مقاله

زنگ خطر تندروی اسلامی!

حمله انتحاری به گروه مذهبی هندوباورهای هم‌وطن‌مان در جلال‌آباد، عمق فاجعه افراطیت در کشور را برملا می‌سازد. هرچند در سال‌های اخیر و با رشد و گسترش افراطیت اسلامی، تندروی یک پدیده قومی مذهبی‌‌یی که اهداف سیاسی به واسطه آن دنبال می‌شود، تعریف شده است، اما وقایع جدید در یکی دوسال پسین نشان می‌دهند که ماهیت و رویکرد افراط‌گرایی دست‌خوش تغییرات زیادی شده است.

حملات انتحاری بر غیر نظامیان در مساجد شیعیان در نقاط مختلف کشور در دو سال اخیر و در آخرین مورد حمله به یک تجمع هندوباوران در ولایت ننگرهار، زنگ خطر جدی را به صدا در آورده است. مسوولیت این را در جلال‌آباد داعش به عهده گرفت و اذعان داشت که هدف مشرکان بود. قبل بر این نیز گروه داعش حمله بر مساجد شیعیان در کابل و هرات را با توجیه‌های تندروانه مذهبی انجام داده و شیعیان را نیز کافر خوانده بودند.

زنگ خطر از آن جهت جدی‌تر از گذشته به صدا در آمده که در سال‌های اخیر کثرت گروه‌های تندرو اسلامی کار را پیچیده ساخته و نهادهای امنیتی افغانستان اکنون با منابع متعدد و متفاوت نیروهای تندرو مواجه‌اند. از جهت دیگر، رویکرد اجتماعی و مذهبی که شاخه‌های نوتشکیل گروه‌ها به‌نام داعش پیشه کرده‌اند، شکنندگی‌های اجتماعی و مذهبی بیشتری در پی خواهد داشت و در چنین شرایطی، برای امنیت ملی افغانستان خطر مزمنی پنداشته می‌شود.

به بیان دیگر؛ حالا به استثنای همان محور اصلی طالبان که رهبری و شوراهای تصمیم‌گیری‌اش در پاکستان موقعیت دارد، سایر شاخه‌های گروه طالبان و گروه‌های جدید ترویستی مثل داعش و غیره دیگر قومی و سیاسی عمل نمی‌کنند، بل با شگرد جدید فراقومی مذهبی-ایدیولوژیکی عمل می‌کنند.

چون حرکت‌های جدی از سوی حلقه‌های قومی علیه افراطیت قومی موجب شده که دیگر کارت قومی چندان برای اهداف تروریستی موثر واقع نگردد.

هرچند طالبان نا امنی روانی وسیعی در میان مردم خلق کرده است، ولی با هدف قرار گرفتن گروه‌های مذهبی مختلف توسط گروه‌های افراطی جدید، اکنون نا امنی روانی در فاز حاد خود رسیده است.

از جانب دیگر همین گروه‌های افراطی جدید، از ترویج سلفی‌گری‌های سال‌های اخیر در مدارس پاکستان به کمک عربستان سعودی؛ بهره کافی برده، دامنه نفوذشان را به شدت وسعت بخشیده‌اند.

اگر در ده سال پیش تنها جنوب و شرق افغانستان حوزه نفوذ تندروی اسلامی بود، حالا افراطیت مذهبی از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در میان تمام اقوام سنی مذهب جای پای وسیع باز کرده است. ناامنی‌ها در ولایت‌های شمالی نشان می‌دهند که افراطیت به شدت در میان اقوام اوزبیک، ترکمن و تاجک نیز در حال گسترش است.

