزدم همینکه از کنج دیوار، سایه بزرگ روی زمین منعکس شد، سرتا پا مرتعش شدم و خودم را عقب دروازه پنهان کردم.
این غمانگیزترین قسمت قضیه است؛ در محیطی که چنین توقعی نداشته باشی، برخورد با چنین رفتارهایی وحشتانگیز است. دختران زیادی از متلک (پرزهپرانی) و دشنام شنیدن، درخواستهای جنسی و تهدیدهای گوناگون در محیط دانشگاه شاکیاند. حتا در مواردی باعث شده دختران برای حفظ آبروی خانوادهها دست بهخودکشی بزنند. آنها میگویند، برای از بینبردن و کاهش این چالش، باید علل و عوامل آن را بررسی کنیم، بهتجزیه و تحلیل آن بپردازیم تا راهحلهای مناسب را برای کاهش و از میان برداشتنِ این امر پیدا کنیم. این رفتارهای نامتعارف در محیط اکادمیک باعث شده خانوادههای زیادی مانع ادامه تحصیل دختران شان شوند، اما پاگذاشتن بهعقب، راه حل نیست، زمانی میتوانیم تغییر ایجاد کنیم که با تمام قوت با آن روبهرو شویم و مبارزه کنیم. تسلیمشدن هیچدردی را دوا نمیکند بل راه مبارزه را برای آیندگان دشوار میکنند. باایستادگی و تسلیمناپذیری، حد و جایگاه واقعی کسانی را نشان دهیم که از موقف خود سوءاستفاده میکنند. یکی از ریشههای عمده آزار و اذیت زنان، باورها، عقاید و چگونگی تربیت فردی است.
مردم افغانستان بهدلیل سنتیبودن، تاهنوز آماده پذیرش هنجارهای جدید و پذیرفتن حقوق شهروندی یک دیگر نیستند. این در حالیست که گروهی از جوانان مبارز بههدف نقد این وضعیت هشتگ حمایتی را تحت عنوان «نه بهآزار و اذیت زنان» بهراه انداختهاند، تا حداقل میان مردم عام ذهنیتسازی شود و مسوولان متوجه اهمیت این موضوع شوند. بنابراین برای کاهش این پدیده، در قدم نخست باید روی آموزش و گسترش آگاهی عامه از حقوق شهروندی همدیگر، از طریق رسانهها و مهارت ایجاد روابط سالم، بر مبنای احترام بهتساوی جنسیتی میان دانشجویان، استادان، کارمندان و کادرهای علمی، تمرکز صورت گیرد. همچنین از طریق تقویت و انکشاف برنامههای درسی در نهادهای تحصیلی، جهت تغییر سلوک و روشهای فردی، اکادمیک و اجتماعی دانشجویان و آگاهکردن زنان از جایگاه واقعی و حقوقشان نیز میتوان این پدیده را کاهش داد.
از طرفی بیمسوولیتی مقامهای امنیتی و قضایی نیز در افزایش این خشونتها سهم عمده دارند. از همینرو، مرتکبان باید بهصورت جدی پیگرد قانونی شوند و در زمینه اصلاح و ذهنیتسازیشان کار صورت بگیرد؛ زیرا لذتبردن از آزار و اذیت دیگران، خود نوعی بیماری روانی (سادیسم) است. جدی گرفتن این قضایا، از یکسو، درسی میشود برای مرتکبان و ازطرفی، نسبت بهمجرمان بالقوه جنبه بازدارنده دارد.
سوریا کریمی
مقالۀ بسیار جالب که خواندن آنرا برای همه (زنان و مردان) سفارش می نمایم. زیرا مرد ها میتوانند بدانند، که زنها از کدام گفتار و حرکات مردها رنج می برند و زنان میتوانند بدانند که هیچ زنی تنها نیست، و باید صدای شان را در مقابل انواع اذیت و آزار در همان موقع و همان جای بلند نمایند.