در سال‌های اخیر مبلغان تندروی که عمدتن جوانان تازه تحصیل‌یافته و یا دانشجوهای برحال در مدارس دینی هستند، در خانه خانه ما فعال شده و جوامع کوچک تحت نفوذشان را[قریه و ده] به شدت تحت تاثیر قرار داده‌اند. اکثریت اعضای بزرگ‌سال خانواده‌ها پیرو مذهب حنفی هستند ولی جوانانی که در سال‌های اخیر از روی اشتباه خانواده‌ها مصروف تحصیلات دینی شده‌اند، با عقاید سلفی‌گری رشد یافته وضعیت فراقومی و فراقبیله‌یی را ایجاد کرده‌اند.

این وضعیت شرایط مستعدی را برای دست‌درازی‌های همسایه‌ها فراهم کرده است تا نمایشی از داعش‌سازی را به اجرا در آورند.

جدا از بحث امنیتی، جامعه ما با یک خطر جدی اجتماعی نیز مواجه است. به طور گسترده تلبغات تندروانه به‌خصوص در جوامع شهری توسط گروه‌های غیر مسلح تندرو که در واقع مایه افراطیت تروریستی هستند، صورت می‌گیرد.

دانشگاه‌ها، مدارس، مساجد و حتا در برخی مناطق مکاتب از محلاتی‌اند که به شدت مورد تمرکز گروه‌های تروریستی در پی گسترش نفوذ در میان جوانان است.

حزب‌التحریر، جمعیت اصلاح و برخی دیگر از تشکیلات دانشجویی و مذهبی غیر رسمی از منابع عمده تبلیغات عمومی تندروی اسلامی در شهرهای عمده گفته می‌شوند، اما وبسایت‌ها و صفحات فسبوکی و شبکه‌های مجازی‌یی نیز وجود دارند که به شدت تندوری مذهبی را تبلیغ می‌کنند.

شماری از استادان که در ۲۰ سال اخیر به سمت استادی در دانشگاه‌ها رسیده‌اند، متاثر از جریان سلفی‌سازی به مبلغان قدرتمند افراطیت مبدل شده‌اند. این استادان کار را از حد تبلیغ عادی بیرون کرده در برخی موارد دانشجویان خلاف عقایدشان را با سواستفاده از صلاحیت‌های وظیفه‌یی مورد تنبیه و تهدید نیز قرار می‌دهند.

نصاب دانشگاه‌ها در بخش علوم دینی در حالی‌که یک بار اضافی به گردن دانشجویان است، هرگز توسط وزارت تحصیلات عالی مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد و استادان ثقافت اسلامی هم با استفاده از صلاحیت مذهبی و وظیفه‌یی طبق سلیقه و مصلحت خود راه می‌روند.

کشوری که از آتش تروریزم می‌سوزد، حتا بی‌گناه‌ترین گروه‌های قومی- مذهبی با توجیهات مشرک و کافر هدف قرار گرفته می‌شوند، ماموران و نیروهای دفاعی کشور امنیت جانی ندارند و به‌طور کل امنیت ملی ما در خط سرخ قرار گرفته و امنیت روانی از مردم سلب شده، چرا باید بیش از این به مبلغان رضاکار افراطیت جازه داده شود؟

دست‌درازی‌های کشورهای همسایه در حالی‌که یک واقعیت است، معلول‌اند، علل و بیس‌های اساسی افراطیت در دورن جامعه ما نهفته است. در واقع جامعه ما یک جامعه مستعد افراط‌گرایی است و این بلا بیش از همه نسل جدید را هدف قرار داده است. از این رهگذر آینده مملکت نیز گنگ و ابهام‌آمیز می‌نماید.

بهتر خواهد بود که حکومت حدود و صلاحیت‌های استادان دانشگاه‌ها، مکاتب، ملا امامان و احزاب و سایر تشکیلات سیاسی و اجتماعی را در تبلیغات دینی محدود سازد و نهادهای اجتماعی را بیشتر مورد دقت قرار دهد.

اگر حکومت امروز خواستگاه‌های اجتماعی تندروی اسلامی را جدی نگیرد فردا مجبور خواهد شد که در جبهات جنگ و حملات انتحاری و تندورانه جدی بگیرد.

دکتور کریمی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا